تابویی بنام فلسطین بخش پنجم

کورش گلنام :

نگاهی کوتاه به سازمان های سیاسی فلسطین

پیش گفتار بخش پنجم:

در بخش چهارم به آغاز شکل گیری سازمان آزادیبخش فلسطین پ.ال.او.که در حقیقت چون چتری سازمان های کوچک و بزرگ را در بر می گرفت؛ دخالت کشورهای عربی در سیاست های این سازمان؛ شکست در جنگ با اسراییل که سبب شکل گیری گروه های رادیکال تر شد؛ راه پر فراز و فرودی که پیموده؛ دگرگونی در سیاست مبارزه این سازمان و رسیدن به راه مسالمت جویانه؛ کوشش برای رسیدن به یک صلح پایدار بین فلسطین و اسراییل؛ خرابکاری دست های پنهان و آشکار و نقش ویرانگر حکومت اسلامی ایران در این نزدیک به چهار دهه، پرداخته شد. اینک به بررسی دومین سازمان بزرگ فلسطینی پس از فتح،”جبهه خلق برای آزادی فلسطین”، پ.ال.اف.پ. و نقش ویژه آن در سیاست های تروریستی در بیرون از مرزهای فلسطین به ویژه در اروپای غربی و شمالی می پردازم:

2. جبهه خلق برای آزادی فلسطین.(1) 

چنان که پیش از این گفته شد، این جبهه در پی شکست جنگ شش روزه کشورهای عربی در برابر اسراییل در 1967 پا گرفت. بنیان گذاران این سازمان کمونیستی دو دوست فلسطینی بنام های “جرج حبش(2) و “ودیع حداد(3) از مسحیان ارتدکس، هر دو دانش آموخته دانشگاه آمریکایی بیروت در رشته پزشکی(پزشک کودکان) بودند. این دو باورمند به اندیشه مارکسیست ـ لنینیست شده و با وجود گرفتن مدرک از دانشگاهی آمریکایی ولی بنا بر باور و اندیشه خود، مبارزه با اسراییل را از مبارزه با “امپریالیست ها” و در جایگاه نخست آمریکا، جدا نمی دانستند. چهره های شناخته شده و مهم دیگری نیز در این سازمان بودند از آن میان”بسام ابو شریف”(4)که او هم دانش آموخته همین دانشگاه در رشته اقتصاد بود.

از همآن آغاز شکل گیری این جبهه که از پیوند گروه های کوچکی ایجاد شده بود، رهبری دو بخش آشکار داشته است. رهبری سیاسی با دکتر جرج حبش و رهبری نظامی/چریکی و ضربتی در بیرون از فلسطین، با دکتر ودیع حداد. حداد بر این باور بود که اجرای برنامه های چریکی در بیرون از فلسطین در مبارزه با “صهیونیست ها” و واکنش رسانه های همگانی جهانی، بهره بسیار بیشتری دارد. در مقاله ای از بانو “لنا بریتنر”(5) ژورنالیست، نویسنده و پژوهشگر پر کار سوئدی، در باره این دیدگاه ودیع حداد بنا بر منبعی دیگر به زبان انگلیسی، چنین آمده است:

”To kill a Jew far from the battlefield has more effect than killing hundreds of Jews in the battle”, citeras Wadie Haddad  på sid 246 i ”The world was growing our way, Andrews/Mitrohin…”

اصل مقاله به زبان سوئدی در زیر:

https://tankaromib.wordpress.com/2014/08/25/vart-tog-guillous-favoritorganisation

به روش همیشگی در روند کار چنین سازمان هایی در کشورهای جهان سوم، این سازمان نیز به زودی درگیر نا همخوانی ها و پدید آمدن گروه های دیگر در درون خود و جدایی ها شد که نیازی به پرداختن به آن ها نیست.

