رضا پرچیزاده
این که میگویم در «درون گفتمان» جمهوری اسلامی، به این معنی است که آن آپوزیسیون آلترناتیو میتواند لزوما در حوزه ساختاری/فیزیکی/جغرافیایی جمهوری اسلامی نباشد، اما کماکان در چارچوب گفتمان جمهوری اسلامی فعالیت کند؛ و بلندی سقف مطالباتش حداکثر به اندازهای باشد که در چاردیواری «نظام» قابل مطالبه است.
از زمانی که آخوندها و عقبهشان در ایران به قدرت رسیدند، با دیدی کاملا «امنیتی» و به طور عمده بر خلاف سلفشان یعنی رژیم شاهنشاهی، پروژه گسترده «آلترناتیوسازی» در دل جامعه – به خصوص در بین اقشار پاییندست – به منظور ایجاد «پایگاه اجتماعی» برای خود را کلید زدند. این آلترناتیوسازی، هر گونه نهاد، گفتمان و هر چیز دیگری که در اصل باید مستقل از حکومت میبود و در «خارج از حیطه حکومت» و در «حوزه مدنی» فعالیت میکرد و بدین ترتیب میتوانست موی دماغ حکومت استبدادی – که در قبضه آخوندها و متحدانشان بود – بشود را مورد هدف قرار داد، و در گذار زمان اکثر آنها را بلعید و در خود هضم کرد.
برای مثال، رژیم آخوندی از همان ابتدا اتحادیهها و اصناف حرفهای مستقل موجود یا در حال شکلگیری را با نیروهای خودی و با ارزشهای خودی پر کرد. به همین ترتیب، جمهوری اسلامی نهادهای فرهنگی/مدنی/اجتماعی پیشین یا آنچه از آنها مانده بود را هم تحت سلطه گفتمان و نیروهای وفادار به خود درآورد و به استفاده ابزاری از آنها پرداخت. در این باره، فرج سرکوهی به تفصیل در چندین مقاله نوشته، و به این نیروها لقب «فرهنگیکاران امنیتی» داده؛ که مطالعه این مقالات را حتما توصیه میکنم. باز در ادامه همین روش، جمهوری اسلامی نیروی آلترناتیو نظامی/شبهنظامی بسیج را ساخت؛ که گرچه بدنهای «مردمی» دارد، اما کاملا تحتالامر رژیم است و در جهت صیانت و پیشبرد گفتمان رژیم فعالیت میکند.
در همین راستا، جمهوری اسلامی از همان ابتدا در تلاش بوده تا آلترناتیو آپوزیسیون را هم در درون گفتمان خود بسازد، و به نظر بنده در این راه تا حدود زیادی موفق هم بوده است. این که میگویم در «درون گفتمان» جمهوری اسلامی، به این معنی است که آن آپوزیسیون آلترناتیو میتواند لزوما در حوزه ساختاری/فیزیکی/جغرافیایی جمهوری اسلامی نباشد، اما کماکان در چارچوب گفتمان جمهوری اسلامی فعالیت کند؛ و بلندی سقف مطالباتش حداکثر به اندازهای باشد که در چاردیواری «نظام» قابل مطالبه است. اقدام به برساختن «آپوزیسیون سکولار دموکرات» در چارچوب جمهوری اسلامی آخرین نمونه این تلاش است.
اما نمونههای کلاسیک «آپوزیسیون آلترناتیو»، نیروهای ملی-مذهبی، برخی نیروهای چپ، و اصلاحطلبان حکومتی در خارج – و البته داخل – کشور هستند؛ که با وجودی که ظاهرا با جمهوری اسلامی زاویه دارند، اما هیچگاه بنیانها و چارچوبهای اصلی رژیم را به چالش نمیکشند؛ و فقط با آنهایی که «در قدرت» هستند سر ستیز دارند تا بلکه خود در همان سیستم به جای آنها بنشینند؛ و با این حال باز خود را «آپوزیسیون» مینامند، و بدین ترتیب جماعت قابل توجهی را به دنبال خود میکشانند؛ و کلیت جمهوری اسلامی هم با سرکوب موضعی اینها بعضا خیال باطل «آپوزیسیون» بودنشان را تقویت میکند.
