اخلاقیات از نظر من ( قسمت دوم)

مژگان پورمحسن :

اسلام در ایرانِ ساسانی تا به امروز دینِ مهاجم است و بهمین دلیل من فکر می کنم که ما بر عکس اعراب دوران محمد و خلفای راشدین و پس از هرگز جمعاً و عموماً مسلمان نشدیم بلکه اسلامی زده هستیم. باید توجه داشت که ادیان در طول تاریخ بشر همگی زمینی هستند و در بطن جوامع در فرهنگی خاص، جغرافیايی خاص و پیشینه ای مخصوص آن جامعه و فرهنگ و زبان و محل و زمان آن بوجود می آیند و اگر با جنگ و لشگرکشی و اِعمال قدرت و زور و ایجاد وحشت و ترس نباشد، ادیان از جامعهٔ اوليه ای که در آن بوجود
آمده اند معمولاً دورتر و خیلی دورتر نمی روند. توجه بفرماييد که هزاران سال پیش که حتی در پیشرفته ترین جوامع دارای خط و کتابت اکثراً صرفاً درباریان با خواندن و نوشتن آشنايی داشتند و آشنايی مردمان هر سرزمین محدود به زبان یا زبانهای محاوره ای همان جغرافیا و دین یا ادیان در همان محدوده بود مگر اینکه مجبور به کوچ کردن به سرزمین دیگری میشدند. من دوستان آسوری ایرانی دارم که خانواده شان در دو نسل پیش از عراق به ایران کوچ کردند و در آنزمان فقط آسوری و عربی صحبت می کردند. آنها در روستاهای آذربایجان ایران سکنا گزیدند. نوهٔ آن مهاجران امروز آسوری، آذری، فارسی را از کودکی صحبت می کردند که در اثر کوچها و ازدواجها به آن زبانها ترکی ترکیه، فرانسه، انگلیسی، عبری و سوئدی نیز افزوده شده. پدر بزرگ این عزیزان در عراق آشنايی مختصری با اسلام بطور کلی داشته در حالیکه نوه های آنها در مدارس جمهوری اسلامی در هيئت سینه زنی نیز بوده اند و اسلام شیعه را همچون کف دستشان می شناسند و انواع نمازها و آداب آنها را از ما مسلمانها یا مسلمان زاده ها بهتر بلدند!
امپراطوری ایران بدون فروریختگی تمام عیارش و شکست در برابر مهاجمین عرب هرگز « مسلمان » نمیشد و من معتقدم حتی مصر نیز مسلمان نمیشد با اینکه بلحاظ جغرافیايی به عربستان آنزمان بسیار نزدیک تر بود تا ایران.
وقتی بدانیم که چهارده قرن پس از اسلام زدگی ایرانیان، هنوز اکثر مسلمانان معتقد و نماز خوانِ ما معنی کلمات عربی نماز را نمی دانند و معنی سوره های قرآنی را که سَر می گیرند نمی فهمند و دعاهايی را که بدنبال سيد روستا یا آخوند محله شان تکرار می کنند درک نمی کنند چگونه می توانیم ادعا کنیم ما مسلمانیم؟
اسلام زائيده درعربستان و فرهنگ اعراب بادیه نشین و قافله زن و وحشی در چهارده قرن قبل است. هیچکدام از این کلمات توهین به دین اسلام و پیامبر آن نیست. هیچکس نمی تواند ادعا کند که دین محمد در آلاسکا یا پورتوریکو یا نروژ بوجود آمده و یا محمد پیامبرش از قوم مایا یا آنگلوساکسون بوده و از میان قوم قریش در عربستان آنزمان نبوده. خودش و تمام ایل و تبارش جد اندر جد بُت پرست بوده اند و کلید دار کعبهٔ بتها. اکثر اعراب آن منطقه و اطراف آن بادیه نشین بوده اند و وقتی محمد ادعای پیامبریش در مکه با مخالفت عمومی منجمله ضدیت قوم قریش مواجه شد و دعوت به اسلام در مکه کاملاً شکست خورد وی به مدینه گریخت و در مدینه در کادر فرهنگ قافله زنان و جنگجویان و آدمکشان و کنیز و بَرده گیران و حرمسرا راه اندازان به ادعای پیامبری خویش شکلی مادی، ملموس و راهگشا در فرهنگ و زبان و جامعهٔ آنروز بادیه نشینان عرب بخشید.
