در باره دیدار دونالد ترامپ و کیم جونگ اون

محسن ابراهیمی :

اجلاس “تاریخی” دو “رهبر” ورشکسته!

“هیچ چیزی قطعی نیست جز مرگ و مالیاتها”!

بعد از دیدار دونالد ترامپ و کیم جونگ اون، روزنامه گاردین، این نقل قول بالا را که بنیامین فرانکلین در جریان انقلاب کبیر فرانسه نوشته بود برجسته کرد و استنتاج کرد که گفته فرانکلین شاید امروز یک بروزرسانی لازم دارد. با اجلاس ترامپ – کیم، حتما یک چیز قطعی دیگر هم به این دو اضافه خواهد شد. اینکه دونالد ترامپ به طور قطع مدعی خواهد شد که این “یک لحظه تاریخی” است.

این پیش بینی گاردین درست از آب درآمد. ترامپ ادعا کرد که این دیدار یک “لحظه تاریخی” است و البته بلافاصه راستترین نمایندگانی از کنگره به همراه شبکه خبری اولترا راست فاکس نیوز ترامپ را شایسته دریافت جایزه صلح نوبل اعلام کردند!

و براستی هم تنها چیز قطعی در این دیدار همین پیش بینی گاردین بود. برعکس و علیرغم تبلیغات سنگین در باره تاریخی بودن این اجلاس هیچ چیز تاریخی و قعطعی در این اجلاس نبود. به این برمیگردیم.

نه رهبر و نه تاریخی!

دو شخصیتی که در جزیره سنتوزا دیدار کردند نه رهبرهستند و نه اجلاسشان تاریخی است.

دونالد جی ترامپ، یک میلیاردر بساز بفروش و یک شومن و دماگوگ خالی بند است که به راستی به گویاترین شکلی موقعیت ورشکسته ژئوپولوتیک جهانی آمریکا را نمایندگی میکند. شعار انتخاباتی او یعنی ” عظمت را به امریکا برگردان” خود بهترین توصیف از یک عظمت در حال سقوط بود. عروج ترامپ به قدرت که در یک فضای نارضایتی از احزاب سنتی حاکم شکل گرفت،  برآمد سیاسی وضعیتی در داخل آمریکا است که مدتهاست به جای “رویای آمریکایی”، اکثریت فرودست جامعه با  کابوس آمریکایی مواجه هستند.

کیم جونگ اون، “وارث کبیر” سلسله ای خانوادگی است که پدر بزرگش کیم این سونگ به عنوان رهبر ناسیونالیسم کره علیه ژاپن و بعدا آمریکا بنیاد گذاشت. مثل همه رهبران جنبشهای ناسیونالیستی مقطع جنگ جهانی دوم و اوج جنگ سرد، او هم اهداف ناسیونالیستی اش را با اتکاء به اعتبار جهانی سوسیالیسم در آن مقطع تحت نام سوسیالیسم پیش برد. کیم جونگ اون رهبر هیچ جنبشی نیست. او وارث یک دستگاه سیاسی بسته و فاسد است که توسط اولیگارشی فامیلی حاکم بر کره شمالی در راس قدرت سیاسی این جامعه گمارده شده است.

بیانیه پایانی مشترک اما توخالی!

بیانیه پایانی این اجلاس مشعشع که حاوی هیچ چیزی جز عبارات کلی و توخالی نبود به نحوی گویا نشان داد که هر دو “رهبر” کذایی بیش از آنکه نگران یک تقابل اتمی و جان و زندگی میلیونها انسان باشند، نگران موقیعت سیاسی شخص خودشان و نظام سیاسی متبوعشان هستند.

البته باید خوشحال کننده باشد که همانها که همین هفته های گذشته بمبهای ویرانگر اتمیشان را به رخ هم میکشیدند، به جای عر و تیز کردن دست در دست هم میگذارند. مخصوصا مردم شبه جزیره کره که حتما قربانیان اول یک جنایت جنگی احتمالی خواهند بود باید خیلی خوشحال باشند که این دو مجنون سیاسی مقابل دوربینها ادای دوستی درآوردند.

