برای کوچ منیر خانم ( دایکه ) مادر احسن و شهریار و فرهاد

 

مرگ گونه ایی انتقال از یک اراده ارگانیک به اراده ایی ذهنی ویا معنوی است :

ارگانیک است چرا که در چارچوبی فیزیکی ( جسم )
قابلیت بیان و بازتابِی را داراست
معنوی ست به دلیل آنکه ذهنیتی یگانه را در نام و خاطره، فراسوی حضور می افریند .
در واقع مرگ عینیت و جود را از بین می برد که شکلی دیگر از و جود را بیا فریند شکلی ، هم چون خیال و تصاویری و یژه و معنا مند.
از این روی ست که شخصی ، ( دایکه ی به ریز و خوشه ویستم ، منیر خانم ) که می شناختیم در ما به زندگی ادامه میدهد
خانم ناهید از این دست است .
در من ‌ حضورش جاودانه ست تا مدتی که من این شکل زندگی را ادامه می دهم .
 
حضور و منش ویژه اش و سر فرازی اش
شور و شعور پیدا و نهانش فهم ‌‌ درکی از زیستن را رسم می کرد که به آرزو ی پارسايان و عارفان کهن کردستان تنه می زد .
او بی هیچ ادعایی از اولین زنان پیشگام‌ی برای حقوق زنان در کردستان بود
او در فضای مرد سالار و پدر سالاری و اقتدار گرایانه ی کردستان در زندگی فردی و روزانه‌اش توانست به حقوقی در مقابل مردان اطرافش بدست آورد که بعدها سرمشق زنانی دیگری شود
منیر خانم بعد ها با همین درک حقوقی از خود و دیگری بود كه احسن و شهریار و تصاوير مرگ جانسوز انها به نمادي اذ مطالبات به حق کردستان و ایران شدند ، هدیه کرد
چنانکه در فراز و فرود زندگی طولانی اش در تبعید (لوس انجلس – امریکا) همراه هزار درد با سرفرازی و ( نه به زور و ظلم در همه ابعادش گفتن)
زیستن را معنای دیگری می‌کرد او به کاک فرهاد ( عزیز از دسته رفته و داغ به دل نشانده ا ش ) می گفت : “ روله فرهاد گیان فره خوه ش حالم ک کتیو افروشی به مه ردم کومک فه رهنگی اکه ی امه کاری درسته و به دلمه ک له خدمتی مردمی “( پسر عزیزم خوش حالم از اینکه کتابفروشی باز کردی و در خدمت مردم و فرهنگی ) “
او آنچنان به دیگری کمک می کرد که مرغ عشقی
را بره ایی تیمار دار می شد
با دل قوی اش با آغوش باز ش. با سخاوت و معر فت اش فضایی حسرت بر انگیز از فهم انسان بدست می داد
 
او به راستی که تجسم آن انسان‌های است که شاعران دل به آوای هستی داده ، نویدش را می دادند
به گونه ایی ژرف لمس جان دیگری را می‌کرد
زنی كه عشق به عميق ترين تعريفش با او به گل مي نشست و شكوفه هايي از جنس و بوي أزادي
را در ديگري معطر مي كرد
می توان کفت و فریاد زد :که منیر خانم “ روژ اوا “یی بود در قالب فردی .
کوردی ، زنی ، که حقوق اش را در فهم حقوقی “دیگری “می دانست چنانکه زندگی عملی و روزانه اش نمونه ایی برجسته از این فهم بود
او کورد بود ، از نسلی از کردان که شجاعت و ایثار و ستایش زندگی و نه , به عارضه های زشت زندگی گفتن ،
برایش مقوله ایی بدیهی بو د
به راستی که تجسم آرمان‌های انسان دوستانه کردان بود خانم ناهید
 
 

علی اشوری :

 

بلند بود و با موی سپید

با رمز و رازی از شجاعت
در چشماني از شرم و عسل
كوچه ها و خيابانها
اواهاي تنبًور در مقامي ، فراز و فرودی
كوردانه با ياد تو
بيدار مي مانند
اَي “ندرتي بهت انگيز “
دريا در قدم هاي تو ست
كه خيزاب هايش به صدف می خندند و میریزند مروارید را
به دامن ها
تو زند ه اَي در رویا “
در عشق های به جان نشسته
“همین و سام “
در آرمان احسن و شهریار و فرهاد …..
در هر هر بهارانه آبیدر
در كودكان شهر های سو خته ی به تاراج رفته
در خنده ها
به لإبه لأي كتاب ها
در اواي پر نده ها در
زنگو له ی بره ها به بهاران و به بام های به شقایق نشسته در سنندج
با اشک و شادی مردمی که دوستشان بودی
در و اژدهای بهم ریخته من
اما با نام تو ردیف گشته
که شور نجیب تو را می سرایند و
ياد مي شوند
نه تو زنده ای
زنده ، زنده ز نده