عهدنامه‌های ایران در عصر قاجار (۶) قراردادِ نوامبر ۱۸۱۴ (عهدنامهٔ تهران)

همنشین بهار :

مُهره توان بُرد، مار اگر بگذارد – غنچه توان چید، خار اگر بگذارد

در بررسی مباحث تاریخی، متن قراردادها و عهدنامه‌هایی که میان کشورها امضاء شده، شایان توجه‌است. در مباحث پیشین، معاهده فینکنشتاین، قرارداد مُجمَل، عهدنامهٔ مُفَصّل، عهدنامهٔ گلستان و معاهده ترکمانچای اشاره شد، که بصورت مقاله، فایل صوتی و ویدئو، در سایت خودم موجود است. در این قسمت به عهدنامهٔ تهران (قرارداد نوامبر ۱۸۱۴) Treaty Tehran, 25th November,1814 می‌پردازم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 خانم‌ها و آقایان محترم، خواهران و برادران عزیز، دوستان دانشور و فرهنگ‌ورز، سلام بر شما
تاریخ یک علم است. علم شناخت و تفسیر گذشته‌ی انسان‏‌ها در پرتو حال که بر اساس روش‏‌ها، گزینش‏‌ها و تفسیرهای مورخان به دست می‏‌آید. تاریخ گاه ناظر به وقایع گذشته و گاه معطوف به مطالعه و بررسی وقایع است.
به قول «بندیتو کروچه» Benedetto Croce فیلسوف ایتالیایی: هر تاریخ واقعی، تاریخ معاصر است.
“Ogni vera storia è storia contemporanea” یعنی فهمیدن ما با واقعّیت کنونی دَمخور و همنشین می‌شود و از آن تأثیر می‌گیرد. از این جهت می‌توان گفت که تاریخ نه یک چیز، بلکه چندین چیز است. آنچه اتفاق می‏افتد و «چیزهایی»(تصویرهایی) که از آن در ذهن خودمان می‏‌سازیم.
تاریخ یک علم است اما نه به معنی اخص کلمه، توجه داشته باشیم که اصطلاح علم، به معنای ساینس science (علم به معنای اخص)؛ Knowledge (شناخت) و Discipline (گزاره‌های متعددی که ارتباط منطقی بین آنها وجود دارد) هر سه – به کار می‌رود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نامه‌ها و منشأت تاریخی هم به عهدنامه‌ها اشاره دارند
از دوره قاجار که عقد معاهدات سیاسی و تجاری با کشورهای دیگر باب شد، نخستین مجموعه را پدربزرگ آقای اردشیر زاهدی(حسین پیرنیا ملقب به مؤتمن‌الملک) با استناد به دستخط‌های موجود، گردآوری نمود که کار با ارزشی است. وی رئیس مجلس شورای ملی در دوره چهارم بود.
نجف‌قلی(حسام‌الدوله) مُعّزی، محمد علی هدایتی، غلامعلی وحید مازندرانی، خانبابا بیانی، احمد غلام، سیف‌الله وحیدنیا، غلامعلی طباطبایی، غلامرضا طباطبایی مجد، جهانگیر قائم مقامی و ایرج افشار و… نیز، روی دستخط‌های بجامانده از عهدنامه‌ها کار کرده‌اند. از متن قراردادها که بگذریم، نامه‌ها و منشأت تاریخی هم – کم و بیش به عهدنامه‌ها اشاره دارند.