سئوال این استکه که چه شده است که همانها که تا دیروز همدیگر را پیر خرفت، سگ وحشت زده، کوتوله خپل، مرد موشکی خطاب میکردند یکدفه آنهم در یک دیداد کوتاه سجایای اخلاقی همدیگر را  کشف کردند و با آب و تاب از محسنان همدیگر و  دیدارشان تعریف کردند.

چه شده است که ترامپ که دیروز از تریبون سازمان ملل “مرد موشکی” را با نابود کردن کل کره شمالی تهدید میکرد، یکباره در یک اجاس کوتاه کشف میکند که این “کوتوله خپل” ” یک “شخصیت بزرگ، شوخ طبع و باهوش” است؟

چه شده است “کوتوله خپل” که هر صبح که بیدار میشد یک موشک دوربرد به هوا پرتاب میکرد و میگفت این “پیر خرفت” را با آتش سرجایش خواهد نشاند، امروز قول غیر اتمی کردن شبه جزیره کره را میدهد؟

به پاسخ این سئوال برمیگردیم. اما اینجا باید تاکید کنیم که تا اینجا و فعلا فقط همان ادعای ترامپ قطعی است که گاردین پیش بینی کرده بود. بقیه قول و قرارها  رو هواست. بیانیه پایانی و مشترک این “دیدار تاریخی” نشان داد که تا آنجا که به صلح و آرامش و غیر اتمی کردن منطقه مربوط است فعلا هیچ چیز قطعی نیست. بعد از این همه سرکار گذاشتن مردم جهان در باره اراده دو”رهبر” برای صلح جهانی، دو “رهبر” که ظاهرا بسیار نگران جنگ و خونریزی و خشونت در منطقه هستند، با یک بیانیه توخالی اعلام کردند که “متعهد می‌شوند که در راستای توسعه روابط جدید میان دو کشور و ارتقای صلح، رفاه و امنیت شبه جزیره کره و جهان با یکدیگر همکاری کنند.”

“رئیس جمهور ترامپ متعهد شد که ضمانت‌های امنیتی را برای جمهوری خلق کره مهیا کند و رئیس کیم نیز بر تعهد کامل و غیر قابل تغییر خود به خلع سلاح کامل هسته‌ای در شبه جزیره کره تاکید کرد”!

اگر کسی توهم دارد که از این عبارات کلی ممکن است آبی برای مردم نگران جهان گرم شود، بهتر است نظری به سرنوشت نافرجام برجام بیافکند.

سرنوشت برجام یک نمونه گویا از این حقیقت سیاسی است که توافق سران دولتهای سرمایه داری حتی انجا  که سالها وماهها برایش کار کرده اند قابل اتکا نیست. دیدیم که از یکطرف رئیس جمهوری  که میخواست با “مشتهای باز” جمهوری اسلامی را مهار کند با رئیس جمهوری که میخواست با “مشتهای گره کرده” این حکومت را مهار کند جایگزین شد و همه چیز به هم خورد. از طرف دیگر جمهوری اسلامی که پشت نقاب “نرمش قهرمانانه” و با خواری و ذلت تمام از جاه طلبی اتمیش عقب نشسته بود همچنان بر طبل نابودی یک کشور میکوبید و کرور کرور پول خرج حفظ باندهای تروریستی در منطقه میکرد.

سرنوشت برجام نشان داد که کوچکترین اعتمادی به صلح دوستی سران این دولتها نمتیوان کرد. این منافع سرمایه و سود و ثبات سیاسی خودشان است که تعیین کننده است. مردم باید روی خودشان و قدرت اعتراضی خودشان حساب کنند. مردم فقط به ضرب و زور اعتراض قدرتمند جهانی خودشان میتوانند مجانین جنگ افروز جهان سرمایه داری را مهار کنند.