اکنون، در جدیدترین حرکت برای آلترناتیوسازی، به نظر میرسد که جمهوری اسلامی اخیرا دست به برساختن «تظاهرات ضدحکومتی آلترناتیو» زده باشد. آنچه که این روزها تحت عنوان تظاهرات بختیاریها بر ضد پخش سریال «موهن» سرزمین کهن از صدا و سیمای رژیم شاهدش هستیم، بر اساس مدارک و شواهد موجود، برساخته رژیم به نظر میرسد. از آنجا که فرآیند آلترناتیوسازی در فلج کردن مقاومت واقعی در برابر جمهوری اسلامی و به هرز بردن نیروی اعتراضی در طول سی و خوردهای سال اخیر اهمیت فراوان داشته و دارد، در این مقاله، با بررسی پدیده شلوغیهای اخیر در استانهای جنوب غربی کشور به عنوان مشت نمونه خروار، قصد دارم شیوه کارکرد این پروژه را بررسی کنم.
تظاهرات اخیر ظاهرا «خودجوش» است. پراکندگی اطلاعات درباره این تظاهرات در فضای مجازی هم اینطور نشان میدهد. با این وجود، آنچه من پس از کمی جستجو یافتم این بود که استارت این حرکت را از حدود ده روز پیش رسانهها و عوامل حکومتی زدهاند، و در قطعی گسترده هم این کار را کردهاند. بدون تفصیل مازاد، شما را ارجاع میدهم به نمونههایی از مقالات مفصل وبسایتهای حکومتی در این باب؛ موج اعتراض فیسبوکی لرها نسبت به سریال سرزمین کهن، اعتراض شدید دکتر جلیلی به پخش مجدد سریال سرزمین کهن، اعتراض نماینده شوشتر برای توهین به قوم بختیاری در صدا و سیما، اعتراض تابناک به اهانت سریال «سرزمین کهن» به قومیت ها / مسوولان سیما باید از مردم عذرخواهی کنند!، سریال سرزمینکهن بختیاریها را تحقیر کرده/این قوم در جنگ جهانی اول مقابل انگلیسیها ایستاد، و اعتراض گسترده به سریال «سرزمین کهن».
بعد از انتشار این مقالات، مضمون آنها به صورت «مُسری» (viral) در فضای مجازی و در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک، توییتر و یوتوب پخش شده و گسترش پیدا کرده؛ به طوری که حالا رسانههای خارجی و غیرحکومتی هم درباره آن به وفور اطلاعرسانی میکنند. در حال حاضر هم شناسههایی عمدتا بیاسم و آدرس در فضای مجازی برای تظاهرات در این باره تبلیغ گسترده کرده و این حرکات را هدایت میکنند؛ و نکته جالب درباره تمام این حرکات و تبلیغات این است که با خود رژیم هیچ کاری ندارد، و صرفا صدا و سیما و کارگردان مجموعه یعنی کمال تبریزی را نشانه گرفته است.