برای مثال منشأت حیدربیگ (تهماسب نامه) و…
شنیده‌ام در اداره اسناد و تاریخ دیپلماسی(آرشیو وزارت امور خارجه ایران) در مخزن معاهدات، کلیه قراردادها، یاداشتهای تفاهم و بیانیه‌های منعقد‌شده میان ایران با کشورهای دیگر از عصر قاجار تا کنون موجود است که بر اساس موضوعات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دسته‌بندی شده‌اند. در کتابخانه ملی تبریز، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، کتابخانه ملی ملک در تهران، کتابخانه مجلس شورا، کتابخانه مسجد سپهسالار و کتابخانه ملی ایران و… هم، نمونه‌هایی از عهدنامه‌های مربوط به ایران و عصر قاجاری موجود است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انگلیس در عهدنامهٔ مُفَصّل، دخل و تصرف کرد
در بحث «عهدنامه‌های ایران در عصر قاجار» اشاره به «عهدنامهٔ تهران» هم ضروری است. معاهده مزبور، ۲۵ نوامبر ۱۸۱۴ میلادی، ۹ ماه بعد از عهدنامهٔ گلستان، بین ایران و انگلستان امضا شد.
انگلیس براساس عهدنامهٔ مُفَصّل متعهد شده بود ایران را در زمان حمله هر یک از کشورهای اروپائی از جمله روسیه مورد مساعدت نظامی و مالی قرار دهد، و می‌دانیم نه تنها چنین نکرد بلکه به خاطر توافقی که با روسیه برای جنگ مشترک با فرانسه انجام داد همه تلاش خود را به کار بست تا روسیه را راضی نگه دارد و او را از باتلاق ایران سرافراز بیرون آورد. بر دولت انگلیس روشن بود که بر اثر نارضایتی که از عقد عهدنامهٔ گلستان در ایران به وجود آمده ایرانی‌ها در اولین فرصت درصدد بازپس‌گرفتن سرزمین‌های از دست‌رفته برخواهند آمد. ازهمین رو تصمیم گرفت در عهدنامهٔ مُفَصّل، دخل و تصرف کند. بخشی که انگلیس می‌خواست تغییر دهد یکی ایجاد قوای بحری برای دولت ایران بود، دیگری در باب «مُعلّمان و مَشاقّان» برای تعلیم قشون ایران، که در عهدنامهٔ مُفَصّل اشاره شده بود.
موضوع دیگر ماده‌ای بود که مربوط می‌شد به دادن مبلغ ۲۰۰ هزار تومان در سال به دولت ایران (اگر جنگ احتمالی روی بدهد)
قید دوستی و نزدیکی عباس میرزا ولیعهد ایران با دولتهای دیگر را هم برداشتند که چرایی آن بر من معلوم نیست و اینکه چرا طرف ایرانی به آن رضا داده‌است.
بریتانیا از آن بیم داشت که مبادا روس‌ها را برنجاند و بنابراین هدف عمده‌اش آن بود که موادی از عهدنامهٔ مُفَصّل که بریتانیا را به آموزش نیروهای مسلح ایران متعهد می‌ساخت حذف کند. همچنین به ایران یارانهِ سالیانه(در طی جنگ) را که تعهد کرده بود ندهد. القصه، تغییرات مورد نظر دولت بریتانیا در عهدنامه داده شد و دولت ایران نیز نتوانست لندن را به اجرای تعهدات خود وادار کند. درواقع از عهدنامهٔ تهران (قرارداد نوامبر ۱۸۱۴) جز تعهدات ایران به انگلستان چیزی باقی نماند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایران مُلزَم به سرایداری حریم هندوستان شد 
در جریان جنگ دوم ایران و روس، شاهد آثار شوم عهدنامهٔ تهران و جدایی بخش گسترده‌ای از سرزمین پهناور ایران هستیم و انگلیس به بهانه اینکه ایران جنگ را آغاز کرده، از هر گونه کمکی در این جنگ خودداری نمود. پیشتر متعهد شده بود که اگر میان دولت‌های اروپایی و ایران جنگی درگرفت، دولت مذکور مخارج قشون ایران را – سالی ۲۰۰ هزار تومان – بپردازد. در عوض ایران ملزم به سرایداری حریم هندوستان و بنادر هند و پاسداری از منافع و مصالح دولت انگلیس در برابر دیگر دول اروپایی بود و می‌بایست چنانچه نیرویی بخواهد از طریق ایران به هند حمله کند مانع شود. ضمناً در صورت وقوع جنگ بین انگلیس و افغانستان، مددکار انگلیسی‌ها باشد. بعبارت دیگر ایران در موضع فراشباشی و چماقدار دولت انگلیس علیه افغان‌ها عمل کند.
