رمان “اولیس”، ابتذال و ملال جامعه بورژوایی.

 

آرام بختیاری

James Joyce 1882- 1941

اولیس، مشکل ترین رمان قرن بیست.

جیمز جویس (1882-1941.م)، نویسنده وشاعر ایرلندی از نظر منتقدین ادبی چپ، نماینده افراطی سبک و هنر تحولات ضمیر آگاه و ناخودآگاه بجای رئالیسم عینی در رمان مدرن است.

او زیر تاثیر علم روانشناسی به نمایش تغییر و تحولات ضمیر درونی اندیشه پرداخت. جویس از داستان کوتاه ناتورالیستی به رمان درونگرای روانشناسانه رسید.

وی در کنار مارسل پروست پایه گذار رمان مدرن دکادنس در اویل قرن بیست بود. جویس سبک روان گرایانه را بجای ساختار واقعیت عینی بکار برد و از طریق مونولوگ های درونگرایانه قهرمان داستان، خواننده را به کشف فن تداعی منظور در روایت میرساند.

او از این طریق تاثیر مهمی روی ادبیات پایانی نظام و فرهنگ بورژوایی گذاشت و خواهان انحلال فرم رمان دکادنس از طریق ترک رئالیسم عینی و روشنفکرگرایی صوری شد. ساختار ژانر رمان مدرن او در اوایل قرن 20 بر اساس مونولوگهای درونگرایانه افراد رمان است.

دو رمان مشهور جویس یعنی اولیس در سال 1922 میلادی و رمان بیداری فینگانس در سال 1939 منتشر شدند. وی از طریق این 2 رمان فرم مرسوم رمان و زبان روایت را منحل نمود. پیش از آن او در سال 1914 میلادی مجموعه داستانهای کوتاه دوبلینی ها را منتشر نموده بود، ولی مقدمه اولیس یعنی شاهکار او کتاب اتوبیوگرافیک “تصویر جوانی” در سال 1916 بود. در رمان اولیس، جویس به شرح و توصیف  یک روز زندگی  سه فرد دوبلینی میپردازد.

آخرین اثر جویس…….. بیداری فینگانس نتیجه انحلال خودسرانه زبان است که دیگر قابل فهم نمی باشد. رمان اولیس یک روایت و حماسه مدرن است. مونولوگ درونگرایانه در این رمان اهمیت خاصی دارد. بعد از جنگ حهانی اول این رمان خوانندگان فراوانی داشت. جویس در این رمان پایه گذار موازی سازی اسطوره ای کتاب اودیسه، اثر هومر است.

جویس یکی از بنیادگذاران رمان مدرن در اوایل قرن بیست جهان است. او را مهم ترین شاعر قرن گذشته نیز بشمار می آورند. جویس فیر از تحصیل در یک مدرشه مذهبی مسیحی در سالهای نوجوانی، بعدها به تحصیل فلسفه،زبان شناسی، و پزشکی نیز پرداخت.

در رمان اولیس حویس شباعتهایی شخصیتی با شعر-رمان ادیسه هومر وجود دارد؛ مثلا لئوپولد بلوم شبیه ادیسه و استفن ددالوس شبیه تلاخوس اند. ددالوس دارای عناصر بیوگرافیکی از خود جویس نیز میباشد. لئوپولد بلوم یک یهودی 38 ساله ایرلندی که مسئول بخش آگهی های یک روزنامه است، نوعی ادیسه سرگردان مدرن است؛ یک خرده بورژوا که در تاریخ 16 یونی سال 1904 میلادی در شهر دوبلین علاف است.

خانم مولی بلوم یا ماریون بلوم متولد جبرالطارق اسپانیا، همسر آقای بلوم، شکل طنز یک زن لیبرال، شباهتی با پنولوپ در کتاب ادیسه هومر دارد. وی از طریق مونولوگهای طویل مشهور اش به روابط عاشقانه با چند مرد اشاره میکند گرچه همسرش لئوپولد نیز هنوز حی و حاضر است.

یکی دیگر از شخصیتهای رمان اولیس جویس، استفن ددالوس، تحصیل کرده، دوستدار هنر، همچون تلماخ هومر، فرزند ادیسه، در جستجوی پدر خود است. آقای بلوم برای او مانند یک پدر است و او نزد بلوم مانند پسر گم شده اش، جناب رودی است. خانم مولی بلوم شباهتهایی با همسر ذوم جویس یعنی نورا برناکله دارد، و خانم مارتا با آقای بلوم ارتباط مکاتبه ای عمیقی دارد گرچه ایندو هیچگاه همدیگر را از نزدیک ندیده اند.

موضوع رمان، داستان 18 ساعت شهرگردی،علافی و آوارگی یهودی دوبلینی جناب لئوپولد بلوم است که شبیه ادیسه هومر از ساعت 8 صبح تا بعد از نیمه شب توصیف میشود. آخرین فصل رمان اولیس در قطعه پنلوپ، مونولوگ درونی خانم” مولی بلوم” است که با یک جمله 40000 کلمه ای رکورد روده درازی را در یک رمان غیررئالیستی نشان میدهد.

