خاطرات علی اکبر صالحی؛ از مذاکرات محرمانه با آمریکا

فرامرز داور – ایران وایر

علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، اخیرا کتاب خاطرات اش زندگی اش را منتشر کرده است. بخش مهمی از این خاطرات مربوط به سال هایی است که او به عنوان یکی از کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران در سمت های مختلفی بوده است، دو دوره ریاست سازمان انرژی اتمی به عنوان معاون رئیس جمهور و سه سال وزیر امور خارجه.

خاطرات ۶۵۰صفحه ای صالحی از زمان تولدش در شهر کربلای و سال های کودکی و اوایل دوره مدرسه اش در عراق آغاز می شود. پدرش که تاجری موفق در عراق بوده متولد قزوین است اما می گوید دیگر اجدادش اغلب زاده عراق اند، از جمله پدر بزرگش که خانه ای وسیع در کربلا داشته که اکنون به دلیل توسعه حرم امام سوم شیعیان چیزی از آن باقی نمانده است. سال ها پیش از این، اقوام از جمله پدربزرگش را صدام از عراق بیرون کرده بود. «خانه و کتاب های ما را مصادره کردند. ما یک خانه ۲۰۰ساله داشتیم».

زبان عربی را در عراق از بازی با بچه ها در کوچه آموخته بود فارسی هم که زبان رایج خانه شان بوده است: «آن زمان در بعضی شهرها مثل کربلا زبان فارسی رایج بود. در بقالی، قصابی و هرکجا که می رفتیم همه فارسی حرف می زدند. با این حال او پدر و مادرش را به نامی عربی صدا می کند: پدرش را «بویه» خطاب می کرده و در چند جا می گوید که مادرش را هنوز هنوز هم «یوما» می گوید.

یکی از سفرهای خانوادگی علی اکبر صالحی به ایران همزمان شد با کودتای عبدالکریم قاسم علیه ملک فیصل پادشاه عراق: «پدرم گفت عراق به هم ریخته و ما دیگر به عراق برنمی گردیم.»

صالحی از علاقه اش به کشور عراق و از آبادی و توسعه یافتگی آن در برابر ایران در سال های کودکی می گوید و خاطراتی نقل می کند که در زمانی که وزیر خارجه بوده دوستانه به مقام های عراق برای بهبود وضعیت زادگاهش توصیه هایی کرده است. همان زمان می خواسته در زمان وزارت، روادید میان ایران و عراق را لغو کند اما مقام های مسئول نظام «به سبب سواستفاده احتمالی» موافقت نمی کنند. می گوید برای قوی نگه داشتن روابط لازم است اتوبان تهران-بغداد و تهران-کربلا و قطار سریع السیر در این مسیر هرچه سریعتر راه اندازی شود.

سال های اول مدرسه را صالحی در عراق در یک مدرسه ایرانی گذرانده و به روایت خودش علاقه چندانی هم به درس نداشته است چنانکه سال اول ابتدایی را مردود شده بود.

در روز رونمایی از کتابش گفته بود در روزگار کودکی علاقمند بوده سیگار فروشی کند و درآمدی برای خودش در دنیای خردسالی داشته باشد. مقام های انتشارات وزارت خارجه (ناشر کتاب) او را از گنجاندن این بخش منع می کنند و می گویند بهتر است به جای سیگار بنویسی علاقمند به فروش جنس بودم. در کتاب اش آمده که جلوی حجره پدرش جنس می فروخته اما گاهی دوستان پدرش سر به سر او می گذاشتند و پول نمی دادند.

یکی از سفرهای خانوادگی شان به ایران همزمان شد با کودتای عبدالکریم قاسم علیه ملک فیصل پادشاه عراق. «پدرم گفت عراق به هم ریخته و ما دیگر به عراق برنمی گردیم».

بعد از بازگشت خانواده به ایران در تهران به مدرسه عراقی رفته است اما فضاهای مندرس آموزشی و کیفیت پایین آموزشی در برابر وضعیت مناسب تر مدارس عراق و البته برخوردی که دیگر بچه ها با او داشتند، او را دلسرد می کند. می گوید به دلیل لهجه فارسی در عراق به آنها عجم و در ایران عرب خطابشان می کردند.

از پدر می خواهد که او را برای تحصیل به سوریه بفرستد اما اوضاع شهر دمشق را دلگزاتر از تهران می بیند. تصمیم به بازگشت به تهران داشته اما به توصیه پدر، از دمشق به بیروت می رود و دیپلم‌اش را در پایتخت لبنان می گیرد و تا مقطع فوق لیسانس در دانشگاه آمریکایی بیروت تحصیل می کند؛ تحصیل در فضای زنده بیروت و دانشگاه آمریکایی این شهر او را به ادامه درس در آمریکا علاقمند کرده بود.