شگفت اینکه در متن معاهده آمده بود: «اولیای دولت بهیّه انگریز را در آن میان کاری نیست»! یعنی انگلیس خود را از خطر درگیری در جنگ احتمالی ایران و افغان کنار خواهد کشید.
نکاتی که گفتم در فصل ششم و نهم عهدنامهٔ تهران اشاره شده‌است. عهدنامهٔ تهران ۱۱ فصل و یک ضمیمه(احتجاج نامه) داشت. در پایان مقاله متن کامل آن را با چند سند گذاشته‌ام.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انگلیس مُقدمّات جدایی هرات از ایران را فراهم کرد
با عهدنامهٔ تهران قرار شد انگلیس تعیین مرزهای ایران و روسیه را به نمایندگان سیاسی خودش واگذار کند. خودشان ببُرَند و بدوزند! چون نمی‌خواست بعد از حمله روسیه، ایران، تحت سلطه کامل روسها درآید و ازهمین‌رو سیاست تحدید حدود مرزی و تضعیف دولت ایران را دنبال می‌کرد. بعد از انعقاد معاهده ترکمانچای و افزایش نفوذ روس‌ها در ایران، انگلیس بر آن شد تا مقدمات جدایی هرات از ایران را فراهم کند، چرا؟ چون با حضور روس‌ها در ایران منافع بریتانیا در هند به خطر می‌افتاد، بنابراین باید هرات از ایران جدا می‌شد تا حائلی بین خراسان و هند باشد. این سیاست انگلیس، در زمان ناصرالدین شاه عملی و هرات از ایران جدا شد. بعدها بخش بزرگی از بلوچستان ایران هم به انگلستان واگذار شد و مدت‌ها تحت عنوان بلوچستان انگلیس از آن یاد می‌کردند. منطقهٔ سیستان نیز دو قسمت اصلی و خارجی تقسیم شد. سیستان اصلی – مناطق غربی هیرمند از نیزار تا ملک سیاه کوه – به ایران و مناطق شرقی هیرمند به افغانستان واگذار شد.
آنچه را گفتم خلاصه کنم. قرارداد نوامبر ۱۸۱۴ که انگلیس ۹ ماه بعد از عهدنامهٔ ننگین گلستان به ایران تحمیل کرد، هدفی جز تضعیف ایران و رضایت خاطر روس‌ها نداشت. دولت انگلستان که با روسها زدوبند کرده بود، برای رفع نگرانی روسیه، معلمان و مَشاقّان یعنی افسران انگلیسی مستقر در ایران را از آذربایجان فراخواند. تعداد نمایندگان انگلیس هم در ایران کاهش پیدا کرد و به جای سفیر تام‌الاختیار خود، کاردار بی‌اختیاری را در ایران جای او گذاشت.

نکته مهمی را اینجا یادآوری کنم. گرچه رفتار دولت بریتانیا در این مورد نیز، سزاوار سرزنش است اما در بازخوانی گذشته، نباید ضعف‌های خودمان را از یاد ببریم. شرط خارجی به اعتبار مبنای درونی است که وارد عمل می‌شود.


پانویس
انگلیس در عهدنامه تهران هم دست بُرد
اختلافات سرحدی با روسها پیدا شد، دولت انگلیس یک نفر وزیر مختار جدید به نام «کلنل مکدونالد» به ایران اعزام نمود. پس از آنکه روسها تبریز را اشغال نمودند، مکدونالد واسطه صلح گردید و فتحعلی‌شاه هم حاضر شد وساطت او را قبول کند. در این موقع روسها علاوه بر اراضی و ولایات شمال رود ارس، مبلغ ده کرور تومان خسارت جنگ مطالبه نمودند…
فتحعلی‌شاه وحشت داشت که مبادا روسها این پول را از دولت ایران گرفته مجدداً جنگ را ادامه دهند. وزیر مختار انگلیس به شاه اطمینان داد که روسها چنین نیتی ندارند و شاه حاضر شد غرامت جنگ را بدهد. به این ترتیب که شش کرور تومان نقداً از خزانه خود بپردازد، ولی آنها برای اینکه آذربایجان را تخلیه کنند بیشتر می‌خواستند.