یک نیاز متقابل سیاسی! یک فیل هوا کردن سیاسی!

اما حقایق بنیادی تری وجود دارند که دیدار این دو “رهبر” فاشیست را تا آنجا که به صلح و آرامش برمیگردد بسیار مضحک و توخالی میکند.

شاید این یک اتفاق باشد که جزیره سنتوزا برای این دیدار “تاریخی” انتخاب شده است. سنتوزا در زبان منطقه به معنای صلح و آرامش است. این نام را در سال‌های دهه ۷۰ میلادی، دولت سنگاپور برای گسترش جاذبه‌های گردشگری برای این جزیره انتخاب کرد. نام قبلی سنتوزا، “پولائو بلاکانگ ماتی” بود که معنایش “جزیره‌ مرگ” است. نامی که انعکاسی از قتل و کشتار وسیع در این جزیره در دوره تسلط نیروهای ژاپنی است. این یک طنز تلخ تاریخی است که در این جزیره مرگ و زندگی، خشونت و صلح،  یک پوپولیست- فاشیست در آمریکا در کنار وارث یک نظام بسته مستبد کنار هم می نشینند و به مردم جهان وعده توخالی صلح و آرامش میدهند.

دیدار ترامپ و کیم محصول یک نیاز متقابل اساسا سیاسی است. این اجلاس قبل از هر چیز، یک فیل هوا کردن سیاسی برای پاسخ دادن به یک نیاز عاجل سیاسی حی و حاضر است. نیازی که در ورشکستی سیاسی این دو “رهبر” و نظام متبوعشان ریشه دارد. ترامپ و کیم هر دو به دلایل خودویژه به این نمایش سیاسی احتیاج دارند.

دونالد ترامپ:

همچنانکه گفتم دونالد ترامپ تجسم سیاسی موقعیت ورشکسته، در هم شکسته، رو به افول اقتصادی و سیاسی آمریکا است که هنوز خود را “رهبر جهان آزاد” میداند. جهانی که بعد از پایان جنگ سرد هنوز صحنه رقابت و کشمکش قدرتهای جهانی و منطقه ای برای ترسیم سیمای سیاسی و اقتصادی دنیا و شکل دادن و تثبیت نفوذ سیاسی و اقتصادی است. جهانی که صحنه کشمکش و تقابل میان همه این قدرتها از یکطرف و جنبشهای سیاسی برای عدالت و آزادی و برابری از طرف دیگر است. موقعیت تضعیف شده و متزلزل آمریکا در سوریه و عراق در مقابل قطب روسیه جلوه ای شاخص از موقعیت رو به افول آمریکاست که در سرگردانی سیاسی دونالد ترامپ جلوه گر میشود.

در داخل آمریکا هم که وضعیت ترامپ روشن است. در باتلاقی از اسکاندالهای انتخاباتی و سیاسی و اخلاقی دست و پا میزند. با یک تویت استخدام میکند. با تویتی دیگر اخراج میکند و خلاصه از سر و سامان دادن و تثبیت کاخ سفید و دولتش حتی برای چند هفته هم عاجز است.

فیلی که در سنتوزا هوا شد قرار است این معضلات زمینی را کمی تسکین بخشد.

کیم جونگ اون:

کیم جونگ اون، همچنانکه بالاتر اشاره کردم وارث یک کالت وسکت سیاسی است که 26 میلیون مردم گرسنه کره شمالی بیش از نیم قرن است زیر سلطه اش اسیر هستند و تاکنون هم به یمن عصای چین و روسیه سرپا ایستاده است.

به نظر میرسد حلقه حاکم در کره شمالی دیگر به طور جدی احساس خطر کرده اند و متوجه شده اند که با موشک دوربرد و کلاهک هسته ای ممکن است درجه ای از توازن نظامی منطقه ای را به نفعشان شکل داد اما نه میتوان یک جامعه 26 میلیونی گرسنه و سرکوب شده را تا ابد با بمب اتم و موشک غذا داد و نه با بمب اتم و موشک سرکوب کرد. به نظر میرسد که حتی خودشان متوجه شده اند مناسک مهندسی شده مذهب گونه شیون و زاری برای “وارث کبیر” نمیتواند ادامه حیات سیاسیش را ضمانت کند و باید مفری پیدا کرد.