علی اکبر صالحی: «برای قوی نگه داشتن روابط لازم است اتوبان تهران-بغداد و تهران-کربلا و قطار سریع السیر در این مسیر هرچه سریعتر راه اندازی شود.»

سرانجام با موافقت خانواده اش عازم بوستون می شود. از دانشگاه معتبر ام.ای.تی جایی که ارنست مونیز همتای آمریکایی او در دولت باراک اوباما هم در آن مشغول به تحصیل بوده، دکترایش را در زمینه مهندسی اتمی می گیرد: «رساله دکترایم را با حمایت مالی وزارت انرژی اتمی آمریکا انجام دادم که رساله نسبتا خوبی است… خوشبختانه رساله من بخش کوچکی از کتابی شد که بعدها استادم آن را تالیف کرد. این استاد آن قدر عالی مقام بود که اسم مرا روی فرمول گذاشت و در کتابش نوشت که مثلا برای این کار می توان از فرمول صالحی استفاده کرد».

رساله صالحی درباره مدیریت سوخت هسته ای بود. موضوعی که سال ها بعد به اختلافی عظیم میان ایران و آمریکا تبدیل شد و دو فارغ التحصیل دانشگاه ام.ای.تی را در جایگاه مقام عالی کشورشان برای حل و فصل اختلاف، رو به روی هم نشاند: مذاکرات اتمی در سوئیس و اتریش.

مذاکره با آمریکا در عمان؛ در دفتر آیت الله خامنه ای چه گذشت؟

علی اکبر صالحی در مقام وزیر خارجه، طراح ایرانی مذاکره با آمریکایی در عمان است. پیشنهاد این مذاکرات همزمان با ادامه بحث های بی فرجام هیات ایرانی به ریاست سعید جلیلی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی با گروه 1+5 از سوی آمریکایی ها با واسطه مقام های عمانی مطرح شده بود.

صالحی می گوید ابتدا باور نداشته موضوع جدی باشد برای همین به واسطه های عمانی پیام می دهد در صورتی ایران حاضر به مذاکره است که آمریکا غنی سازی اورانیوم در ایران را بپذیرد و با رفع تحریم ها موافقت کند در برابر ایران هم از غنی سازی بیشتر از خلوص 5 درصد دست می کشد. آمریکایی ها پیام می دهند که با شرایط ایران موافقتند.

پادشاه عمان پیام باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در این زمینه را برای آیت الله علی خامنه ای مکتوب می کند: «به جناب آقای حجازی در دفتر حضرت آقا زنگ زدم و گفتم چنین نامه ای واصل شده آن را چگونه به دست شما برسانم؟ ایشان فرمودند نامه را به آقای دکتر [علی اکبر] ولایتی [مشاور امور بین الملل رهبر] تحویل بدهید. این کار را کردم… بعد از مدتی خدمت مقام معظم رهبری رسیدم که علاوه بر من جناب آقای [محمد] محمدی گلپایگانی [رئیس دفتر] و جناب آقای [علی اصغر] حجازی [مسئول امور امنیتی در دفتر رهبر] نیز در جلسه حضور داشتند. موضوع را این گونه مطرح کردم: مدت زیادی است که ما با 1+5 مذاکره می کنیم اما به نتیجه ای نمی رسیم. زیرا اینکه حصول هم زمان اجماع شش کشور خیلی مشکل است… حال با اقدامات سلطان قابوس و حسن نیت ایشان اجازه بفرمایید راه مسیر دوم یعنی گفت و گوی مستقیم با آمریکایی ها را باز کنیم».

صالحی می‌گوید مجوز آیت الله خامنه ای برای مذاکره با آمریکا «خیلی خوشحال شدم… فورا خدمت دکتر احمدی نژاد رسیدم فکر کردم ایشان هم خوشحال می شوند اما برخلاف انتظار ایشان از این موضوع استقبال نکردند و گفت آقای صالحی این کار خطرناک است و شما ممکن است زمین بخورید.»

وزیر خارجه وقت ایران می گوید که آیت الله خامنه ای ابتدا گفت سود مذاکرات معلوم نیست «اما می تواند مضرات زیادی داشته باشد. مثلا در افکار عمومی بگویند که ایرانی نشستند با آمریکایی ها مذاکره کردند… بنده مجددا صحبت کردم و عرض کردم حضرت آقا اجازه بدهید برای اتمام حجت هم که شده این کار را امتحان کنیم… ایشان فرموند اگر برای اتمام حجت است اشکال ندارد و من مخالفت نمی کنم اما شرط دارد. ایشان فرمودند باستی ملاحظاتی را در نظر بگیرید. نکند آمریکایی ها بخواهند از این مذاکره سوء استفاده کنند و برای خودشان امتیاز بگیرند در آن شرایط برای اعتبار جمهوری اسلامی خوب نیست».