در ژوئیه 1968 نخستین هواپیما ربایی وسیله کماندوهای این جبهه روی می دهد و یک بوئینگ 707 شرکت هواپیمایی ال.آل در راه تل آویو ربوده شده وبا نام”آزادی فلسطین 007″ به الجزایر برده می شود. پس از یک ماه مسافران به گروگان گرفته شده در ازای آزادی 16 زندانی فلسطینی آزاد می شوند. سال پس از آن، در آگوست 1969 لیلا خالد(6) زاده 1941 در حیفا، به عنوان نخستین کماندوی زن، دست به هواپیما ربایی زده و یک هواپیمای اسراییلی پرواز 840 بین رم و تل آویو را می رباید و شهرت جهانی می یابد. او برای هواپیما ربایی دوم خود، به شش عمل جراحی تن می دهد ولی این بار موفق نشده و در لندن دستگیر می شود. او تنها زمان کوتاهی در زندان مانده و با تهدیدها از سوی فلسطینی ها، آزاد می شود. خالد اکنون با همسر و فرزندان خود دراردن زندگی کرده و هنوز نیز با وجود نداشتن سر سختی های گذشته، از کارهای خود پشیمان نیست. روزنامه سوئدی “سونسکا داگ بلادت (7) در تاریخ  8 مارس 2006 در باره فیلم مستندی که “لینا مخبول”(8) در سال 2004 در دیدار با لیلا خالد از او تهیه کرده است، مقاله ای نوشته است با نام” تروریستی که ایده آل جوانان شد”. لینا مخبول خود ریشه فلسطینی داشته، در سوئد بزرگ شده و به هنگام جوانی از هواداران لیلا خالد بوده است. بنا بر نوشته این روزنامه، لیلا خالد در بخشی از گفت و گو در این فیلم، برنامه تروریستی و خونین 11 سپتامبر 2001 در آمریکا را رد کرده، نادرست دانسته و چنین گفته است:

” من ترور خونین 11 سپتامبر را نمی توانم بفهمم. خیلی وحشتناک بود. من امتیاز چنین کاری را درک نمی کنم. آنها [برنامه ریزان] هنوز هم نتوانسته اند پاسخ دهند که  با این کار می خواستند به چه هدفی برسند!”(اصل مقاله در زیر نویس شماره 8).

این فیلم  با زیر نویس انگلیسی که نکته های جالبی دارد و تهیه کننده گذشته از لیلا خالد، با خلبان، مهماندار و دیگر شاهدان دو هواپیما ربایی که او در آن شرکت داشته است نیز گفت و گو می کند را می توانید در لینک زیر ببینید. فیلم بدون زیر نویس و به زبان سوئدی نیز در همین لینک وجود دارد :

https://www.youtube.com/watch?v=iWg6-oQTSvw

خشونت هر روز بیشتر

اگر چه در آغاز هواپیما ربایی ها، آسیبی به مسافران و گروگان ها وارد نمی شود و در سال های  نخستین دهه 1970 تنها هواپیما ها را پس از پایین آوردن گروگان ها، منفجر می کنند ولی این روند در آینده، هر چه بیشتر رنگ خشونت به خود گرفته و برنامه های تروریستی، بمب گذاری ها، شلیک راکت در فرودگاه به هواپیما ها و در دریاها به کشتی ها و ترورهای شخصی، قربانیان فراوانی می گیرد که شمار مردم عادی که قربانی شده اند، روشن نیست. در کتاب :”به هر رو آن ها نیز خواهند مرد” *  رویه 297، در این باره چنین آمده است:

“در یک بررسی پر شتاب و همگانی از منبع ها[یی که دسترسی به آن ها ممکن شده] می توان دریافت که تنها جبهه خلق برای آزادی فلسطین بین سال های 1972 تا 1976، مسئولیت دستکم 17 برنامه تروریستی در گستره جهان از لندن و سنگاپور تا انتبه و مادرید را پذیرفته است. در برخی از این ترورهای خونین، شماری انسان های سویل[شخصی] بیگناه جان خود را از دست داده اند. گذشته از این جبهه، گروه سپتامبر سیاه در همین دوره زمانی مسئولیت دستکم 8 تا 10  برنامه تروریستی همآنند را به عهده گرفته است. گذشته از این دو، برخی از گروها در سازمان آزادیبخش فلسطین، فتح نیز شماری برنامه های ترور داشته اند.”

