باز گويى تاريخ بزعم اقاى امير طاهرى و داستان قانون اساسى مشروطه

مهرداد ایرانی :

اخيرا اقاى امير طاهرى يك سخنرانى در جمع نشست سلطنت طلبان داشتند كه عمده مطالب همين سخنرانى در مصاحبه اشان در تاريخ ٢٩ دسامبر سال ٢٠١٩ با اقاى نصر اصفهاني تكرارشده كه من به بخشى از ان ميپردازم . لازم به ياداوريست كه در همين نشست دوستان سلطنت طلب اقاى رضا تقى زاده هم سخنرانى داشتند ، من به اراجيف ايشان نخواهم پرداخت .
چكيده موضوع بخش نخست گفتگوى جناب طاهرى با اقاى نصر اصفهانى حول مسئله اهميت انتخاب مجدد قانون اساسى مشروطه پس از عبور از نظام جمهورى اسلامى دور ميزد . در اين مبحث به قانون اساسى مشروطه پرداخته نشد بلكه به ” شرايط دمكراتيك ” مناسبات سياسى استوار بر اين قانون خصوصا در دو بخش حكومت محمد رضا شاه پهلوى اشاره شد . بعد از مختصرى و به غير قابل پذيرش دانستن دو سه بند ( وجود فقها و نفى وزراى غير مسلمان ) از اين قانون ، ايشون اعتقاد داشتند كه اين قانون اساسى از پدران ما به ما ارث رسيده و تا مقطع حوادث سال ٥٧ براى ايران بخوبى كار ساز بوده است . به باور ايشون همين قانون با اصلاحاتى ميتواند قانون اساسى كشور ايران بعد از عبور از نظام جمهورى اسلامى باشد . اقاى طاهرى براى ادله اظهاراتشون به بخشى از وقايع ايران پرداختند كه به باور من باعث حيرت گروه بيشمارى از هموطنان خواهد شد كه ناظر اين وقايع بودند كه هنوز زنده هستند . جناب طاهرى در ادامه گفتارشون در خصوص كار كرد قانون اساسى مشروطه به وجود احزاب راست و ميانه و چپ از تند رو و ميانه و راديكال و ذكر بعضى اسامى سركردگان اين جريانها هم اشاره كردند .ايشون معتقد بودند كه بعلت پرداختن به خشونت و ترور شاه و قتل برخى از شخصيتها توسط حزب توده و فدائيان اسلام و “وابسته بودن ” حزب توده به شوروى و چريكهاى فدايي به چين ( مهمل ) و حركات مصلحانه چريكها و مجاهدين براى ترور و حمله به كلانتريها و بانكها ، حكومت شاه علیرقم وجود قانون و ” انتخابات ازاد ” تا اونجايى كه امكانش بود بسمت
” بسته شدن هل داده شد ” و نتيجه گرفتند كه قانون اساسى مشروطه راه كار اينده ماست . نگارنده ٦٥ سالمه و بيش از يك سوم از عمرم رو هم در دوران شاه فقيد سپرى كردم . در دوران دانشجويى خصوصا در نيمه نخست دهه ٥٠ خورشيدى نظاره گر مناسبات سياسى اجتماعى ايران بودم . من مصاحبه ها و تحليل هاى بسيارى رو از جناب طاهرى مشاهده كردم و از تحليل ها و روشنگرى هاى ايشون بسيار بهره بردم ولى اين سخنرانى و مصاحبه ايشون داستان ديگرى بود . قبل از پرداختن به بقيه مطالبم اذعان ميكنم كه دوره پهلويها يكى و شايد هم در مقايسه با شواهد عينى وجود اوضاع و احوال ايران و كل منطقه خاور ميانه در پايان دوره قاجار ، از نظر پشرفت از بهترين و كار ساز ترين دوران سیصد سال اخیر تاريخ كشور ايران بوده است . من از نظر ذهنى بطور اصولى جمهورى خواه هستم و اركان جمهورى رو ميپسندم ولى در صورت وجود ماهيت جمهورى در حكومت ، نوع سامانه نظام ( پادشاهى) در درجات بعدى اولويت برايم قرار دارد و با راى اكثريت انتخاب مردم پذيراى اين نوع نظام نيز خواهم بود . وجود احزاب در دوران بلبشوى حكومت مشروطه بعد از خلع محمد عليشاه قاجار تا كودتاى ١٢٩٩ بر كسى پوشيده نيست . بيرنگ شدن وجود و فعاليتهاى احزاب در دوران حكومت رضا شاه را هم كسى كتمان نميكند . بازگشت مشروطه در نبود رضا شاه پس از اشغال ايران در جنگ دوم جهانى دوم تقريبا مورد قبول همه جناحهاى سياسى نيز هست . اجراى نسبى قانون اساسى مشروطه با وجود بحرانهاى ناشى از فرقه دمكرات اذزبايجان و حكومت يكساله اش و خروج نيروهاى شوروى از ايران و ديگر فراز و فرودهاى سياسى اين دوران از جمله ترور هاى سياسى و سوء قصد به شاه و غير قانونى شدن صورى حزب توده و فرار برخى از رهبرى اين حزب به شوروى ، شروع و پر رنگ شدن فعاليتهاى مصدق و پروسه ملى شدن صنعت نفت و ظهور جبهه ملى ، اجراى قوانين مشروطه من حيث المجموع كما كان ادامه داشت كه مورد