صالحی می گوید از مجوز آیت الله خامنه ای «خیلی خوشحال شدم… فورا خدمت دکتر احمدی نژاد رسیدم فکر کردم ایشان هم خوشحال می شوند اما برخلاف انتظار ایشان از این موضوع استقبال نکردند و گفت آقای صالحی این کار خطرناک است و شما ممکن است زمین بخورید. گفتم آقای دکتر مگر می خواهیم چه کار کنیم. فوقش زمین می خوریم ما که نمی خواهیم کار بدی بکنیم. در نهایت می گویند یک تلاش سیاسی کرد و موفق نشد… به هر حال ایشان به آن صورتی که انتظار می رفت همراهی نکردند یعنی ما را تشویق نکردند ولی مانع هم نشدند البته بعدها در طول کار در خیلی موارد به کمکم آمدند».

به نوشته صالحی پس از آنکه «یک سری گزارش های منفی در رابطه با تلاش های ما ارائه شده بود ایشان روی آن گزارش ها با دستخط خودشان نوشته بودند که این گونه نیست؛ یعنی خیلی منصفانه و عادلانه به کمک بنده آمدند و واقعا جای تشکر دارد. البته درباره اینکه چرا دکتر خودشان را کنار کشیدند مطالبی هست که بنده نمی توانم آنها را بیان کنم».

بی علاقگی به حضور صالحی در مذاکرات در دوره روحانی

صالحی می گوید چند روز پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال۹۲ از معاونانش در وزارت خارجه که در جریان مذاکرات با آمریکا بودند می خواهد همکاران روحانی را مطلع کند. خودش هم چند روز پیش از مراسم تحلیف اسناد مذاکرات را پیش رئیس جمهور منتخب و نماینده آیت الله خامنه ای در شورای عالی امنیت ملی می برد که با تعجب و ناباوری روحانی مواجه می شود. می گوید روحانی به او سه پیشنهاد برای ریاست دفترش، وزارت علوم و ریاست سازمان انرژی اتمی می دهد که صالحی سومی را می پذیرد اما علاقه ای به حضور او در مذاکرات اتمی وجود نداشت: «از ابتدا به دلایلی بنا نداشتند که بنده به طور مستقیم در مذاکرات حضور داشته باشم. البته در قسمت فنی که وظیفه سازمان بود به دوستان مذاکره کننده کمک می کردیم اما نه اینکه مستقیما در مذاکرات باشم… تقریبا بهمن ۱۳۹۳بود که وزیر محترم امور خارجه پس از بازگشت از از مونیخ در جلسه ای با حضور مقامات عالی رتبه نظام گزارش دادند که با بن بست مواجه شده ایم و نمی توانیم پیش برویم و در این شرایط من هیچ کاری نمی توانم بکنم. حضرت آقا هم از نتیجه آخرین مذاکرات ناراضی و گفته بودند که ما پیشنهاد آمریکایی ها را در مورد چیدمان سانترفیوژها قبول نداریم و این پیشنهاد باید رد شود… به دنبال ارائه این گزارش دکتر علی لاریجانی رئیس محترم مجلس پیشنهاد پیوستن بنده را به مذاکرات مطرح نمودند و دکتر ولایتی نیز این پیشنهاد را تایید کردند».

صالحی: «جان کری [وزیر خارجه آمریکا] از روی دلسوزی به من می گفت ببین تو مریضی و صدایت هم به سختی می آید، به خودت فشار نیاور فقط گوش کن ما چه می گوییم، اگر راه حلی داشتی اطلاع بده.»

صالحی می گوید در ابتدا نمی دانسته چه کمکی از او در این مذاکرات ساخته است و برای پیوستن به گروه مذاکره کننده شرط می گذارد که یا استعفا کند و به عنوان مشاور وزیر خارجه وارد مذاکرات شود یا اینکه همتای آمریکایی او هم در گفت و گوها حاضر شود: «چون فرصت کوتاه بود و بنا بود ظرف حدود ۴۸ساعت بعد جلسه مذاکرات آتی برگزار شود قرار شد با طرف آمریکایی تماس گرفته شود… آقای عراقچی مامور شد که با همتای خود خانم شرمن تماس بگیرد… آمریکایی ها بعد از مدت کوتاهی جواب مثبت دادند».