“وارث کبیر” در کره شمالی در همان موقعیتی گیر کرده است که “رهبر معظم” در ایران را مجبور کرد  به نام  “نرمش قهرمانانه” با خواری و ذلت تمام به خواسته های آمریکا در باره جاه طلبی اتمیش تسلیم شود. با این تفاوت که در کیس جمهوری اسلامی ضد امریکایی گری یک رکن پایه ای تر و ایدئولوژیکتر برای بقای سیاسی است و به این اعتبار رها شدنش از این بن بست ایدوئولوژیک – سیاسی غیر ممکن است.

کیس جمهوری اسلامی: چرا نگران هستند؟

ترامپ و کیم در شرق دور دیدار کردند اما در شرق میانه کک به تنبان جمهوری اسلامی افتاد. سران حکومت اسلامی صف کشیدند تا کیم جونگ اون را نصیحت کنند که مبادا به آمریکا اعتماد کند.

این یک نگرانی سیاسی قابل فهم است.

موقعیت جهانی و منطقه ای حکومت اسلامی را در نظر بگیرید. برجام نافرجام شد. کانادا – که سران جمهوری اسلامی به آن به عنوان خانه امن بعد از سرنگونی نگاه میکنند – اخیرا امید جمهوری اسلامی برای از سرگیری روابط دیپلماتیک را به یاس تبدیل کرد و حتی  سپاه پاسدران را به عنوان یک نیروی تروریستی اعلام کرد. در منطقه وضع حتی بدتر است. خبرها حاکی از درخواست روسیه برای خارج شدن نیروهای خارجی – یعنی اساسا جمهوری اسلامی – از مناطق مورد نظر اسرائیل از سوریه هستند. باندهای شیعه در عراق به رهبری مقتدی صدر دارند سازشان را با عربستان سعودی کوک میکنند.

در چنین متنی از موقعیت جهانی جمهوری اسلامی، یک متحد دارد علایم نگران کننده ای از خود نشان میدهد. کره شمالی اگر چه جزو محور کذایی “مقاومت” نیست اما با حکومت اسلامی روابط حسنه ای دارد. برای حکومتی که هر روز دارد منزوی تر میشود کره شمالی مثل یک لنگه کفش پاره در بیابان غنیمت است. هر درجه نزدیکی حتی تبلیغاتی کیم با ترامپ یک سیلی دیگر بر صورت حکومتی است که هنوز بر شیپور مرگ آمریکا میدهد. و البته نگران کننده تر این است که این دیدارها و گل گفتنها و گل شنیدنها ممکن است روزی برخلاف برجام به فرجام برسد و یک دوست و متحد را بر باد دهد.

و بالاخره، سران جمهوری اسلامی کره شمالی را “نمونه موفقی از مقاومت به جای سازش” در برابر آمریکا اعلام کرده بودند که گویا حاضر نشده است به خاطر بهبود روابط بین المللی  به خلع سلاح اتمی تسلیم شود.  این دیدار، حتی در همین سطح تبلیغاتی هم این تبلیغات خودفریبانه جمهوری اسلامی را پوچ اعلام میکند.

ناموفق بودن این “نمونه موفق” یک زیان و خطر مهمتری برای جمهوری اسلامی دارد. این بار به جای الگو به هم نشان دادن میان جمهوری اسلامی وکره شمالی که ظاهرا دارد توخالی از آب در میاید، شاید مردم کره از مردم معترض ایران الهام بگیرند که با شعار “دروغ میگند امریکاست، دشمن ما همینجاست” به سراغ حکومت اسلامی رفتند.***

16 جون 2018، 26 خرداد 1397