تاكيد اكثر گروههاى سياسى نيز ميباشد . نا روشنى و وجود ابهاماتى در متن قانون اساسى و حركت مصدق براى انحلال مجلس و تشكيل رفراندوم تا انجام كودتاى ٢٨ مرداد كه سر فصل تازه اى بود ، كاهش قدرت و ضعف در اجراى قانون اساسى مشروطه را رقم زد . اقاى طاهرى هر جا كه اقتضاء كند هموطنان را از پرداختن به گذشته خصوصا ماجراى كودتاى ٢٨ مرداد بر حذر داشته و چشم انداز اينده را نويد ميدهند كه تو صيه بسيار خوبيست . خلاف گويى و بيان مطالب نيم راست و نيم دروغ سر و ته بريده چپ اندر قيچى و بازى با كلمات و نتيجه گيريهاى ” ديدگاهى” راه و روش و سياق شناخته شده جناب اقاى طاهرى نبود ! وجود شرايط نسبي دمكراتيك و فعاليت احزاب پس ار اشغال ايران توسط متفقين و روند تحليل و كمرنگ شدن ان تا وقايع مرداد ٣٢ دوره ايست كه بر گفته هاى جناب طاهرى دلالت ميكند . از سر فصل دولت كودتا و تا سركوب همه گروههاي غير سلطنت طلب خواه وابسته به دولت خارجى ( مثل حزب توده و وابسته به شوروى ) و خواه غير وابسته و مشروطه خواه و ملى ( برخى از احزاب و شخصيتهاى جبهه ملى ) مشروطيت از ايران رخت بر بست . از اين زمان فصل ديگري از تاريخ سياسى اجتماعى ايران شروع شده بود ، حكومت فردى و ديكتاتورى محمد رضا شاه و وابسته به كشور امريكا . دولت ” قانونى” به زعم جناب طاهرى و ” انتخابات ازاد تا حد امكان ” احتمالا به گفته ايشان ( به اعتقاد من نه به باور اقاى طاهرى) بخشى از حكومت و تجلى قانون اساسى مشرو طه بود ! حتما هم عدم وجود ازاديهاى سياسى و بزندان رفتن و زجر و شكنجه شدن فعالين سياسى ، رعب و احتناق و سركوب دانشجويان و اعمال و شهرت ” ساواك ” و شرايط ويژه بين المللى هم نقشى در بوجود امدن شرايط جهت
” هل دادن ” جوانان و تشويق و روى اوردن انها به مبارزه مسلحانه ( به اعتقاد فعلى من حتما غلط ) را نداشت ! من مطمئنم كه جناب طاهرى با دانش گسترده اى كه دارن از دادگاه نهظت ازادى مطلع هستند . مهدى بازرگان در دفاعيات خودش خاطر نشان ساخت كه ما اخرين گروهى هستيم كه دست به اسلحه نبرديم ( منظور اينست كه بقول اقاى طاهرى ما را ” هل ندهيد ” كه ما هم مسلح شويم . در حاليكه تحليل اقاى طاهرى اينست كه شاه بواسطه مبارزات مسلحانه چريكها و مجاهدين بسمت بسته شدن ” هل داده ” شد و نه بلعكس . شروع مبارزه مسلحانه به اعتقاد فعلى من به غلط از بهمن سال ٤٩ با عمليات سياهكل شروع شد كه حتى قبل از شكل گيرى رسمى سازمان چريكهاى فدايى خلق بود . جناب طاهرى چه توضيحى براى وجود اختناق ، شكنجه و سانسور قبل از اين تاريخ دارند ؟ به باور من سر منشاء زايش اين فعاليتها سياست هاى غير دمكراتيك و ديكتاتورى مطلق محمد رضا شاه فقيد بود كه بر خلاف ادعاهاى باطل اقاى طاهرى در اين سخنرانى مخالف روح و موجوديت قانون اساسى مشروطه بود . سالها بعد از دولت كودتا ، علیرقم فشار غرب و امريكا براى برخى اصلاحات و تحميل دولت امينى كماكان ديكتاتورى و خفقان و جنايات ساواك ادامه پيدا كرد . انتخابات قلابى و فرمايشى ، برخى فساد در دستگاه دولت ، بگير و ببند ساواك ، خانه نشينى كليه رجال سياسى اپوزسيون ، نبود هيچگونه روزنه تنفس سياسى ، وجود سانسور و بر خلاف روح و پايه و اساس قانون مشروطه انحلال احراب هرچند فرمايشى و ايجاد سيستم تك حزبى حتما جوانان تشنه ازادى را بايد براى پيوستن به حزب رستاخيز و دورى از سازمانهاى سياسى مخفى مسلحانه ” هل ميداد” ! قصه طنز و نسبتا مضحك ديگر اقاى طاهرى نبود ليست ” كتابهاى ممنوعه ” بود . اقاى طاهرى حتما مطلع هستند كه برخى از دانشجويان براى خواندن و در دست داشتن يك اعلاميه چرند ضد حكومت توبيخ و تنبيه ميشدند . همچنين جناب طاهرى مطمئنا خبر دارند كه يكى از موارد جرم و زندان سياسى ، كشف و ضبط كتابهاى ممنوعه بهنگام يورش و بازرسى خانه هاى فعالين سياسى بود . حالا به زعم ايشان اگر وزارت كشور و يا دادگسترى و ديگر ارگانهاى مسئول اعلاميه اى از سياهيه ليست كتب “ضاله” چاپ و منتشر نكرده اند خود داستان شنيدنى ديگريست .

