سیاست مماشات با فاشیسم- 34 – پیدائی و پویش دهه سی قرن بیستم-

پژوهش و نگارش : کریم قصیم 

ديپلوماسي پشت پرده                                   

«هرچه دولت انگلستان بيشتر سعي مي كرد دوستي موسوليني را به دست آورد, به همان اندازه موسوليني نسبت به ضعف و ترس دولت انگلستان بيشتر متقاعد مي شد و به همان اندازه هم امپراتوري انگلستان از چشم وي مي افتاد و تحقير مي شد… تلاش دولت انگلستان براي جلب دوستي موسوليني, صرفاَ موجب خود گنده بيني و تفرعن مضاعف دوچه بود»

Macmilla 1950Lewis Namier, Europe in Decay,[مورّخ نامدارانگلیسی]

ضرورت تعيين تكليف قطعي دو مجموعه از مسائل سياست خارجي انگلستان, برگزاري نشستهاي غيرعلني كابينه  در 19 و 20 فوريه سال 38 را الزامي كرد:  اين دو مجموعه عبارت بودنداز

– يكم، اختلافات ايدن ـ چمبرلين و

– دوم، خواسته هاي عاجل دولت فرانسه.

اين دو مسأله دروناٌ به هم مربوط بودند. تصميم گيري كابينه در مورد اختلافات ميان نخست وزير و وزيرخارجه عملاٌ تكليف مسأله دوم را نيز روشن مي كرد. نشستها با بحث پيشنهادات فرانسه آغازشد ولي خيلي زود به همان مسأله اصلي كشيد, يعني به اختلاف دروني كابينه نسبت به ديكتاتورها و كمّ و كيف سياست اپيسمنت چمبرلين.

اروپا در آن ماهها در نقطه عطف حساسي قرارداشت. دوسال بود كه خواسته هاي علني و اعلام شده هيتلر ـ فسق قرارداد ورساي در مورد آلمان و بازگرداندن راينلند و سارلند به درون جغرافياي سياسي آن كشور ـ تحمل و محقّق شده بودند، اما, تصفيه هاي دروني  و بعد آن رفتار باجگيرانه با شوشنيگ، صدراعظم وقت اتريش، و تهديد به اشغال  آن كشور, كه بنا به تمام تعهّدات امضاشده اروپایي ـ بين المللي, حتي  قرارداد 11 ژوئن 1936 ميان آلمان و اتريش, استقلالش تضمين شده بود, خصلت تجاوزكارانه  و مسير حركت هيتلر را نشان مي داد. بي اعتنایي به چنان خطري, به معناي چشم بستن به چرخش سياسي ـ نظامي دهشتناكي بود كه آشكارا به سمت سلطه «قانون جنگل» و بربريّت مدرن در اروپا خيز برمي داشت. نابودي جامعه ملل و امنيت جمعي اروپا, به هم ريختن تمامي پيمانهاي سياسي اروپاي ميانه و شرقي و خطر بروز جنگ خانمانسوز اروپایي و… قابل كتمان نبود. به زبان ديگر, از منظر تاريخ بعدي, نشستهاي 19 و 20 فوريه, نقشي مهم در سرنوشت بعدي انگلستان و اروپا ايفاكرد.

   اختلافات ايدن –  چمبرلين

پيشاپيش سايه سنگين اختلافات ايدن ـ چمبرلين بر تدارك نشست و سپس روال بحثها حس مي شد. آنتوني ايدن در دو بخش طولاني از مجلّد دوم كتاب خاطراتش به همين مباحث و وجود اختلافات ريشه دار در نظرات خود با آرا و عقايد چمبرلين مي پردازد.(1)    مرور اختلافات  حتي به صورت فشرده, از اين نظر اهميت دارد كه سياست اپيسمنت در فوريه ـ مارچ 1938 به يك نقطه عطف رسيده بود. همزمان كه هيتلر موانع خط راهبردي خود را كنار مي زد, چمبرلين هم مي كوشيد با كنارزدن ايدن  جاده سياست اپيسمنت را بي مانع و صاف كند. نشستهاي فوق الذكر, ابتدا با سخنان كادوگن, مدير كل جديد وزارت خارجه, درباره وضعيت اتريش و مخالفت با موضع فرانسه شروع شد كه زود به لُبّ مطلب رسيد:

 ( نویل چمبرلین )

« ما بايد فرض بگيريم كه اتريش به مثابه يك كشور مستقل ازدست رفته است… هيچ چيزي كه اكنون به زبان مي آوريم نمي تواند اين سرنوشت را عوض كند… كار ديگري كه مي شود به آن دست زد عبارت است از اميد كاذب دادن به شوشنيگ و دوستان او, كه گويا ما به حمايت آنها برخواهيم خاست… كه بدون آمادگي نظامي بي فايده است…  راجع به ايده دوم فرانسه, يعني تلاش براي ايجاد ائتلافي با ممالك ساحل دانوب هم, آيا منظور از اين كار، يعني انعقاد پيماني با پراگ, مجارستان, يوگسلاوي و روماني، ايجاد يك بلوك مقاوم در مقابل تجاوزات بعدي آلمان است؟ كه اين كار هم بدون تعهّدات نظامي هيچ فايده یي ندارد.»(2)

ويليام استرنج Wiliam Strang , رئيس بخش مركزي وزارت خارجه , ضمن تأييد موضع كادوگن, دنبال همين خط را ادامه داد:

«اين پيشنهادات فرانسه, مثل هميشه حرفهایي هستند فراتر از توان نظامي آنها. بعد كه از پس كار برنمي آيند, مسئوليت بي عملي شان را مي اندازند گردن ما. ولي حالا براي وسعت بخشيدن به تعهّدات نظامي ما در شرق اروپا زمان مناسبي نيست…»( 3)

ادامه اين بحث كشيد به سخنان طولاني ايدن و چمبرلين و به همان مجموعه اختلاف اصولي آنها. مواضع اين دو شخصيت كليدي سياست خارجه وقت بريتانيا, درواقع دو خط متمايز از هم را نشان مي دادند. ما به اجبار تلخيص مطالب (كتاب خاطرات ايدن راجع به اين مبحث و ديگر منابع) صرفاٌ به اهمّ  موارد اختلاف مي پردازيم و چكيده آنها را در زير مي آوريم:

 ( انتونی ایدن )

  • درسياست خارجي, ايدن خواهان حفظ و رعايت اصول جامعه ملل بود. چمبرلين چنين ديدگاهي را در آن زمان «لوكس» وغيرعملي مي دانست؛
  • ايدن سياست اپيسمنت را به معناي حصول صلح و امنيت جمعي براي كل اروپا درنظرمي گرفت, ولي اپيسمنت چمبرلين طرحي بود براي سيركردن اشتهاي ديكتاتورها, به تصور حفظ صلح و آرامش, دستِ كم براي امپراتوري انگلستان؛
  • ايدن برحسب اصول كلاسيك سياست خارجي بريتانيا, مخالف هژموني آلمان در قاره اروپا و لذا طرفدار ايجاد ائتلاف و موازنه قوا براي مهار ديكتاتورها بود (مشابه طرح چرچيل و نيز روزولت)، چمبرلين امّا, هرگونه خط ائتلاف و مهار را خطرناك مي دانست و به شرط رفتار مسالمت آميز توسط آلمان, حتي سركردگي رايش آلمان در قاره اروپا را هم مي پذيرفت(4)؛
  • ايدن با دورزدن وزارت خارجه و تمركز روي «ديپلوماسي خصوصي» مخالف بود, اما چمبرلين هيچ اِبایي از اين كار نداشت و درست در اين مسير رشته هاي آشكار و پنهان به

وجود آورده بود.

