اخلاقیات از نظر من ( قسمت چهارم )

مژگان پورمحسن :

اگر درک راستگويی بمعنای گفتن واقعيت برای اکثر انسانها ساده و قابل فهم است (به عمل راستگويی دراینجا کاری ندارم) ،  به تجربه پی برده ام که راست عمل کردن یا درستکاری بستگی بسیار جدی با عقاید و ارزشهای افراد دارد.
وقتی به راستی و درستکاری پدر و مادر خویش و برخی از بستگان و دوستان خانواده فکر می کنم میبینم که
راستی و درستکاری آنها نه در اسلام و نه ادیان دیگر و نه ایدئولوژیهای ماتریالیستی، یافت نمیشود خواه آنها مسلمان یا مسیحی یا یهودی یا کمونیست بوده اند. آنچه من و دیگرانی که با این عزیزان ارتباط یا آشنايی
داشته ايم تجربه کرده ایم ورای کُتُب دینی است. اسلام در عمل پیامبر غارت و بزورگرفتن  مال دیگران را تأييد
می کند در حالیکه من بچشم خود شاهد بودم که عزیزانی که به آنها اشاره دارم کوچکترین هديه ای از طرف هیچکس در شغل و پستشان نمی پذیرفتند و حتی اگر بواقع بلحاظ مالی محتاج هم بودند، از همهٔ نیازهای خود و حتی از حق ارث و میراث خویش هم چشم پوشی می کردند و حتی بدنبال احقاق آن به خانوادهٔ خویش هم
نمی گفتند « سهم ما را بدهید یا حق ما را نخورید». و حتی اگر من یا دیگری اعتراضی می کردیم با آرامش و وقار می گفتند « مال دنیا ارزشی ندارد که بخاطر آن رابطهٔ خانوادگی یا فامیلی یا دوستی را بهم بزنی » یا اینکه « انسان مهم است و ارزش دارد، ماديات جلوهٔ ظاهریند ». همیشه می گفتند « خدا نکند مال و حق دیگری
وارد سفرهٔ ما شود » و میدیدم آنکس که بلحاظ مالی محدود بود باز هم بدیگران می رسید و آن کس که راحتی بیشتری داشت نیز همچنین. البته این اخلاق نیکو را اشتباهاً برخی به مسلمان بودن آنها یا مؤمن بودن بی تظاهر آنها نسبت می دادند ولی برای من این گوهران تابناک « انسان در زیباترین شکل آن » هستند.

وقتی به مادر ترزا فکر می کنم یا آبه پیر فرانسوی را بیاد می آورم  وجود م  سراسر شعف و نور میشود در حالیکه  پدران روحانی مسیحی دیگری عمدتاً از خود رذالت نشان داده و قربانیان فراوان بجا گذاشتند و همین حالا برخی در زندانند و برخی محاکمه میشوند.

البته فرق مسیح و محمد آنقدر عظیم و فکرو عملکردشان آنقدر متضاد است که مسلماً این دو نفر « دو پیامبر
از سوی یک خدا در دو مقطع تاریخی » نیستند و بدون تردید درک، اعتقاد و عمل صد در صد متفاوتی
داشته اند. بنظرمن محمد ابتدا سعی کرد ادای عیسی را در آورد ولی با شکست در این مسیر، فکر و ذکرو  هدف اصلی خود را در مدینه رو کرد که داعش هم همان را اجرا کرد و می کند.

پس صفا و نجابت و پاکی و درستی پدران و مادران ما نه از اسلام است و نه قرآنش و نه پیامبرش بلکه از فرهنگی اصیل و والا سرچشمه می گیرد که می بایست در آن هر فرد ایرانی به جان و مال و آبروی دیگری همچون جان و مال و آبروی خویش احترام گذاشته و آنرا عزیز و بزرگ دارد. باید به خانواده و بستگان خویش عشق و علاقه ورزیده و توجه و رسیدگی لازم را نموده، اینها را امانت پروردگار هستی بداند و نه مال و خدمتگزار خویش. باید شغل و پست را بواقع وسیلهٔ خدمت به مردم و در راه آسایش و راحتی مردم ببیند و در این راه سعی و کوشش نماید و نه وسیلهٔ پُر کردن جیب و حساب خویش از حق مردم. این خلقیات والا به حقیقت ربطی به اسلام ندارد. اینکه همهٔ انسانها مثل هم هستند و زن و مرد و سفید و سیاه و زرد و سرخ و مسلمان وغیرمسلمان و ثروتمند و فقیرو با سواد و بیسواد همه بندهٔ  خدا هستند و خدا همهٔ بندگانش را دوست دارد.

اینکه وظیفهٔ انسان است درحد توانش بدیگران کمک کند  آموزش الله و قرآن نیست بلکه مسلماً از فرهنگ اصیل و غنی ایران سرچشمه گرفته و این نیک اندیشیدن به همه چیز و همه کس، این نیک و پاک و مطهر زندگی کردن ازکردارنیکِ تاریخی ایران زائيده شده نه از شمشیر علی و خُلق محمد و سهم دوازده امام از جزیه و مالِ خون آلود مردم.

من طی تمام سالهايی که با خانواده و فامیل بودم، از غارتگری و کاروان زنی و تعرض و تجاوز پیامبر و مولای متقيان و خلفا به زنان و از ایران سوزی و ایرانی کشی و زن و بچه دزدی از ایرانیان و تبدیل آنها به غلام و کنیز توسط مهاجمین مسلما ن عرب به ایران حتی یک کلام نشنیدم و نه در کتابهای دینی نخواندم. آیا
هیچ کس چیزی نمی دانست، غیر ممکن است. ولی شايد فکر می کردند، آنچه مهم است این است که خود به پروردگار یکتا ایمان بیاوریم و سعی کنیم خود خوب باشیم. روحشان شاد.

هرکس باید خود خوب باشد کاملاً درست است اما من جزء نسلی هستم متحرک که فکر می کند اگر واقعيتی را فهمید باید بگوید و در این مسیر نه از یک دنیا که هر چه دنیاست و نه از یک آخرت که کل آخرت گذشت.
دنیا و آخرت مردم ما را قرن هاست آخوندها با اسلام سوزانده و برباد داده اند و حالا که دیگر آب و خاک و هوا و حتی امکان ادامهٔ حیات کشور و مردم ما را بخطر جدی انداخته اند، وظیفهٔ خود می دانم از همهٔ هموطنانی که
آنها نیز به علت اصلی بدبختیهای چهارده قرن مردم ما پی برده اند و می خواهند به کشورشان و مردم تحت ستمشان خدمتی بکنند دعوت کنم که دستها را بهم دهیم و حکومت ریش و عمامه را پایان دهیم.

جاوید ایران
مژگان پورمحسن
۱۲ دسامبر