یک تن ازاین تروریست های معروف که در خشونت و آدم کشی آنی درنگ نمی کرده است و خود را “انقلابی حرفه ای” می نامیده، ایلیچ رامیرز سانچز”(9) ونزوئلایی شناخته شده بنام “کارلوس” است( کارلوس نامی  است که در سال 1970 و پیوستن او به چریک های فلسطینی از سوی بسام ابو شریف به او داده شد. او را به سبب ترورهای خونین، “شغال” هم نامیده اند). به سبب خوش گذرانی ها و شب زنده داری ها در کافه ها و کاباره ها، با نام”پلی بوی ” نیز از او یاد شده است. پدر او یک وکیل، آن گونه که گفته شده، میلیونر ونزوئلایی بود که به شدت هوادار شوروی و لنین بوده است و از عشق به لنین نام هر سه فرزند خود را از سه واژه نام لنین “ولادیمیر ایلیچ لنین”گرفته و  فرزندان خود را ولادیمیر،ایلیچ و لنین نام گذاری می کند. او ایلیچ را برای دنبال کردن تحصیل نخست به انگلستان می فرستد ولی یکسالی پس از آن او را به شوروی برده و در دانشگاه لومومبا نام نویسی می کند( سال های 1970 ـ 1968)  ایلیچ ولی دل به درس و دانشگاه نداشته و به دنبال خوش گذرانی است و به همین انگیزه از دانشگاه لومومبای روسیه اخراج می شود و از آن جا به فلسطینی ها که با آن ها در دانشکاه لومومبا در روسیه آشنا شده بوده است، می پیوندد. او در لندن و پاریس بمب گذاری های زیادی علیه بانک ها، روزنامه های یهودیان انجام می دهد و در برنامه شلیک راکت درفرودگاه اورلی پاریس به دو هواپیمای مسافربری شرکت هوایی “ال آل” شرکت می کند. از کارهای معروف دیگر او گروگانگیری وزیران اوپک در نشست وین در سال 1975 است که او آن را رهبری کرد و … شمار فراوان دیگری از این دست کارها. در کتاب” به هر رو آن ها نیز خواهند مرد” رویه 330 توضیح شماره 31 شرح بیشتری آمده است و نویسنده این گمان را نیز به میان آورده که کا.گ.ب. در همآن سال 1970 یا او را به خدمت گرفته و یا به هر رو با او تماس داشته است. در دانش نامه همگانی(ویکیپیدیا ) نه تنها نام کا.گ.ب. آمده که از سازمان امنیت کوبا د.گ.ای” نیز نام برده شده است. زندگی او نشان داده است که زیر عنوان” انقلابی و ترور انقلابی” او به یک آدمکش حرفه ای تبدیل شده، در آمد و زندگیش از همین راه تامین می شده است. او در 1994 در خارتوم سودان دستگیر، به فرانسه برده شد و به حبس ابد محکوم می شود و اکنون سال ها است درآن جا در زندان به سر می برد. گفته می شود که زمانی که در خارتوم بوده، به اسلام گرویده است. جالب است بدانیم که “اسامه بن لادن” نیز هم زمان با او در خارتوم بوده است. در مصاحبه ای با روزنامه” ال ناسیونال” در سال 2011، زمانی که 62 سال دارد، در باره شمار قربانیان ترورهای خود آماری می دهد که بانو لنا بریتنر بنا بر پژوهش خود در این باره چنین می گوید:

“….. بر داشت کوتاه شده از این مصاحبه، آن گونه که کارلوس می گوید، این است که او در بیش از 100 برنامه ترور شرکت داشته(هماهنک کننده نیز بوده) که در آن ها بین 1200 تا 1500 تن کشته شده اند.”

گفته های کارلوس در مصاحبه های خود بارها دستخوش دگرگونی می شود که برداشت ها را نیز تا اندازه ای دشوار می کند. نویسنده مقاله پس از بررسی های خود آن جا که کارلوس در گفته هایش قربانیان سویل(شخصی یا مردمان عادی) را بی گناه می خواند، در دنباله در بخشی دیگر می نویسد:

“….اکنون ما پاسخ را می دانیم.[بنا به گفته او(کارلوس)] 10% یا نزدیک به 200 تن از این قربانیان”قربانیان سویل بوده اند”. نویسنده سپس می پرسدکه ” بنا بر این اگر کسی سویل نباشد پس گناهکار است؟”(اصل مقاله که پیوندی است بر مقاله پیشین ایشان، به سوئدی در زیر نویس 10 ).

می توانید فیلم گزارش کوتاهی از دادگاه کارلوس و در دنباله آن فیلم بلند نزدیک به 2 ساعته ای که فرانسوی ها از زندگی و ترورهای کارلوس ساخته اند، در لینک زیر ببینید:

https://www.youtube.com/watch?v=g2sUuxYcdro

شنبه 5 فروردین 1396 ـ 25 مارس 2017

کوروش گلنام

زبر نویس:

PFLP, Popular Front for the Liberation of Palestine – 1

George Habash, 1926 – 2008 – 2

جرج حبش تا سال 2000 در رهبری این سازمان بود. اودر سال 2008 در عمان پایتخت اردن فوت کرد.

Wadie(Wadi) Haddad, 1927 -1978 – 3

Bassam Abu-Sharif – 4

Lena Breitner – 5

Leila Khaled – 6

Lina Makhboul – 7

Svenska Dagbladet – 8

https://www.svd.se/terroristen-som-blev-idol

 “De ska ju ändå dö”,  Gunnar Ekberg , 2009 – *

Ilich Ramírez Sánchez – 9

https://tankaromib.wordpress.com/2011/11/08/battre-lasa-utlandsk-press-om-rattegangen-mot-carlos/  – 10

بخش های پیشبن مقاله:

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-84139.html

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-84312.html

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-84533.html

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-84889.html