استیصال جمهوری اسلامی از نهادینه کردن ترس

 

حسین عرب :

حکومت ها در طول تاریخ بشریت با استفاده از انواع روش و ساز و کار کوشش کرده اند تا سپر دفاعی در برابر مردم برای خود بسازند. دلیل ساخت سپر دفاعی، کاستن از برخورد مستقیم حکومت با مردم است.

در دوره پیش از مدرنیسم، اکثر حکومتها از روش بی رحمی در مقابل مردم معترض بعنوان سپر حفاظتی بهره می بردند، و عامدا اقداماتی از قبیل قطع کردن سر با شمشیر، زنده زنده پوست کندن، کور کردن، و مثله کردن تا شخص جان بدهد را در ملا عام و با اعلام قبلی و جار زدن در میان مردم جهت دعوت به حضور در مراسم  اجرا می کردند تا موجب عبرت بقیه شده و دیگرانی که ممکن بود به فکر اقدامی یا سخنی علیه حاکم باشند با یادآوری مرگ دردناک پیشینیان از این عمل منصرف شوند.

در دوره مدرنیسم با افزایش دانش بشر و دستیابی به مفاهیمی از قبیل روانکاوی، روانشناسی، و اقدام پیشگیرانه روش های مقابله حکومت ها با مردم تغییر کرد. کشورهای صاحب دمکراسی سرمایه داری، با ساختن دیواری بنام جامعه مدنی کوشش کردند، از سازمان های مردم نهاد، احزاب، اتحادیه های مختلف، و موسسات غیرانتفاعی بعنوان ضربه گیر نظام سرمایه داری استفاده کنند. اعضاء و طرفداران هریک از ارگان های بالا در صورت نارضایتی از عملکرد دولت موضوع را به بخش غیر دولتی که مسئله به آن مربوط است اطلاع داده تا مراتب پیگیری و نتیجه به آنها اعلام شود. قراردادن یک واسطه بین حکومت و مردم دارای مزایای بسیاری برای طرفین می باشد. مردم در ارتباط با شکایت و گلایه خود مجبور نیستند هزینه های بالای دادگاه و وکیل را بپردازند و دولت هم با بهره گیری از این شیوه میان معترضین خود فاصله انداخته، و سعی می کنند با روسا و مدیران تشکیلات های غیر دولتی از طریق خریدن ، حمایت ، و ترساند ن آنها کنار آمده و اختلافات مطرح شده را با کمترین تعرض و فشار به حکومت ، حل و فصل نمایند.

در جهان کنونی ، کشورهای جهان سوم بعلت ترس از گسترش سازمان های مدنی که متعلق به حاکمیت نبوده و تحت کنترل کامل دولت و دستگاه های امنیتی نباشند، از توسعه جامعه مدنی ممانعت بعمل آورده و لذا مجبور هستند از ابزار دیگری برای مقابله با مردم استفاده کنند. روش هائی که در جهان سوم بکار گرفته می شوند، مشتمل بر دو مسیر است، بهره گیری از پلیس ضد شورش، سرکوب معترضین ، زندان، و شکنجه جهت آرام کردن اعتراضات خیابانی، و همچنین اجرای کمپین اجتماعی و روانشناسی بمنظور نهادینه کردن ترس در میان مردم بطوریکه افراد فامیل و دوستان نزدیک هم جرات انتقاد از حاکمیت را نزد یکدیگر نداشته باشند. نمونه های بارز این سیستم شوروی، حکومت صدام، و محمد رضا شاه هستند.