كشمكشهاي اين دو خط در سياست خارجي انگلستان با رد طرح روزولت توسط چمبرلين (نيمه ژانويه 38) اوج تازه یي گرفت و چندي بعد, با اصرار نخست وزير براي مذاكره فوري با موسوليني و «شناسایي ِدژوره» متصرفات وي در آفريقا به نقطه عطف رسيد.(5)

نشستهاي كابينه در 19و20 فوريه, سرانجام پس از كش و قوسها و كشمكشهاي گوناگون, در ساعات پاياني روز 20 فوريه  38 به لحظه تعيين تكليف رسيد. در رأي گيريها همه وزراي صاحب نفوذ و قديمي جانب چمبرلين را گرفتند و اكثريت كابينه را از آن خود كردند. تصميم كابينه همان بود كه نخست وزير مي خواست:

  «براي جلوگيري از وقوع يك جنگ  ناگزير بايد با ايتاليا و آلمان فوراٌ به مذاكره نشست.» (6)

بدين ترتيب,كمتراز دوماه پس از كنارگذاشتن ونسیتارت, آرايش قوا در كابينه به صورتي تغييركرد كه خط فكري ايدن به طورروشن شكست خورد و چمبرلين كاملاَ دست باز پيدا كرد. چند ساعت بعد آنتوني ايدن رسماً از پست وزارت خارجه انگلستان كناره گرفت.

استعفاي ايدن و درسها

بيستم فوريه اواخر شب , آنتوني ايدن طي نامه یي كوتاه به چمبرلين استعفاء داد. جاي او را لرد ادوارد هاليفاكس گرفت. ايدن در كتاب خاطراتش به مسأله یي  توجه مي دهد كه به نظرش «ادامه همكاري»   وي با چمبرلين را غيرممكن مي كرد. توضيحات وي قابل تأمّل اند و مورّخان برجسته نيز همين جنبه ها را مورد تأكيد قرارداده اند. فشرده مطلب را مي آوريم:

 ( لرد ادوارد هالیفاکس  )      

«نه مسأله زمان ِ شروع مذاكره [با موسوليني] و نه آن طور كه بعضيها گفته اند، مسأله اختلاف نسل و تفاوت زياد سنّ و سال و روحيه ميان ما باعث اين شد كه ادامه كار به عنوان وزير خارجه چمبرلين براي من غيرممكن شود. ما درباره مسائل اساسي و اصولي كه براي هدايت يك سياست خارجي موفق اهميت قطعي داشتند, اختلاف نظرداشتيم. از جمله اين اصل كه يك دموكراسي رهبري كننده به هنگام مذاكره با يك ديكتاتوري تندرو نبايد با گردن كج ملتمس و خواهان ادامه گفت و گوها و حل مشکلات باشد. ديكتاتوري كه طرف مقابل ماست نخست بايد اثبات كند كه به تعهّدات قبليش جامه عمل پوشيده است.    اگر دموكراسي مزبور از سر ضعف يا بي صبري, قاعده بالا را زيرپا گذارد, آن گاه ساير ديكتاتوريها نيز از تجربه مذكور درسها و نتيجه هاي خاص خودشان را مي گيرند, از جمله اين كه در لحظه حسّاس تصميم گيري نيروي واقعي دموكراسي را دست كم مي گيرند…    از طرف ديگر، دوستانمان, با مشاهده سستي رفتار ما در مقابل ديكتاتوري, به فكرمي افتند و از دور و برمان پراكنده مي شوند. ناراحتي و آشفتگي خيال نيز به جان افكار عمومي مي افتد… ازدرگيريهایي كه با چمبرلين داشتم يك درس ديگر هم مي توان گرفت:

پشت ميز مذاكره [با يك ديكتاتوري] هرچه قدر هم موقعيت يك دموكراسي ضعيف و نامناسب باشد, باز بايد سفت و محكم رفتاركند و از قواعد ديپلوماسي پيروي نمايد. يعني قدم به قدم پيش رود. در همان مرحله مقدماتي گفت و شنود توجه كند كه آيا حصول تفاهم در حوزه امكانات هست يا نه , آن گاه وارد مرحله یي شود كه جزئيات مورد مذاكره مطرح مي شوند. هرآينه دموكراسي, با شروع مذاكره با ديكتاتوري كه هنوز به تعهّدات پيشينش عمل نكرده, در مقابل افكار عمومي علناٌ با مذاكره جديد موافقت نمايد و بخواهد به جاي قرارداد قبلي عمل نشده يك قرارداد تازه ببندد, آن وقت اين رويه مانند يك ريسك بزرگ و بي گدار به آب زدن به حساب مي آيد.»(7)

    برخي واكنشها

استعفاي ايدن , هم از جانب ديكتاتوريها و هم از طرف مردم انگلستان مورد استقبال قرارگرفت. البته با انگيزه ها و رويكردهاي متغاير.

هيتلر كه توسط لابي با نفوذ خود  كم و بيش از روندي كه در كابينه انگلستان در شُرُف تكوين بود، خبر داشت, در همان سخنراني 20 فوريه اش مجدداٌ ايدن و مواضع وي را مورد حمله قرارداد. روز بعد كه خبر استعفاي ايدن پخش شد, مطبوعات آلمان نازي آن را جشن گرفتند و رفتن وي را هم به نوعي نتيجه نارضايتي و اقتدار سخن روز قبل «پيشوا» شمردند!

در ايتاليا كه مذاكره با آن, موضوع  آخرين مشاجره دروني كابينه انگستان بود, واكنش سران  فاشيست نسبت به تصميم گيري كابينه انگلستان و استعفاي ايدن با هيجان بيشتري همراه بود. چيانو در دفتر خاطراتش ذكر مي كند:

«در لندن بحران در جريان است. دوچه تلفن زده و مي خواهد نيمساعت به نيمساعت از اخبار مربوطه آگاه شود… اين بحران شايد يكي از مهمترين بحرانها باشد و نتيجه آن احتمالاٌ تكليف جنگ يا صلح را معيّن كند. من به گراندي اختيارداده ام كاري كند كه به نفع چمبرلين اثر گذارد(8). اگر كابينه به مسئوليت ايدن تشكيل شود, خط مبارزه عليه ديكتاتوريها را هدف قرار مي دهد و در وهله نخست عليه موسوليني»

و جاي ديگر همان يادداشت 20 فوريه مي آورد:

«خبر سقوط ايدن موقعي رسيد كه در ضيافت خاندان كولونا بوديم. حضّار كف زدند. وليعهد و همسرشان هم حضورداشتند. وليعهد به شادماني اين خبر جامي با من نوشيد. از همان جا تلفن زدم و رهنمود دادم مبادا روزنامه ها جشن بگيرند و ايدن را به عنوان قرباني فاشيسم جلوه دهند.»(9)

امّا, كناره گيري ايدن از كابينه و مخالفت وي با سياست خارجي چمبرلين مورد استقبال افكار عمومي انگلستان قرارگرفت. البته شماري از روزنامه ها، كه به طيف كلايودن ـ ست متعلق بودند, طبعاٌ خط نخست وزير را «رئاليستي» جلوه دادند و به رغم اظهار تأسّف از استعفاي ايدن در آن شرايط حساس, سياست وي را در برخورد با ديكتاتورها غيرواقعي قلمداد كردند. امّا, مردم استنباط و ارزيابي مثبت  خود را به صورتهاي گوناگون بروزدادند. در روزهاي آخر اشتغال ايدن, چندبار تظاهرات خودانگيخته یي به نفع وي جلوِ محل كار, منزل و نيز در داونينگ استريت شماره 10 ـ مکان نخست وزيري و همان نشستهاي تعيين كننده – صورت گرفت. هزاران نامه در تأييد نظرات ايدن براي وي فرستاده شد و از همه مهمتر واكنش يك پارچه مثبت اهالي حوزه انتخابيه اش بود. ايدن طبق روال كار, روز بعد از استعفا نطقي در مجلس عوام ايراد كرد. علاوه بر آن, هفته بعد به حوزه انتخابيه خود رفت و طي نطقي براي اهالي محل بار ديگر مواضع خود را شرح داد. در سالن محل سخنراني از ازدحام جمعيت جاي سوزن انداختن نبود. وقتي صحبتهاي ايدن تمام شد، بنا به سنّت معمول، درباره مفاد سخنان وي رأگيري علني صورت گرفت:

«همه دستشان را به علامت تأييد بلند كردند. حتي يك نفر مخالف هم وجود  نداشت. استقبال پرشوري از سخنان من به عمل آوردند. واكنش اهالي براي من به مثابه زيباترين قدرداني از كار من در تمام طول خدمتم به شمارمي رفت….    با استعفاي من, دوراني از دهه سي كه طي آن مستقيماٌ مسئوليت هدايت وزارت خارجه را عهده بودم، به پايان رسيد. يك سال و نيم بعد از آن  جنگ جهاني دوم شروع شد. در اين فاصله قدرتهاي غربي پي در پي به قدرتهاي محور امتياز بخشيدند, بدون آن كه بتوانند اشتهاي ديكتاتورها را سيراب كنند.» (10)

بازگشت به بخش 33

منابع و توضیحات

1 – براي مطالعه مشروح اين اختلافات از جمله نگاه كنيد به بخش سیزدهم كتاب خاطرات ايدن,  تحت عنوان  «اپيسمنت يا صلح» و بخش چهاردهم آن كتاب  به نام «استعفا»؛ روي هم بالغ بر 40 صفحه فشرده.

Facing The Dictators      Anthony Eden,

2 – Oswald Hauser, England  und  Das dritte  Reich, S 264

3 –   همان جا.

4 –   يكي از موارد اختلاف آنها چگونگي برخورد به اتّحاد شوروي بود. ايدن به خط چرچيل گرايش داشت كه يك آليانس و ائتلاف بزرگ دموكراسيها با شوروي را جهت مهار و مقابله سياسي با فاشيسم و نازيسم لازم مي دانست. ولي چمبرلين مخالف ائتلاف با شوروي بود و صريحاٌ مي گفت:

«بايد اقراركنم كه نسبت به شوروي خيلي بي اعتمادم. من به هيچ وجه به توانایيهاي شوروي اطمينان ندارم و فكرنمي كنم بتواند درصورت لزوم به يك تهاجم دست زند و آن را پيش ببرد. حتّي اگر بخواهد, توان آن را ندارد. علاوه براين، به انگيزه هاي روسيه بي اعتماد هستم؛ انگيزه هايي كه هيچ وجه مشتركي با انگيزه هاي ما ندارند».

به نقل از صفحات 150 و 151 كتاب بيوگرافي چمبرلين, نوشته مونتگمري هايد, ترجمه آلماني:

Montgomery Hyde, Neville Chamberlain  , Der gluecklose Staatsman,

5 –   اصرار چمبرلين بر «مذاكره فوري» با ايتاليا, درواقع انعكاس اصرار خط موسوليني ـ چيانو به لزوم فوريّت آغاز مذاكرات بود كه در اوج اختلافات ايدن با چمبرلين مرتّب اين خواست را  تكرارمي كردند و از طريق ليدي چمبرلين و ساير واسطه ها پي درپي اِلقای شتاب مي نمودند كه انگلستان امروز را به فردا نيندازد. ايدن درباره علت عجله ايتاليایيها چنين توضيح مي دهد:

«ممكن است اين سؤال پيش آيد كه علّت عجله موسوليني و چيانو براي شروع فوري مذاكره چه بوده است؟ چون پس از استعفاي من- امري كه مطلوب آنها بود – ديگر هيچ عجله یي نداشتند مذاكرات آغازشده را به انتها رسانند! جواب اين سؤال زياد دشوار نيست: موسوليني از طرح اشغال قريب الوقوع اتريش توسط هيتلر باخبربود. علاوه براين، مسأله اعزام قواي مضاعف به اسپانيا (كه دوچه فرمانش را صادركرده بود) وجود داشت و هيچ كدام از اين اتفاقات در ايتاليا محبوب نبود و براي موسوليني مشکل ايجاد مي كرد. او در آن زمان به يك پيروزي ديپلوماتيك در رابطه با انگلستان نيازمند بود كه اعتبار وي را در ايتاليا بالا برد. شروع مذاكرات در آن شرايط با چشم انداز شناسایي دژوره متصرّفات او در آفريقا و شناسایي امپراتوري رم توسط يك قدرت بزرگ جهاني, آن هم قدرتي كه خود از رهگذر جنگ حبشه متضرّرشده بود, مي توانست همانند مدالي بر سينه او بدرخشد».

– همان كتاب خاطرات, ص 986.

6 – همان كتاب اسوالد هازر, ص 266.

7 – همان كتاب خاطرات ايدن ص 684.

پروفسور لوئيس نامير, مورّخ نامدار انگليسي كه همان زمان در قيد حيات بوده و  پژوهشهاي مفصّلي راجع به مقدمات ديپلوماتيك وقوع جنگ جهاني و سياست اپيسمنت انجام داده است, درباره كيفيت رفتاري و سياست چمبرلين درمقابل موسوليني در كتاب

Lewis Namier,Europe in Decay,Macmillan 1950

چنين مي نويسد:

«برحسب  برنامه استمالتگران, مي بايست موسوليني دوست ما شود و هيتلر را مهار كند و جلوِ تجاوزات او را بگيرد: به ندرت همچو نقشي براي سرسپرده عوضي و كاملاٌ نامناسبي همچون او در نظر گرفته شده است! هرچه دولت انگلستان بيشتر سعي مي كرد دوستي موسوليني را به دست آورد, به همان اندازه  موسوليني نسبت به ضعف و ترس دولت انگلستان بيشتر متقاعد مي شد و به همان اندازه هم امپراتوري انگلستان از چشم وي مي افتاد و تحقير مي شد…. تلاش دولت انگلستان براي جلب دوستي موسوليني, صرفاٌ موجب خود گنده بيني و تَفَرعُن مضاعف وي بود».

8 – يادداشتهاي روزانه چيانو, يادداشت 20 فوريه 1938.

در اين يادداشتِ چيانو مي توان به منشأ خبري پي برد كه ظهر روز 20 فوريه, چمبرلين آن را به اطلاع ايدن مي رساند.  ايدن قبلاٌ, زير فشار چمبرلين, مجموعه شرايطي را كه براي شروع مذاكره لازم مي دانست خلاصه كرده بود به اين كه موسوليني طرحي براي كاهش و خروج قوايش از اسپانيا را بپذيرد. اين شرط در ضمن مطلوب دولت فرانسه هم بود. حالا, روز 20 فوريه, در وقت تنفس ناهار براي نشست كابينه, چمبرلين كه خوب مي دانست  ايدن تصميم به استعفا گرفته, وي  را به دفتر خود دعوت نمود و ضمن اشاراتي به روال بحث, خاطرنشان نمود كه  «موسوليني فرمول پيشنهادي شما درباره خروج نيروهايش از اسپانيا را پذيرفته است». آن زمان معلوم نبود چمبرلين اين خبررا از چه كانالي به دست آورده, چون وزارت خارجه و ايدن از آن بي اطلاع بودند. لذا ايدن بلافاصله جواب داد:

«اين خبر تأثيري بر تصميم من به استعفا ندارد. مطمئناٌ سر وزير خارجه تان روي سیني نقره یي براي شما اهميت بيشتري دارد تا آن فرمول!». ايدن مي نويسد: «چمبرلين پوزخندي زد و سكوت كرد», ص 681 خاطرات.

9 –  همان يادداشتهاي چيانو, يادداشت 21 فوريه 38.

10 –   همان كتاب خاطرات ايدن , ص 695.