به موجب فصل ششم قرارداد نوامبر ۱۸۱۴ (عهدنامه تهران)، دولت انگلیس می‌بایست قشونی مسلح به کمک ایران بفرستد یا اینکه سالیانه تا خاتمه جنگ دویست هزار تومان برای مصارف قشون روس بایران پول نقد بدهد… انگلیسها اظهار می‌نمودند دولت روس تقصیری در این جنگ نداشته و دولت ایران حکم جهاد بر ضد روسها صادر نموده‌است.
انگلیس در پی فرصت بود که از زیر مسؤولیت مواد ۳ و ۴ قرارداد نوامبر ۱۸۱۴ شانه خالی کند. از تنگدستی شاه کمال سوءاستفاده را کرد. نماینده مختار انگلستان دویست هزار تومان مقرری یک ساله را نقد داد و برای همیشه این دو ماده لغو گردید.
در این باب سه فقره سند از عباس‌میرزا نایب‌السطلنه و فتحعلی‌شاه بدست آمده‌است که در این‌جا نقل می‌شود.
تعهدنامه از جانب عباس‌میرزا خطاب به کلنل مکدونالد
«جناب کلنل مکدونالد وزیر مختار دولت پادشاهی انگلستان مقیم دربار شاهنشاهی
ما عباس میرزا نایب‌السلطنه و ولیعهد دولت شاهنشاهی که در کلیه امور راجع بمسائل خارجی این مملکت با سایر ممالک از طرف پدر تاجدار خود دارای اختیار کلی می‌باشیم اینک بموجب این سند تعهد می‌کنیم که هر گاه دولت پادشاهی انگلستان مبلغ دویست هزار تومان با ما مساعدت و کارسازی نماید تا اینکه بتوانیم غرامت حاصله از جنگ اخیر را با دولت روس بپردازیم، از مواد ۳ و ۴ عهدنامه نوامبر ۱۸۱۴ خود با دولت بهیه انگلیس که بنمایندگی مستر الیس منعقد شده صرف نظر خواهیم نمود و آن دو ماده را همیشه نقض و باطل خواهیم دانست و تعهد می‌کنیم که رضایت پدر تاجدار خود را هم در این باب جلب کنیم.
مهر نایب‌السلطنه عباس میرزا و مهر قائم‌مقام. بتاریخ شعبان ۱۲۴۲ مطابق مارس ۱۸۲۸»
سند دیگر:
دستخط عباس‌میرزا نایب‌السلطنه ولیعهد دولت شاهنشاهی ایران خطاب به کلنل مکدونالد راجع بالغای مواد ۳ و ۴ عهدنامه نوامبر ۱۸۱۴ که بین دولتین ایران و انگلیس منعقد شده.
«در باب مواد ۳ و ۴ عهدنامه بین دولتین ایران و انگلستان که بنمایندگی مستر الیس در ماه ذیحجه ۱۲۲۹ هجری منعقد گشته، نظر بموافقتی که با جنابعالی شده‌است مبلغ دویست هزار تومان رایج مملکت ایران برای کمک به خسارتی که از جنگ با دولت روس حاصل شده کارسازی دارید. ما ولیعهد ممکلت شاهنشاهی که اختیارات تام را در امور سیاسی این ملت دارا هستیم قبول نموده‌ایم که دو ماده فوق‌الذکر عهدنامه نوامبر ۱۸۱۴ ملغی گردد و یک سندی هم در این باب بجنابعالی داده شده‌است و آن سند فعلاً در اختیار شما می‌باشد.