به این ترتیب علی اکبر صالحی و ارنست مونیز همراه گروه مذاکره کننده کشورشان عازم سوئیس شدند: «بنده و آقای مونیز هم دانشگاهی بودیم ولی همکلاس نبودیم. زمانی که بنده دانشجوی دکترا بودم ایشان به تازگی عضو هیات علمی دانشگاه ام.ای.تی شده بود البته تعدادی دوستان مشترک داشتیم و برخی از همکلاسی ها و نیز استاد راهنمای بنده به نحوی دوستان مشترک ما محسوب می شدند».

بن بست فنی در مذاکرات اتمی چگونه شکست؟

صالحی می گوید در اولین دور از مذاکراتی که شرکت کرده بود «در کمال ناباوری یک دفعه راه باز شد و بن بست ها کنار رفت. یعنی در همان جلسه اول توانستیم پیشنهاد آمریکایی ها را کنار گذارده و پیشنهاد خودمان را تثبیت کنیم چون شیوه غنی سازی که آمریکایی پیشنهاد کرده بودند یک شیوه غیرمعمول و غیرفنی بود و حضرت آقا هم نپذیرفته بودند».

به نوشته صالحی در دور مذاکرات اولیه که جلسه «خیلی سنگینی بود» ایران در این زمینه هرچه استدلال می کرد آمریکایی ها نمی پذیرفتند: «سپس به آنها گفتیم پس شما پیش فرض ها و استدلال های علمی خودتان را ارائه دهید در پاسخ گفتند ما نمی توانیم چون این کار انتقال دانش فنی محسوب می شود» که مطابق قوانین آمریکا، ایران از آن تحریم شده بود.

صالحی می گوید در نهایت من یک بحث چالشی را پیشنهاد کردم که آن هم کار خدا بود به آقای مونیز گفتم… شما یک جا را در دنیا به من نشان بدهید که غنی سازی را به شیوه ای که شما می گویید با تمامی مراحل و فرایندش انجام می دهد من آن وقت پیشنهاد شما را قبول می کنم. می دانستم که این روش غنی سازی پیشنهادی آنها در هیچ جای جهان وجود ندارد. مونیز یک دفعه سکوت کرد و بعد از لحظاتی گفت جلسه را متوقف کنیم. سپس او در یک صحبت خصوصی دو نفره به بنده گفت آقای صالحی من قبول دارم که این پیشنهاد ما از نظر اجرایی مشکلات فراوانی دارد. گفتم پس از این پیشنهاد را کنار بگذاریم و سراغ پیشنهاد دیگری برویم… از این مرحله به بعد راه باز شد».

در میانه این مذاکرات علی اکبر صالحی به دلیل مشکل پزشکی که در روده داشته، چند بار تحت عمل جراحی قرار گرفت: «دکترها می گفتند خدا دوباره تو را برگرداند». مذاکرات بین ایران و گروه 1+5 در ژنو سوئیس ادامه داشت و صالحی در تهران در دوره نقاهت پس از عمل های جراحی: «دوستان در ژنو مشغول مذاکرات هسته ای بودند. آنها تلفنی تماس گرفتند و گفتند یکسری سئوالات و ابهامات مطرح شده و می‌خواستند بنده هم نظر بدهم تا رفع ابهام شود. روی تخت خانه دراز کشیده بودم و به زحمت می توانستم صحبت کنم اما گفت و گوی تلفنی حدود ۴۵دقیقه به طول انجامید. آقای جان کری [وزیر خارجه آمریکا] از روی دلسوزی به من می گفت ببین تو مریضی و صدایت هم به سختی می آید، به خودت فشار نیاور فقط گوش کن ما چه می گوییم، اگر راه حلی داشتی اطلاع بده. مکرر به من می گفت به خودت فشار نیاور، برایت خوب نیست. خیلی دلجویی می کرد. البته این نوع رفتارها اعم از لبخندها و بیان عواطف انسانی در مذاکرات عادی و متداول است».

صالحی می گوید جان کری عادت به دوچرخه سواری داشت و دوچرخه اش را هم همراه با خود به مسافرت می برد و در زمانی که با او تلفنی صحبت می کرد پایش به شدن آسیب دیده بود «اما با این حال بنده خدا به من توصیه می کرد که مواظب خودت باشد اما مدت کوتاهی بعد خودش در بیمارستان بستری شد… چند روز پس از سومین عمل جراحی به همراه تیم مذاکره کننده به ژنو رفتم. در آن سفر آقای روحانی بزرگوارانه هواپیمای اختصاصی در اختیار وزیر و گروه مذاکره کننده قرار داده بودند که اگر مشکل پیدا کردم بتوانم دراز بکشم و بخوابم. من با آن حال نزار وارد جلسه شدم از آن طرف کری هم با عصای زیر بغل آمده بود».