جمهوری اسلامی در بدو بدست گرفتن قدرت از وحشت کودتا و سرنگونی مشابه دولت کرنسکی در روسیه بگیر و ببند همراهان خود در انقلاب را به عهده تعویق انداخت تا ابتدا نظام خود را به تائید مردم برساند و بعد با مخالفانش برخورد کند و در دوره آزادی اول انقلاب برای کارگزاران بنیانگزار جمهوری اسلامی فرصتی بود تا افراد و گروه ها را شناسائی و چارت سازمانی هر یک از آنها را با دانستن سمت و نام شاغل تهیه کند. لذا با پیروزی انقلاب پیکان سرکوب و اعدام به سمت کارگزاران رژیم شاه هدف گیری شد، و تقابل با همراهان دوره انقلاب به گروه های لباس شخصی سپرده شد و حکومت مداوما نقش خود در سازماندهی آنها را انکار می کرد.

خمینی پس از به پایان رسیدن تاسیس و تشکیل جمهوری اسلامی، نهادینه کردن ترس در مردم را به دستور کار روزانه نظام اضافه کرد. در نقشه راهی که بمنظور دستیابی به این هدف ترسیم شده بود، راه کارهای مختلفی بشرح زیر گنجانیده شده بود.

  1. اعضای گروه ها ئی که به جمهوری اسلامی منتقد، ویا معترض باشند حکم برانداز و معاند را داشته و بایستی اعدام شوند.
  2. طرفداران و سمپات های گروه های بند 1 بایستی دستگیر و تحت آموزش اسلامی قرار گرفته تا بتوانند مجددا به جامعه برگردند.
  3. ملاک پذیرش رویگردانی طرفداران گروه های معاند از ایدئولوژی آنها، اثبات عملی اعتقاد خود به جمهوری اسلامی، لو دادن دوستان، مشارکت در بازجوئی و شکنجه مخالفان ، و اجرای احکام اسلامی بود.
  4. آوردن دستگیرشدگان در تلویزیون و پخش اعترافات آنها مبنی بر برانداز بودن .
  5. قلع و قمع کمونیست هائی که بعلت ضد امپریالیسم بودن جمهوری اسلامی از نظام حمایت می کردند با عنوان بی خدائی و مرتد بودن.
  6. درخواست از مردم برای لو دادن فامیل، دوست، همکار، و همسایه ای که مخالف جمهوری اسلامی است.
  7. بوجود آوردن فضای ترس و وحشت در جامعه بطوریکه افرادی که مقید به گرفتن روزه نبودند در ایام ماه رمضان از ترس در سحر از خواب بیدار شده و چراغ خانه خود را روشن می کردند و یا در محل کار خود را ملزم به تظاهر به حمایت از رژیم می دیدند.
  8. در خیابان ها اگر کسی عملی خلاف ظواهر اسلامی انجام می داد بشدت با او برخورد می کردند.
  9. شرایط جنگی در کشور به جمهوری اسلامی کمک می کرد تا وضعیت را اضطراری دانسته و هر اقدامی که مصلحت بود انجام دهد.
  10. در دهه شصت رسانه های موجود در کشور شامل رادیو و تلویزیون حکومت، و روزنامه های وابسته بودند و تنها مفر برای ارتباط با خارج از کشور رادیوهای موج کوتاه بودند که در ساعات محدودی دارای برنامه به زبان فارسی بودند.

استراتژی ”  النصر بالرعب ” خمینی تا زمان مرگش ادامه داشت و در سال پایانی زندگی برای تثبیت استراتژی و تداوم استراتژی خود در حکومت و بستن راه بازگشت جانشینان او از مسیری که تا آن زمان پیموده شده بود، دستور کشتن زندانیان مجاهد و کمونیست را صادر کرد. خمینی از اعدام مخالفین در زندان ها اهداف زیر را دنبال می کرد:

  1. جلوگیری از آزادی زندانیان پس از مرگ او.
  2. فرستادن پیام به مخالفین داخل و خارج کشور که هنوز در فکر عناد با جمهوری اسلامی بودند.
  3. قرار دادن جانشینان خود در شرایطی که نتوانند جمهوری اسلامی را به یک حکومت عرفی تبدیل کنند.
  4. ارسال این پیام به کشورهای دیگر و سازمان های جهانی که جمهوری اسلامی صاحب هویت انقلابی است و خود را ملزم به رعایت شرایط بازی سایرین نمی داند.
  5. انتقال این تفکر به جانشینانش که راه جمهوری اسلامی برای ادامه حکومت ادامه  استراتژی ” پیروزی با استقرار وحشت “است.