حال سوالی که در اینجا پیش میآید این است که در مملکتی که بر فرض مثال کارگر و معلماش نمیتوانند جلوی وزارت کار و وزارت آموزش و پرورش تجمع مسالمتآمیز و بیسر و صدا کنند تا احیانا به ناچیز بودن حقوقشان اعتراض کنند، و اگر احیانا جرات کنند چنین کاری بکنند به شدت توسط رژیم سرکوب میشوند، و البته هیچ خبررسانی هم دربارهشان صورت نمیگیرد؛ چگونه است که ناگهان تظاهراتی گسترده با رویکرد به شدت امنیتی «قومگرایانه» ظهور میکند و این خود رسانههای رژیم هستند که آن را فراگیر میکنند؟ در مملکتی که در هر کجای آن برای تجمع بیش از دو نفر به مجوز وزارت کشور نیاز است، چگونه است که ناگهان چندین استان به صورت «خودجوش» شلوغ میشود و در حین این شلوغیها برخی حرکات غیرمتعارف هم صورت میگیرد اما رژیم نه تنها به مقابله برنمیخیزد که همراهی هم میکند؟ این آیا زیادی مشکوک نیست؟
بر اساس شواهد، به نظر حقیر این تحریکات کار خود جمهوری اسلامی است. اینکه هدف رژیم از این تحریکات چیست هنوز دقیقا معلوم نیست، اما میتوان در این باره حدسهایی زد. یکی این است که این تحریکات میتواند کار نیروهای تندرو برای تضعیف دولت روحانی باشد، چرا که شدیدا با آن زاویه دارند. دیگری – و محتملتر – این است که در جایی که جامعه جهانی دارد به شدت بر جمهوری اسلامی بابت نقض حقوق بشر در ایران فشار میآورد، و به هوای نقض حقوق بشر تحریمها را برنمیدارد و بلکه به آنها اضافه میکند، کلیت جمهوری اسلامی به نمایش «آزادی بیان» در ایران احتیاج دارد تا بدین ترتیب دهان جامعه جهانی را ببندد. اینها البته همه گمانهزنی مطابق با شواهد است، و قطعی نیست؛ اما در اینکه رژیم در به راه انداختن این بلبشو دست داشته کمتر میشود تردید کرد. و البته سوای از هدف جمهوری اسلامی، لازم است که ما «فرآیند» آلترناتیوسازی را بشناسیم تا مدام دچار آن نشویم.
در راه این آلترناتیوسازی تظاهراتی، جمهوری اسلامی، مثل همه آلترناتیوسازیهای دیگرش، از یک تکنیک مشهور در «آتشنشانی» استفاده میکند. یکی از روشهای معمول اطفای حریق در جنگل، «خاموش کردن آتش از طریق ایجاد خط آتش آلترناتیو» است. در این روش، گرداگرد منطقهای که آتش گرفته را به صورت کنترل شده آتش میزنند تا منبع سوخت آتش اصلی را قطع کنند و جلوی گسترش آن را بگیرند. در همین راستا، روشی کمی متفاوت این است که دور منطقه آتشگرفته را آتش میزنند اما راهی برای گسترش آتش اصلی به جهتی دیگر، به دور از جهت طبیعی آتش، باز میگذارند تا آتش به آن سو برود. جمهوری اسلامی دقیقا به همین شیوه عمل میکند: نیرویی که باید به طور «طبیعی» به مسیری برود را به صورت کنترلشده به سویی دیگر میکشاند و در نهایت یا آن را از کار میاندازد یا از آن به سود خود بهره میبرد.
بدین ترتیب میبینیم که در مملکتی که کسی به هوای نان نمیتواند تجمع و اعتراض کند؛ و در جایی که چندین میلیون مردمش برای «پس گرفتن رای»شان در خیابان آرام راهپیمایی میکنند و خون از دماغ کسی نمیآید تا رژیم به آنها حمله کند و تار و مارشان کند، تظاهرات گسترده بر ضد یک سریال تلویزیونی به هیچ وجه امری متعارف و معقول و حتی مسبوق به سابقه هم نیست. لذا، در عین پاسداشت ارزشهای آزادیخواهانه و گرامیداشت مردمانی که سهمی در به وجود آمدن و پاسداری از آنها داشتهاند، به جاست که مراقب باشیم تا باز با طناب پوسیده جمهوری اسلامی به چاه نرویم و نفت به آتش رژیم جنایتکار نریزیم.
منبع خود نویس