این رمان بشکل رئالیستی روزمره گی زندگی دوبلینی هایی مانند آقای استفن ددالوس را در تاریخ 16 یونی 1904 نشان میدهد. گزارش و صورت جلسه آن روز بازیگران داستان رمان شامل مراسم خاکسپاری، صرف صبحانه، حضور در محل کار، استراحت برای صرف غذا، دیدار در قهوه خانه و مشروب فروشی، دیدار شبانه از فاحشه خانه، مهمانی های کوتاه، و سکوت شبانه است.

جناب یولدی یا ددالوس در این رمان نه یک مقدس سکولار بلکه یک گناهکار مهربان است. منتقدین ادبی مدعی هستند که جناب بلوم و استفن ددالوس بشکل مشترک شخصیت خود جویس را نشان میدهند. یولدی مانن نافلم از نظز جنسی ناتوان است و موظف است خانم مولی را به قتل برساند.

داستان رمان را میتوان توصیف سرخوردگی روشنگرانه قهرمان داستان در یک جامعه بورژوایی طبقاتی شبه مستعمره آن زمان شهر دوبلین دانست. جویس همیشه حضور انکلیس در ایرلن را نوعی استعمار میدانست و به این دلیل در سنین جوانی کشورش را ترک کرد و در مهاجرت زیست.

در رمان اولیس جناب بلوم قهرمان نخست داستان دچار درگیری با روزمرگی و ابتذال زندگی در اطراف خود است. همسرش خانم مولی برای فرار از اوقات ملال آور زندگی و ایجاد خوشبینی مصنوعی به روابط دوستی و عاشقانه با مردان دیگر تن میدهد.

کروهی از منقدین ادبی ولی قهرمان رمان را مقوله زبان نویسینده میدانند گرچه خواننده باید مدام خود را با تغیر سبک نویسنده آماده کند. گرچه رمان اولیس از مشکل ترین آثار ادبی جهان است ولی برای هر خواننده معمولی یا روشنفکر؛ با اراده وقصد و نیت مثبت، قابل فهم است. این رمان بر اساس هنر نمایش ادبی استادانه بنا نهاده شده. جویس میکوشد از طریق یک رابطه سمبلیک پیچیده نسبت به شعر طویل ادیسه هومر به اثر خود ساختاری مدرن و مهم بدهد. گروهی آنرا حتی مهمترین رمان بورژوایی قرن بیست نامیده اند.

جویس رمان اولیس را در آغاز ادامه مجموعه داستان دوبلینی ها میدانست. در 18 فصل این رمان از ژانرهای مقاله نویسی، درام، گزارش، دفاعیه در دادگاه، سبک ژورنالیسم، زبان قدیمی انگلوساکسن، تا لهجه امریکایی استفاده گردیده.

با این وجود این رمان ساله به  اتهان و بهانه پورنوگرافی، ابتذال، و غیر اخلاقی بودن اجازه چاپ نیافت. نویسنده از طریق بازی زبانی و ساختار پیچیده، معیار و میزان جدیدی برای داستانسرایی و روایت در رمان پایه گذاشت.

این رمان نه یک بازی ادبی و نه یک استراتژی گیج نمودن خواننده بلکه یک وسیله تحریک اندیشه و یک اثر هنری باز چند بعدیست با امکان تفاسیر گوناگون. منتقدی بنام بروخ گفته بود این رمان روزمره گی دوران را نشان میدهد. نسبی نمودن فضا و زمان، نفی قانون علیت، و انقلاب در داستانسرایی، نقطه تصادف میان ادبیات مدرن و پسامدرن، موازی سازی سنت ادبی با ادبیات تجربی و اکسپریمنت است. آنرا بهترین رمان انگلیسی زبان قرن 20 نیز نامیده اند.

رمان اولیس را میتوان اثری طنز نیز نامید. با این وجود شباهت و نزدیکی هایی به آثار رئتایستی دارد. جویس یک داستانسراست که واقعیات زندگی ذا از طریق ضمیر آگاه و ناخودآگاه انسان طرح میکند.

دانسته ها و تجربیات جویس در آموزشگاههای مذهبی مسیحی دوران نو جوانی را میتوان در آثار او دید. او سرانجام تصمیم گرفت شغل و زندگی رواحانی و اسقفی را کنار بگذارد و ادیب و هنرمند گردد.

مونولوگهای روانشناسانه و درونگرایانه شخصیتهای رمان کوشش برای گزارش افکار درونی آنهاست. او نشان داد که زبان یک سیستم پیچیده از معانی و مفاهیم است. وی مبلغ هنری ایستاست هنری که بیننده و خواننده را فلج و سیخ کند.

امروزه ادعا میشود که سبک نویسندگی جویس این مهاجر ایرلندی روی نویسندگانی مانند ویرجینیا ولف، ساموئل بکت، نابکوف، و سلمان رشدی اثر گذاشته است. آثار جویس نمایش شک سکولار، تولرانس لیبرال، و هومانیسم شوخ طبع است.

جویس رابطه اب انتقادی و بیگانه نسبت به شهر محل تولدش دوبلین در آغاز قرن بیست داشت. در رمان آخرش بیداری فینگانس در سال 1934 مرزها و امکانات زبان در ارتباطات روزانه میان انسانها را مطرح میکند.