تکرار خامنه‌ای و تغییر موازنه وحشت

 

یادداشتی از علی افشاری :

سخنان خامنه‌ای در خطبه‌های نماز جمعه بعد از یک وقفه هشت ساله بیش از همه چیز نشانگر وضعیت اضطراری نهاد ولایت فقیه بود.

پوشیدن دوباره ردای امامت جمعه تهران برای ولی فقیه یک انتخاب دل‌بخواه نبود. شرایط، اقامه نمازجمعه را به خامنه‌ای تحمیل کرد تا به جای صبر برای فرارسیدن چهل و یکمین سالروز انقلاب، به سخنرانی عمومی روی آورد.

سخنان خامنه‌ای در پی زنجیره‌ای از رویدادها به وقوع پیوست که شامل افزایش تنش‌ها بین ایران و آمریکا در عراق، کشته شدن یک شهروند غیرنظامی آمریکا، هدف قرار دادن تعمدی قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در حمله موشکی پهپادی، تشییع جنازه و خاکسپاری قاسم سلیمانی در شهرهای متعدد، عملیات تلافی‌جویانه جمهوری اسلامی با حمله موشکی به پایگاه نظامی عین الاسد، ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی توسط پدافند هوایی سپاه و شکل‌گیری دور تازه‌ای از تجمعات اعتراضی با شعارهای بی‌سابقه علیه رهبری و نظام جمهوری اسلامی بود.

او تلاش کرد تا مراسم تدفین قاسم سلیمانی علاوه بر تهییج پایگاه اجتماعی، بتواند قدرت نرم برای نظام ایجاد کرده و مشروعیت از دست رفته بعد از سرکوب خونین اعتراضات آبان ۹۸ را تا حدی ترمیم کند. اما فاجعه دهشتناک هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری به دست سپاه به دلیل آنچه «خطای انسانی» نامیده شد، همزمان با اجرای انتقام‌گیری سخت وعده داده شده که منجر به کشته شدن سربازان و مقامات آمریکایی نشد، محاسبات او را بر هم زد.

پنهانکاری حکومت و کتمان حقیقت برای سه روز، افکار عمومی را بیش از خود اتفاق به خشم آورد. سازمان‌دهی تجمع‌های اعتراضی از سوی جنبش دانشجویی و پیوستن برخی از مردم ناراضی به آنها باعث حملات بی‌سابقه‌ای به رهبری جمهوری اسلامی شد و در ادامه راهبرد سیاسی اعتراضات سراسری آبان ۹۸ خواست تغییر نظام جمهوری اسلامی در خیابان‌های تهران طنین افکند و حتی در آستانه سالگرد انقلاب بهمن ۵۷ ضرورت انقلابی جدید طرح شد.

خامنه‌ای در خلال خطبه‌هایش آشکارا اعلام کرد که از تحت‌الشعاع قرار گرفتن بزرگداشت قاسم سلیمانی در اعتراضات مردمی و سوگواری پیرامون جان باختگان سقوط هواپیمای مسافربری ناخشنود است و انگیزه اصلی ایراد خطبه‌های نماز جمعه بعد از دوران طولانی پوشاندن این ضعف بوده است. اما به زبان آوردن این مسئله و ناممکن بودن تغییر آرایش جامعه با سخنان دستوری خامنه‌ای آسیب‌پذیری او را نشان داد که نتیجه معکوسی را به بار می‌آورد. ناچیز جلوه دادن اتفاق بسیار دردناک سقوط هواپیما و امتناع از قبول مسئولیت و معذرت‌خواهی در جایگاه فرماندهی کل قوا، خشم و انزجار عمومی نسبت به نظام را افزایش داد.

از سوی دیگر اعتراف او به شکست مانور قدرت نظام در پی خاکسپاری قاسم سلیمانی که اعتراضات تاحدی خودجوش مردمی چون رود جاری آن را شست و برد، دستان خالی نظام را نشان داد. تلاش برای تقدیس آن رویداد در انتساب «یوم الله» نیز کارساز نیفتاد چون دیگر خامنه‌ای در جایگاهی نیست که بتواند فضاسازی مذهبی و اجتماعی انجام دهد. تأسی به آیه «مکرو و مکر الله و الله خیر الماکرین» بیشتر با اتفاق رخ داده سازگار است.

خطبه‌های خامنه‌ای که یکی از ضعیف‌ترین سخنرانی‌های عمومی‌اش بود، فاقد نکته خاص و جریان‌ساز بود. در واقع تکرار کلیشه‌های همیشگی بود. اما تفاوتش در آنجا است که بر خلاف ملال‌آوری تکرار، صحبت‌های او تحریک‌کننده جامعه به تداوم اعتراضات خیابانی است. او هیچ راه دیگری پیش روی نیروهای خواهان تغییر نگذاشت. خلاصه کردن سخنان او به معنای تصمیم نظام در تداوم سیاست‌های موجود در حوزه‌های سیاسی، سیاست خارجی، فرهنگی و دفاعی است.

