ارزیابی نقاط ضعف و قوت انقلاب ١٣٥٧ ایران!

 

بهرام رحمانی :

انقلاب و سیاست هم چون «هنر» هستند. هنری که تلاش بی وفقه اش در راستای برابری و آزادی انسان و زیبایی ها و ایده آل های انسانی هستند. وقتی انسان به آگاهی می رسد و نیازهای مادی و معنوی خود را تشخیص می دهد بر علیه نظم موجود شورش می کند تا جامعه دل خواه خود را به وجود آورد. از این رو، انقلاب نه با امر و نهی یک نیرو، بلکه با آگاهی طبقاتی و به پیشگامی جنش های سیاسی – اجتماعی و با حضور اکثریت شهروندان جامعه صورت می گیرد تا جامعه به سعادت، خوشبختی، رفاه و آزادی برسد.

اما ارزیابی از نقاط قوت و ضعف و جایگاه و نقش احزاب و سازمان ‌های چپ و کمونیست و انقلابی در اپوزیسیون ایران، یک گام اساسی و ضروری در پیشروی و غلبه بر موانع و انحرافات جنبش کارگری و کمونیستی و چپ است. این ارزیابی بایستی نقادانه، در عین حال از سر دل سوزی انقلابی و صریح صورت گیرد.

واقعیت این است که پس از انقلاب، نام ها و لقب ها عوض دند. واژه «شاهنشاه» از بین رفت اما جایش را «آیت الله» گرفت. جای سلطنت را دین گرفت بدون این که تحول عمیق و همه جانبه ای در روابط و مناسبات کار و سرمایه و به طور کلی سرمایه داری و حاکمیت استبدادی به وجود آید.

حکومت تازه به قدرت رسیده در عرصه داخلی خشونت طبقاتی خود را با حمله به زنان، کردستان، ترکمن صحرا، رسانه ها، روشنفکران سکولار و غیرمذهبی، سازمان ها و احزاب سیاسی، تجمعات، تعطیلی دانشگاه ها، تاکید به ادامه جنگ ایران و عراق، راه انداختن رعب و وحشت به خصوص اعدام های خلخالی و… آغاز کرد. و در عرصه جهانی و منطقه ای نیز تهدید و ترور مخالفین، صدور پان اسلامیسم، تروریسم، تسلیح گروه های شیعه، و راه انداختن جنگ های نیابتی بود.

اما با این وجود انقلاب ١٣٥٧ ایران، در نوع خودش یک انقلاب کلاسیک و عظیم و مردمی بود. انقلابی که به حاکمیت شاهنشاهی در ایران خاتمه داد و هم زمان آمریکا بزرگ ترین و مهم ترین پایگاه منطقه ای خود را از دست داد. این انقلاب، توسط حاکمیت جدید اسلامی، به شدت سرکوب شد و روسیه نیز جای

ادامه مطلب