آیا قتل دکتر فرشید هکی کار “قبیله ای” جنایتکاران نیست؟

کامبیز قائم مقام :

این مقاله در رابطه با سخنرانی و اعتراض حسن روحانی (رئیس جمهور) به کشتن قاشقی و رفتار”قبیله ای” عربستان صعودی باین عمل نوشته شده است.

مثل اینکه در این دنیای وانفسا هیچ راه دیگری برای ادامه حیات منحوس دیکتاتورها بجز شکنجه و کشتن دگراندیشان وجود ندارد و جالب اینجاست که رفتار مافیای مواد مخدره و دیکتاتورها با مخالفین شان همیشه یک جور بوده است مثل اینکه هردو در یک دانشگاه دکترای آدمکشی را گرفته اند بنابراین هر وقت احساس خطر کنند مخالفین خود را در نهایت سبعیت از بین میبرند و اغلب این جنایات را با شکنجه و درد بیشتر انجام میدهند. مثلا در مکزیک و امریکای لاتین زبان و دستان دسته مخالف را میبرند و بعد قربانی های خود را آویزان میکنند تا بمیرند و با این ترتیب وحشتناک پیام خود را برای مخالفین میفرستند. کشتن همراه شکنجه توسط دیکتاتورها در ایران سابقه بسیاری دارد. آخرین آن دکتر فرشید هکی دانشمند بنام ایران بود که ابتدا با چاقو بجان او افتادند و در آخراو را آتش زدند و دولت اعلام کرد که دکتر هکی با خود سوزی خودکشی کرده است.

عجب است که هرچه تمدن بجلو میرود خشونت ها سبعانه تر و بیشتر میشوند و دیکتاتورها که امروزازهمیشه قدرتمندتر هستند برای رسیدن بقدرت همه کاری را انجام میدهند. تاریخ شکنجه و کشتار” محکومین” توسط دیکتاتورها به تشکیل حکومت درکشورهای دیکتاتوری از جمله ایران میرسد که حتمآ ادامه رفتارزندگی های جلو تر ایشان بوده است. از رفتار دیکتاتوری درایران باستان که بگذریم و شرح آن در تاریخ های تمدن[i] آمده است. درایران شاه عباس دستور میداد چکن ها دشمنان شاه را زنده زنده بخورند، فرزندان خودش را کورمیکرد. نادرشاه فاتح آسیا بهترین ولایق ترین فرزند خود را کورکرد. تاریخ ادامه داشت تا قاجاریه قائم مقام را خفه کردند و امیرکبیر را رگش را زدند در دوران رضا شاه لبان فرخی یزدی شاعر و روزنامه نگارمعروف را در زندان رضاشاهی دوختند، تیمورتاش و سرداراسعد بختیاری و بسیاردیگری را با امپول هوا کشتند و بسیاری را سربه نیست کردند در دوران محمد رضا شاه بسیاری را بجوخه اعدام سپردند، کریمپورشیرازی شاعر و روزنامه نگار آزادیخواه را در زندان آتش زدند، و بسیاری توسط ساواک سربه نیست گریدند.

مرگ و میر مشکوک اختراع دیکتاتورهاست جالب اینست که فرق زیادی ندارد که درشیلی باشد یا درایران سیستم “مشکوک” یکی است ومی بینیم که هرچه بجلو میرویم مثل علم فیزیک به کشفهای جدیدی برای سربه نیست کردن میرسند. پس از مرگ صدام گورهای دسته جمعی زیادی پیدا نمودند. در دوران جمهوری اسلامی در تابستان ۶۷ چند هزار نفر را با “محاکمات” چند دقیقه ای کشتند و جنازه ها را با سرعت بصورت دسته جمعی بخاک سپردند ولی جبرطبیعت برف و باران و سیل جنازه ها را برملا ساخت و تا بامروز هیچ دولتی مسئولیت آنرا بعهده نگرفته است که گویا بلای آسمانی بوده است. هرچند این جنایات را آیت الله منتظری با شهامت و دقیق بصورت کتبی و صوت شفاهی از خود باقی گذارد که بقیمت از دست دادن مقام و موقعیت خود و حبس خانگی مادام العمراش انجامید. و دردراز مدت فشار بر روی خانواده او و زندانی کردن پسر او برای ۲۰ سال گردید.

از روشهای “ناپدید کردن” یا با اعلام ایشان “ناپدید شدن” گذشته که از اختراعات ایشان نیست و ما بسیار شاهد ناپدید شدن بوده ایم. ناپدید شدن درهمه کشورهای دیکتاتوری بخصوص امریکای لاتن ودر کشورآندونزی بعد ازکودتای ژنرال سوهارتو علیه رئیس جمهوربا ارزش آندونزی دکتراحمد سوکارنوبسیارصورت گرفت. اعلام اختلال مشاعر فرد و دیوانگی و اعزام زندانی به دارالمجانین و بخش روانی فرستادن از شوروی آغاز شد. و این دیوانه و گرفتار اختلال مشاعر اعلام کردن را تازگی در ایران شروع کرده اند که مخالفین را به بخش روانی انتقال میدهند. و معلوم نیست کسی را که تا قبل از دستگیری بشهادت همه آنهائی که او را میشناختند سلامت روحی داشته را ناگهان با اختلال مشاعر معرفی میکنند وبدون دستور یا دیدار روانپزشک او را به بخش روانی منتقل میکنند. البته این جنایات قبیله ای نیست چون درآن زمان و قبائیل بخش روانی وجود نداشت.