با مرگ خمینی و نشستن هاشمی در منصب ریاست جمهوری و گماردن خامنه ای بعنوان رهبر نمایشی و یا بقول دار و دسته هاشمی “آیت اله پرورشی” که فاقد قدرت اجرائی بود و فهماندن این نکته به نمایندگان مجلس و اعضای هیات دولت که تصمیم گیر نهائی من هستم و بقیه وظیفه تائید و تصویب آنچه من می خواهم را عهده دارند. استراتژی جدیدی را برای نظام ترسیم کرد، استراتژی جدید مبتنی بر این شعار بود که “هرکس دشمن ما نیست، دوست ماست “و ” ما حاضریم با شیطان در قعر جهنم مذاکره کنیم” . انعکاس استراتژی جدید در داخل کشور با مخالفت وابستگان به حکومت با طرز فکر خمینی و استقبال کسانی که در پی برقراری ارتباط کشور با غرب بودند روبرو شد. هاشمی برای جلب نظر استقرار استراتژی جدید در کشور به مخالفان خود فهماند که دولت آماده است تا از خوان نعمتی که در کشور پهن شده سهمی به آنها بدهد، و بهتر است سیلی نقد را بگیرند و دنبال حلوای نسیه نباشند.

کشورهای غربی و همسایگان عرب ایران در ابتدا با احتیاط از سیاست درهای باز جمهوری اسلامی استقبال کرده و گروه های کاری خود را برای عقد قرارداد و توسعه فعالیت به ایران گسیل داشتند. در ادامه با امضاء قرارداد عدم تعرض با عربستان، خارجیان قوت قلب بیشتری یافته و به سرمایه گذاری در ایران و پرداخت وام از طرف بانک جهانی و کشورهای غربی به جمهوری اسلامی پرداختند.

تغییر روش های حکومت از حاکمیت بسته مشابه چین به دولت بازی که درهای کشور را به روی خارجیان باز کرده بود، در جامعه و میان مردم و حتی تا حدی کارگزاران حکومتی موافق هاشمی، موجب تغییر چهره شهرهای کشور چه از نظر چشم انداز مناظر و ساخت و سازهای جدید، و چه از نظر پوشش ، رفتار ، و کردار مردم شد. در مدت چند سال جمهوری اسلامی از یک سیستم متعصب دینی به حکومتی تبدیل شد که با خیلی از اعمال و کردار مردم با اغماض روبرو می شد.

گروه مقابل هاشمی به سرکردگی خامنه ای در یک کودتا از بالا ، هاشمی را منزوی و کوشش کردند قطار انقلاب را به ریل سابق برگردانند، اقدامی که با استفاده از اهرم های مختلف قانونی و شبه قانونی انجام شد، اما برگرداندن مردم به شیوه زندگی و منش دوران خمینی دیگر ممکن نبود، چرا که مردم آنچه را که بدست آورده بودند با هیچ قیمتی پس نمی دادند.

از 25 سال پیش که کودتای بازگشت به دوران خمینی کلیک خورد، رژیم تمامی کوشش خود را معطوف به این کرد که مردم را ترسانده و با استفاده از روش ” النصر بالرعب ” و استیلای وحشت از حکومت و از یکدیگر، رفتار و کردار مردم را به گذشته برگردانده و ترس را در جامعه و میان مردم نهادینه کند تا بجای برخورد، مردم خودشان خودشان را سانسور کنند که نیاز به تقابل دائمی نیروهای انتظامی با آنها نباشد. اما آب رفته به جوی برنمی گردد.