سوغاتی خاتمی برای خامنه ای

خاطرات علی اکبر صالحی جزئیاتی دارد که تصویری از یک انسان صادق از او ترسیم می کند. در برخی از جاها می گوید مسائل را نمی تواند بازگو کند یا زمانی که از به گفت‌و‌گوهای شخصی اش با سلطان قابوس پادشاه عمان اشاره می کند می گوید پادشاه درددل کرده و نمی تواند رازهای شخصی او را نقل کند اما درباره خودش کمتر چنین قید و بندی دارد.

مثلا می گوید که در ایام مدرسه و دنیای خردسالی در عراق یک بار به اسهال مبتلا می شود، طوری که در خیابان شلوارش را کثیف می کند اما بر حسب اتفاق یک خانم ایرانی که شاهد این لحظه و گریه او بوده به خانه اش دعوت می کند، دلداری‎اش می دهد و پس از شستشوی و خشک کردن لباس ها، راهی‌اش می‌کند. در کتاب به غیر از یک استثنا که روح الله حسینیان نماینده مجلس نهم بوده، صالحی از افراد مختلف به نیکی یاد کرده و برای برخی احترام ویژه ای قائل شده است از جمله محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین.

می گوید یک ماه پیش از برگزاری انتخابات جنجالی ریاست جمهوری سال۱۳۸۸ خاتمی به عربستان سعودی آمد. صالحی آن زمان معاون دبیرکل سازمان همکاری های اسلامی بود و در جده عربستان اقامت داشت: «آقای خاتمی گفته بود می خواهم آقای صالحی را ببینم. خدمت ایشان رفتم. صحبت هایی راجع به فضای گرم انتخابات شد بعد گفت آقای صالحی من به دنبال یک هدیه خوب برای مقام معظم رهبری هستم. از مقام معظم رهبری با مهر و محبت صحبت کردند و گفتند من ایشان را خیلی دوست دارم می خواهم هدیه ای در شان ایشان بخرم و شما که اینجا زندگی کرده ای بگو چه چیزی بخرم… در نهایت ایشان یک عبا تهیه کردند… من یک بار خدمت یکی از مسئولین محترم دفتر حضرت آقا رسیدم و این خاطره را خدمت شان نقل کردم. ای کاش این وقایع پیش نیامده بود…»

«آقای خاتمی گفت آقای صالحی به دنبال یک هدیه خوب برای مقام معظم رهبری هستم. از مقام معظم رهبری با مهر و محبت صحبت کردند و گفتند من ایشان را خیلی دوست دارم می خواهم هدیه ای در شان ایشان بخرم و شما که اینجا زندگی کرده ای بگو چه چیزی بخرم. در نهایت ایشان یک عبا تهیه کردند.»

خاطراتی از رهبر

صالحی خاطراتی پراکنده و مختصری هم از ملاقات هایش با آیت الله خامنه ای نقل کرده از جمله گفته که بحران حمله دانشجویان بسیجی به اماکن دیپلماتیک بریتانیا در ایران که تا قبل از نیمه شب روز حمله ادامه داشت بدون کمک آیت الله خامنه ای و پیام او به معترضان قابل حل نبود. با این حال هیچکدام از خاطراتش به اندازه اولین دیدار با رهبر ایران پس از تصدی وزارت امور خارجه جزئیات ندارد: «محضر مقام معظم رهبری رسیدم. ایشان فرمودند جدیدا مقاله ای راجع به شاهنامه فردوسی از یک آمریکایی خواندم. او مدعی شده که داستان های حماسی شاهنامه برگرفته از حماسه هومر یونان است و یک ایرانی در رد این موضوع مقاله خوبی نوشته است. در ذهنم مرور می کردم که حضرت آقا حتما یا مطلبی را جست و جو می کنند یا شاید می خواهند مرا ارزیابی کنند. گفتم حضرت آقا اگر طرف استدلال می کند فردوسی شاهنامه را از هومر گرفته به سبب این که هومر قبل از فردوسی بوده است ما هم به آن آمریکایی باید بگوییم حماسه هومر برگفته از حماسه گیلگمش سومری هاست که مربوط به چند هزار سال پیش از آن است. این گونه که نمی شود استدلال کرد. احساس کردم از پاسخ رضایت داشتند زیرا که فرمودند بله همین طور است».