سند قانون اساسى مشروطيت و لوح كوروش از ارزشمندترين دستاوردهاى تمدن و تاريخ ايرانيان است . بجز اخوند و اخوند مسلك جماعت بى گمان هر ايرانى به داشتن چنين اسناد معتبرى بخود ميبالد و مايه فخر و مباهات همه ايرانيان است . چنانچه كه لوح كوروش با در نظر گرفتن زمان و مكان از عظمت قابل دركى در ارتباط با مواد متن منقوشش برخوردار است ولى بهر شكل امروز پاسخگو به احتياجات بشر نيست . قانون اساسى و متمم ان ١٠٣ سال پيش تدوين و تصويب شده و قطعا امروزه معيارى براى حل معضلات كشور ايران نيست . كوشش براى چفت و بست و كم و زياد كردن مواد ان لزوما پاسخگوى مسائل ما نيست . امروزه كه چهل سال اين سند بكنارى گذاشته شده و حتى در طول دوران سلطنت ٥٣ ساله پهلوى ها هم انطور كه بايد و شايد به هر دليل اجراء نشده ، بهتر است كنار گذاشته شود . به باور من گراميداشت اين سند كه بعنوان يك ميراث غنى از پدران شجاع و فرهيخته ما كه باعث تحول نه تنها در ايران بلكه در كل منطقه شد بايد بدون دستكارى و وصله پينه همانطور كه هست تمام و كمال باقى بماند . اين سند گنجينه ديگرى از تاريخ فرهنگ و تمدن ايران باقى خواهد ماند . ما بايد بدون دغدغه دستبرد و فارغ از مواد قانون اساسى مشروطيت و حفظ هيچگونه ملاحظه براى داشتن و تدوين بهترين قانون اساسى و حفظ منافع كليه احاد ايرانى با يكديگر بحث و چانه زنى كنيم .

به اعتقاد من مطرح كردن مطالب بالا از جانب اقاى طاهرى در مصاحبه با اقاى نصر اصفهانى و در نشست دوستان سلطنت طلب و واقعا مزخرفات اقاى رضا تقى زاده در همين نشست انگيزه ناسالميست كه اين دوستان در برخورد همزمان اين نشست با اعلام موجوديت شوراى مديريت گذار از خود ابراز كرده اند . بر خورد غير اصولى ، زشت و تلخ اقاى تقى زاده با اقاى حسن شريعتمدارى به عنوان دبير كل شوراى مديريت گذار و ايراد به نام و نام خانوادگى ايشون و بر خورد زشت تر به پدر اقاى شريعتمدارى بی نهايت توهين اميز و بسيار دور از ادب و شخصيت اقاى تقى زاده بود . غبارى از اين توهين به چهره اقاى شريعتمدارى نمينشيند ولى اقاى تقى زاده اگر نه براى هميشه ، حداقل براى روزگارى دراز خود را بى اعتبار كردند . اين دهن كجى در اين زمان بحرانى با توجه به شرايط ويژه ايران و شايد براى اولين بار شكل گيرى يك تشكل استخواندار اپوزيسيون اسم و ماهيتى خاص دارد كه اميدوارم بقيه دوستان به ان بپردازند . در همين جا ميل دارم كه پرسشى هم از شاهزاده رضا پهلوى داشته باشم . شاهزاده گرامى ممكنه كه شما نظر رسمى خودشون رو هم در ارتباط با شوراى مديريت گذار و هم با اظهارات دوستان اقايان طاهرى و تقى زاده ابراز بفرماييد .