آنجایی جریان طنز میشود که دولت تدبیر (روحانی) با سخنرانی غرای خود دراشاره به قتل قاشقی روزنامه نگار دگراندیش که توسط سعودیها در ترکیه فقط بخاطر اینکه طوردیگری فکرمیکرد قطعه قطعه شد و رئیس جمهورایران از حکومت “قبیله ای” عربستان اسم میبرد و آنرا شرم تاریخ میداند که دولتی درقرن جدید مسئول چنین جنایاتی باشد. مثل اینکه قتل فروهرها، مختاریها، زهرا کاظمی و صدها دگراندیش دیگرغیر”قبیله ای” و انسانی بوده است. وزیرخارجه ایشان دوردنیا راه میافتد و از آزادیهای اجتمایی در ایران صحبت میکند راست راست دروغ میگوید که “ما در ایران زندانی سیاسی نداریم”!. این شکل کارقبیله جنایتکاران است و آنهائیکه برای حفظ عنوان خویش از جنایتکاران دفاع میکنند. دفاع از جنایتکاران خود جنایت است.

ایا میدانید آقای روحانی این اصلاح طلب بنفش رنگ اولین کسی بود که اصرار داشت که اعدامها در ملاءعام باید انجام گیرد و خانواده ها باید عادت کنند علیه اسلام بودن (یعنی علیه اینها) با چه سرنوشتی روبرو خواهند شد. امروز تشویق میکنند که زنها بچه هایشان را هم برای تماشا بیاورند. فرق ایشان با اقامحمد خان قاجار در این است که اقا محمد خان خلیج فارس را واگذار بدیگران نکرد ولی ایشان هم از دیدن منارهای کله ادم خوشش میامد.

آقای روحانی امروز ژست مندلا را میگیرد و از آدمکشی عربستان سعودی در مقابل بشریت خجالت زده میشود. باز میدانید که ازافتخارات ایشان اینست که حجاب را در ادارات اجباری کرد و با افتخار میگفت زنان مقاومت میکردند “دستور اخراج هر کسی را که رعایت نکند را دادم جریان بخوبی گذشت همه با حجاب شدند”. هنوز برای من روشن نیست هرکسی که بگوید من اصلاح طلب هستم را باید قبول کرد و یا باید پرونده او را نگاه کنیم اصلا چرا پرونده در این دنیا اینقدر مهم است چون برای جلوگیری از جنایات توجه بان کار را ساده تر میکند.

جنایتکاران گاهی برای فرار از خود، وجدانی که در میان نیست که بگوئیم برای فرار از عذاب وجدان، سرخود را مانند کپک در برف فرو مینمایند. که البته فرارایشان عملی نیست چه هزاران خانواده کشته شده گان و مفقودالثر شده گان هنوز زنده اند که این جنایتکاران را رها نمی گذارند.

مردم بی نوا و مظلوم ایران در این شرایط سخت ترین دوران زندگی اش را میگذراند. نان شب ندارند. این حقیقت است. در حالیکه پول های مردم را در بانکهای خارح از کشر قرار داده اند. با استفاده از اوضاع تنگ اقتصادی هنوز دنبال احتکار و گران فروشی هستند وثروت مردم را خرج ماجراجوئی های احمقانه خود در عراق و سوریه و لبنان وفلسطین و یمن نموده اند. گنبد طلای “معصومین” و اولاد ایشان را مرمت کرده اند و ملیونها دلار روی کار خورده اند. و مردم در ایران بالای هفتاد در صد در زیرخط فقر زندگی میکنند و نان شب ندارند. رهبر و رئیس جمهور و مجلس و دیگر مسؤلین دروغ های خود را تکرار میکنند. البته مدتهاست که کسی بایشان هیچ باور ندارد.

خوشبختانه حرکت مردم در گوشه و کنار مملکت شروع شده و بزودی به شهر های بزرگ هم خواهد رسید. ما اطمینان داریم که حرکت جامعه مدنی ایران که حرکات اولیه اش در میان کامیون داران و فرهنگی ها شروع شده است روز بروز شکل محکمتری خواهد گرفت و در آینده نزدیک سایرگروههای جامعه مدنی بآن خواهند پیوست و ایشان در کنار نیروی سیاسی ایران که تا آنزمان قدرت بیشتری پیدا کرده است میتوانند رهبری و هدایت حرکت گذاراز حکومت استبدادی جمهوری اسلامی را فراهم نمایند. فراموش نکینم که حفظ ایران و جلوگیری از پاره پاره شدن مملکت همیشه باید جلوی چشم ما باشد.

بکوشیم هرچه بیشتر خدعه ها ونیرنگ های دیکتاتورها را رسوا کنیم!

کامبیزقائم مقام – لس آنجلس
۱ نوامبر