در خصوص ملی‌- مذهبی‌ ها

Darvish-Ranjbar

درويش رنجبر

بحث ملی‌- مذهبی‌‌ها خیلی‌ دچار توفان شده و چنان جو غیر دوستانه در دو سوی جبهه‌ (سکولارها / ملی‌- مذهبی‌ ها) حاکم است که عملا دو طرف اصلا حرف همدیگر را نمی شنوند چه رسد به اینکه بخواهد زمینه یک درک مشترک و تفاهم متقابل فراهم شود.

ا        اصل سخن مخالفان ملی‌ ـ مذهبی ها این است که آنها جاده صاف کن خمینی بوده و حتا اکنون که پس از سی‌ و شش سال روشن شده حاکمیت مذهب شیعه چه مصیبتی به بار آورده باز هم دست بردار نیستند و همچنان بر خط فکری ملی‌- مذهبی‌ اصرار دارند و چه بسا فردا روزی که ملت ایران از دست این رژیم خلاصی یابد ممکن است باز هم این ملی  مذهبی‌‌ها به شیوه دیگری با دخالت دادن مذهب در حکومت مصیبت بزرگ تری به بار آورند.

ا       در اینجا لازم است به موضوع ملی‌- مذهبی‌‌ها از دو جنبه نگاه شود؛ یکی‌ سیاست کاربردی و دوم فلسفهء نظری. از دیدگاه سیاست کاربردی سخن مخالفان به غایت صحیح است چون اگر بازرگان را مظهر سیاست کاربردی ملی‌- مذهبی‌‌ها تلقی‌ کنیم و او را با بختیار مقایسه کنیم به خوبی روشن است که ملی‌- مذهبی‌‌ها با صاف کردن جاده برای حاکمیت فرد مرتجعی مثل خمینی جز ضرر و خسران برای ملت ایران به بار نیاورده اند.

ا       از لحاظ فلسفه نظری اما اگر ملی‌- مذهبی‌‌ها را در قامت امثال سروش و محمد مجتهد شبستری تصور کنیم دیگر نه تنها اصطلاح ملی‌- مذهبی‌ در مورد آنها صدق نمی کند بلکه باید بجای اصطلاح ملی‌-مذهبی‌ از اصطلاح رفرم دینی صحبت کرد. در اینجا خیال همهء کسانی‌ که بر اثر حاکمیت مذهب شیعه از دین اسلام بیزار شده اند را راحت کنم که هیچ جامعه‌ای در طول تاریخ بدون دین نبوده و بدون دین نخواهد بود. آنچه باید کرد اصلاح یا رفرم دینی است زیرا بدون رفرم دینی محال است ایران به عصر روشنگری برسد. در اروپا ابتدا رفرم دینی بدست امثال لوتر و کالوین صورت گرفت و در پی‌ آمد آن رفرم بود که موتور محرکهء عصر روشنگری بکار افتاد.

ا       رفرم دینی هم در مسیحیت و هم در اسلام دو مفهوم کلی‌ و جزیی دارد؛ در مفهوم کلی‌ باید دین را از آسمان ها به زمین کشید و از آن تقدس زدایی کرد [کاری که امثال سروش حتا اگر اقرار نکنند در حال انجام آن هستند] و در مفهوم جزیی دست دینکاران (آخوند) را از حوزهء اداره و تنظیم جامعه کوتاه ساخت. عیسی به دین خود موسی‌ به دین خود، و هیچ واسطه‌ای هم برای ارتباط مردم با خدای خودشان لازم نیست.

ا       همهء اینها بدین معنا نیست که ما هم باید 400 سال صبر کنیم تا پس از رفرم دینی وارد عصر روشنگری شویم و سپس به مدرنیته گام گذاریم. اولاً جهان به هم پیوستهء امروز حرکت تاریخ را شتاب بخشیده، ثانیاً تلاش فکری رفرمیست های دینی با فعالیت کنشگران حوزهء اجتماعی و سیاسی در تناقض نیست. هر دو می‌‌توانند به موازات هم در راه بر افکندن رژیم موجود و بنا کردن ایران مدرن عمل کنند، یکی‌ در حوزهء نظری و فلسفه، و دیگری در حوزهء سیاست کاربردی.

ا       در اینجا لازم است خود افرادی که به صفت ملی‌- مذهبی‌ شناخته می‌‌شوند به وضوح توضیح دهند که این اصطلاح صحیح نیست و باید آنها را رفرمیست‌های دینی خواند.

برگرفته از فيس بووک نويسنده