به عبارت ساده او به مردم گفت همینی هست که هست و او در برابر مخالفت‌ها و اعتراضات تسلیم نمی‌شود. اصلاح‌طلبان و اعتدالی‌ها انتظار داشتند تا او در سخنانش اشاراتی داشته باشد تا امید ایجاد شود حداقل بخشی از خواسته‌های حسن روحانی در پیگیری پرونده سقوط هواپیما و افزایش درجه رقابتی انتخابات بین جناح‌های نظام متحقق می‌شود. اما او آب پاکی را بر دستان آنها ریخت و معلوم شد بیش از اعلامیه ستاد نیروهای مسلح و احتمالاً طرح ادعای نفوذ اتفاق دیگری رخ نمی‌دهد. حضور امیرعلی حاجی‌زاده، فرمانده هوافضای سپاه در صف اول نمازگزاران در این خصوص روشنگر است. اعتراض به عملکرد هیئت‌های نظارت شورای نگهبان نیز مورد توجه او واقع نشد.

از این رو حرف‌های خامنه‌ای نشانگر درستی مسیری است که معترضان با حضور در خیابان‌ها و سر دادن شعارهای تند علیه رهبر خودکامه برگزیده بودند. انتظار او به دعوت جامعه به صبر و شکیبایی و تحمل سختی‌ها که به معنای تداوم سیاست امتناع از مذاکره با دولت آمریکاست، بعید است مورد توجه اکثریت مردم قرار بگیرد. مردم پذیرای سیاست‌های ریاضتی نیستند. حملات او به اروپا در کنار آمریکا، نیز خوشایند دولت و دستگاه دیپلماسی کشور نیست.

این ملاحظات نشان می‌دهد رهبر جمهوری اسلامی در چارچوب رفتار دوگانه می‌داند که استمرار نرمش قهرمانانه گریزناپذیر است اما به دنبال خرید زمان برای تغییر شرایط توافق است تا موقعیت نظام بهتر شود و امتیازات اعطایی در محدوده تحمل‌پذیر واقع شده و پیامدهای آنها تغییرات زیاد و ماندگار در سیاست خارجی ایجاد نکند.

بنابراین خامنه‌ای می‌کوشد تا سیاست انتظار و مقاومت را دستکم تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ادامه دهد. از این رو بعید است سیاست انتقام‌جویی و ایذایی نظام علیه آمریکا و متحدان منطقه‌ای‌اش وارد مرحله بزرگی شود و در گام‌های کوچک و کنترل‌شده محدود باقی می‌ماند. به دست گرفتن تفنگ دراگانوف (قناصه) که معمولاً در تک‌زنی‌ها در عملیات کمین مورد استفاده واقع می‌شود، در این خصوص روشنگر است.

اما سخنان خامنه‌ای از تهدیدها و خط و نشان کشیدن‌های معمول و دادن خط به آتش به اختیارها نیز عاری بود. او برای نخستین بار بخشی از مخالفت‌ها را به رسمیت شناخت و همه را به عوامل خارجی و بیرون از مرزهای ملی منتسب نکرد. منتهی آنها را فریب‌خورده معرفی کرد. او برای جاانداختن موقعیت ویژه قاسم سلیمانی به کثرت موافقان و عزاداران او در مقایسه با مخالفانش اشاره کرد. همچنین بر خلاف دفعات قبل با توجه به عمق گسترده نارضایتی‌ها از عملکرد نظام و موقعیت نامناسب خود در جامعه، حضور میلیونی در خاکسپاری قاسم سلیمانی را به حساب اعتبار نظام نگذاشت، بلکه آن را نشان‌دهنده پیوند با انقلاب دانست.

جایگزینی نظام با انقلاب نشانگر تلاش جدید خامنه‌ای و هسته سخت قدرت است تا در برابر رشد فزاینده تقاضا برای تغییر نظام و مطالبات ساختارشکنانه، گروه‌هایی خارج از حامیان فعلی نهاد ولایت فقیه چون بخش خاکستری جامعه، خودی‌های مسئله‌دار شده و ریزشی‌های نظام را حول انقلاب همبسته سازد. این تمهیدات باعث شد تا او آگاهانه به سمت تشدید فضای پلیسی حرکت نکند که برای بخش‌های تندروی حکومت که خواهان اجرای مواضع تند ظاهری او هستند، راضی‌کننده نیست و آنها را از زاویه دیگر با نهاد ولایت فقیه و مصلحت‌اندیشی‌هایش در کامل نکردن قلع و قمع جناح میانه‌روی نظام و تداوم سرکوب معترضان مسئله‌دار می‌کند.

در نتیجه پیامد ناخواسته خطبه‌های عادی خامنه‌ای در مواجه با شرایط غیرعادی، تغییر موازنه وحشت به نفع معترضان و مخالفان است. سخنان او نشانگر کند شدن نسبی سیاست ارعاب و هراس‌افکنی حکومت بود، که به نوبه خود باعث کاهش ترس در بین مخالفان بخصوص قشر خاکستری جامعه می‌شود. غلط نیست اگر گفته شود پیامد مانگار آخرین اقامه نماز جمعه خامنه‌ای، آشکار شدن ترک‌افتادگی در هسته سخت قدرت است. اگرچه این ترک هنوز در مرحله ترمیم‌پذیری قرار دارد و به شکافی پرناشدنی تبدیل نشده اما می‌تواند تقویت‌کننده این نگاه باشد که ظرفیت خشونت و سرکوب جمهوری اسلامی نامحدود نیست. فرسایش دستگاه سرکوب در پرتو اعتراضات پیوسته می‌تواند آن را به نقطه گسست نزدیک سازد.