این بخش اصلی اخلاقيات محمد و دین وی در ایران فاکتور گرفته شده و بیان نشده و نمیشود. در ایران تا
جايی که من یادم می آید در خانواده و فامیل و دوستان و آشنایان حضرت محمد و مولا علی و فرزندانش همچون  عیسی مسیح و با اخلاقیات او شناخته میشدند و این دروغی تاریخی بود که نمی دانم از چه تاریخی آغاز شده بود ولی می دانم این باور هنوز پُر قدرت وجود دارد: پیامبر و دوازده امام و چهارده معصوم همگی افراد خدا پرستی بودند که پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک داشتند! عارفانی بودند از جهان مادی و زمینی بریده و
بی توجه به زندگی شخصی و مال و منال که خود را وقف خدا و خدمت به بندگان نیازمند خدا می نمودند!
در سختی و مرارت بسیار کار و زندگی می کردند و خانه های محقر خویش را با دست خود ساخته و خوراکشان که نان جو و خرما بود را از محصولاتی که خود کاشته بودند  بدست می آوردند و بقيه را به نیازمندان می دادند! اکثراً روزه بودند و به خوراک و زن و فرزند بی اعتنا!
توجه بفرمايید تصویر معنوی فوق بهمراه اخلاقیات آن چقدر با واقعیت پیامبر اسلام و امامان آن می خواند!!
دراین رابطه از همگی هموطنان عزیز دعوت می کنم به روشنگریهای آقای اسماعیل یغمايی که تحقیقات مفصل
و بسیار عمیق و مستندی راجع به زندگی واقعی و تأ ثیرات پیامبر اسلام و دوازده امام شیعه و خلفای راشدین و
حکومتهای اسلامی پس از آنها و تأ ثیرات این مجموعه بر ایران انجام داده اند و در مصاحبه با آقای سعید بهبهانی و تلویزیون میهن بیان داشته اند توجه اکید می دهم. این مجموعهٔ ویدئويی هم روی سایت دریچهٔ زرد قابل دیدن است و هم سایت میهن تی وی.
آنچه که بما از پیامبر اسلام و امامان شیعه آموزش داده اند از آنها مجموعهٔ شگفت انگیزی می سازد که توضیح دهندهٔ عشق صادقانه و عمیق ایرانیان به این شخصيتهای تاریخی عرب در دوران اسلام است.
اولاً با راه انداختن داستان شيعه و اختلاف انداختن با مذهب سنی، حاکمان ایران و روحانیون شیعهٔ عرب، داماد پیامبر و فرزندان او را ایرانیزه کردند. گويی علی و فرزندان وی ایرانی بوده اند و حق داشته اند در برابر مهاجمان عرب بایستند و ما ایرانیان هویت ایرانی و مسلمانِ حقیقی بودن را مدیون آنها و جان فشانیشان در اینراه هستیم. بدینگونه است که سنت عیاری و پهلوانی ایران با نام علی ـ مولای متقیان ـ مُهر می خورد. بابک خرم دین ایرانی و واقعی و یعقوب لیث واقعی زیر شخصیت صد در صد دروغ واسطوره ای  حضرت  علیِ ایرانی زده  کاملاً گم میشود. رستم دستان ایرانی و واقعی زیر بار شخصیت صد در صد دروغ و افسانه ای امام حسین کاملاً ایرانی شدهٔ با شهربانویش از درخشش می افتد. و بدین ترتیب طی قرون و دهها نسل و با رهبری حاکمان ضد ایرانی و آخوندهایشان تاریخ واقعی ایران وهویت و فرهنگ واقعی ایرانی کاملاً محو و از خاطر تاریخی ایرانیان تماماً پاک شده و تاریخی دروغین و نداشته و هویت عربی و دینی عرب زده بما تحمیل و بمرور باورانده میشود و ما میشویم بندهٔ خدا و بردهٔ آخوند. اگر وسایل ارتباط جمعی و مسافرت به اروپا در دو قرن پیشین نبود مطمئن باشید ما هنوز هم همگی در خوابِ آخوند بودیم که ضامن هدایت دو دنیایمان بود ولی قرن نوزدهم و بیستم، سفر، رادیو، تلویزیون، سینما، روزنامه، کتاب، سواد و مدرسه ، علم و دانش ، اتوموبیل وهواپیما اقوام و ملت های بسیاری را که در خوابهای مختلف بودند بیدار نمود و به حرکت درآورد.
امّا مردم ایران در خوابِ آخوندی آنقدر عمیق فرو رفته است ،منجمله خودم ، که بهیچ وجه نمی خواهد بیدار شود و اگر بپرسند چرا؟ پاسخ محکم و صریحی می دهد: شما همه خواب بودید اما ما ایرانیان « همیشه بیداریم».
ما هم هزار و چهارصدسال تاریخ الهیِ اسلامِ حقِ شیعهٔ دوازده امامی مان را داریم، هم کشورمان را داریم و هم
بمدد روحانيت شیعه بهشت آن دنیا را داریم. ما که چیزی کم نداریم.
اگر آخوندها کل حاکمیت را بدست نگرفته بودند که به مملکت گند بزنند و باعث فرارو مهاجرت چند میلیون ایرانی شوند و گذاشته بودند دولت موقت بازرگان کار خودش را بکند و گروههای سیاسی روزنامه ها یشان را چاپ کنند و فعالیت هایشان را بکنند و مسئولیتها ی کشوری و لشگری به متخصصین آنها واگذار شده بود مسلماً
 من و ما هنوز در خواب تضمین دو دنیایمان توسط آخوندها بودیم و هفده رکعت نمازمان و یک ماه روزه مان ترک نمیشد و بالاخره عزای ماه محرم و عید و جشن میلاد پیامبر و مبعث و عید غدیر ووو ادامه داشت.
ولی آخوندها این بار همهٔ دولتمردان و بقول خودشان رَجُل را از همهٔ امور از کشوری و اداری تا قضا و پلیسی تا لشگری و نظامی و جنگی تا سیاست خارجی و دیپلماتیک و بین المللی تا آموزشی از کودکستان تا تحقیقات اتمی کنار گذاشته و خود ریاست تمامی امور کشور را بدست گرفتند بدون اینکه در هیچ زمینه ای حد اقل آشنايی
داشته باشند. برای اطمینان از اینکه در مسیر این قدرت گیری بیسابقه هیچ سدی نباشد خود را نایب امام زمان
معرفی کردند که متوسل به معصوم است و بنابراین از خطا بریست. همه را که مغزی و شعوری و علمی و هنری داشتند، میهن دوست بودند سریعاً کشتند یا حد اقل از کار و فعالیت و زندگی اجتماعی انداختند، تمام صداهای انسانی دیگر را از هر کَس خفه کرده و کُشتند و کشور را از بین بُرده و جوانان را با بیکاری، خود کشی، تن و جان و آبرو فروشی، زندان و شکنجه و تجاوز، بیماری و فرار به خارجه، امید به آینده را در مردم نابود کردند و به این بهای بینهایت است که تازه جرقه هايی از بیداری در داخل و خارج کشور زده میشود.
پس از آن که هزاران هزار کودک و نوجوان معصوم، دختر و پسر، حتی علناً مورد تجاوز آخوندها و قاریان قرآن و پاسداران و دیگر مقامات مؤمن مسلمان قرار گرفتند، تازه برخی جرأت کرده اند مشتی حوالهٔ آخوند کنند. اخلاقیات آخوندی و مقلدینشان را می بینید. چنین گندی اگر در هر جامعهٔ دیگری رو شده بود، دیگر آخوند و قاری و پاسداری در آزادی دیده نمیشد و همگی در زندان بودند. ولی در ایران در مردم غیرتی باقی نمانده که در برابر این رسوايی سراسری بجوش آید و آخوندها را از قدرت بزیر کشد.
بچه ها، دختر و پسرکوچک در خیابان بی خانه و خانواده بیمارو بی پناه  مورد تجاوز دائمی اند و بیماری اجز و
سفلیس و نظایرهم را گرفته اند، همه از صدر تا  ذیل جامعه می دانند ولی هیچ غیرت و شرفی وجود ندارد که این کودکان را نجات دهد.
در روزنامه های ایران می نویسند که به دخترکان کودکستانی در خانه و خانواده و همسايگی تجاوز میشود و سپس آنها را کشته با اسید از بین می برند یا جسدشان را می سوزانند وو باز هم جامعه برهبری آخوندها فقط اشکی میریزد و تمام. آخر غیرتی نیست، مَردی نیست و شیرزنی وجود ندارد که از اینهمه رسوايی شرمنده شده، بحرکت در آید و حکومت را بر سر آخوندها خراب کند.
جايی خواندم درایران سن تن فروشی به دوازده سال رسیده و پدری دختربچه اش  را بجای اجاره خانه برای صاحبخانه می فرستد. مادران و پدرانی نوزادان یا بچه هایشان را به سادیک های جنسی می فروشند تا مخارج زندگی یا مواد مخدرشان را تأ مین کنند. بچه ها در جامعهٔ صد در صد اسلامی دیگر در هیچ قشری و در هیچ کجا امنيت جسمی وجنسی و جانی ندارند. تُف بروی این جامعهٔ بی غیرت و بی شرف.
حال با یکی از اخلاقیات اسلامی و آنچه در قرون گذشته برده و کنیز نامیده میشد آشنا شدیم.
غیرت و شرف دراسلام و حکومت اسلامی و جامعهٔ اسلامی هیچ معنی نداشته و وجود ندارد.
شرف و غیرت یادگار اجداد ایرانی ما و فرهنگ آنهاست.
ادامه دارد
جاوید ایران
مژگان پورمحسن
۸ دسامبر۲۰۱۷