در ماه ذیقعده ۱۲۴۳ هجری موقعیکه در طهران بحضور شاهنشاهی تشرف حاصل نموده بودم، در تأیید آن، یادداشتی میرزا ابوالحسن‌خان وزیر امور خارجه ایران بعنوان جنابعالی ارسال داشته‌است که شاهنشاه معظم، ما را یگانه عالم باختیارات تام در این باب معین فرموده‌است، بنابراین وقتیکه دولت پادشاهی انگلستان بتوسط شما، کلنل مکدونالد مبلغ دویست هزار تومان را تسلیم کارگذاران دولت علیه نموده، ما عامل مختار اعلیحضرت شاهنشاهی در این تاریخ که ۱۴ صفرالمظفر هجری و ۲۴ اوت تاریخ مسیحی است آن دو ماده مضره فوق‌الذکر را از عهدنامهٔ میمون خود لغو و باطل مینمائیم. وزیر مختار محترم دولت پادشاهی انگلستان این سند را یک سند معتبر راجع بدو ماده مزبور خواهند دانست و مطلع خواهند شد که وزراء دربار شاهنشاهی در این باب دیگر مذاکراتی نخواهند داشت. مهر عباس میرزا نایب‌السلطنه.»
فرمان فتحعلی‌شاه خطاب به کلنل مکدونالد
بعدالعنوان و مقدمه، کلنل مکدونالد، وزیر مختار دولت پادشاهی انگلستان مطلع و آگاه باشند، فرزند والامقام ما اخیراً به پیشگاه ملوکانه ما معروض داشته‌است که قرار الغای دو ماده ازعهدنامه نوامبر ۱۸۱۴ را که فی‌ما بین دولتین ایران و انگلیس بسته شده با شما داده‌است . آنچه که در این باب انجام پذیرفته، بموجب فرمان ملوکانه ما بوده‌است و در این موضوع فرزند والامقام ما اختیارات لازمه را داشته و اینک ما آنرا تصدیق و قبول مینمائیم و در این موقع از زحماتیکه در سال گذشته برای انجام آن متحمل شده‌اید قدردانی میشود. در بابت یک کرور تومان دیگر که میبایست بروسها داده شود تا اینکه اراضی خوی را تخلیه نمایند. و اب والا شاهزاده عباس میرزا نایب‌السلطنه چهارصدهزارتومان آنرا توسط محمد میرزا حواله داده‌اند و یکصد هزار تومان دیگر نیز توسط میرزا ابوالحسن خان وزیر امور خارجه داده میشود که توسط شما ارسال گردد، بنابراین این فرمانرا سند خود قرار داده مسئول پرداخت وجه فوق‌الذکر میباشید و بعدها جناب میرزا ابوالحسن خان بشما خواهند پرداخت و نتیجه را بما اعلام دارید. مُهر فتحعلی شاه.»
 
صورت عهدنامهٔ تهران
الحمدالله الوافی الکافی، اما بعد، این خجسته اوراق دسته گلی است که از گلزار بی خار وفاق رسته و بدست اتفاق وکلاء حضرتین سنیتین بهیتین برسم عهدنامهٔ مُفَصّل برطبق صدق خلود پیوست می‌گردد،چون قبل از آنکه عالیجاه زبدةالسفرا، سر هرفرد جونس بارونت، از جانب دولت بهبه انگریز بجهت تمهید مقدمات یکجهتی دولتین علیتین وارد در بار سپهر اقتدار شهریاری شده بود عهدنامهٔ مجملی فیمابین وکلاء دولت علیه ایران، جناب میرزا محمد شفیع صدر اعظم بالقابه و حاجی محمد خان مستوفی الممالک باوصافه با مشارالیه که وکیل و سفیر دولت بهیه انگریز بود بشروط چند که تبیین آن به عهدنامهٔ مُفَصّل رجوع شده مرقوم گردیده بود و عهدنامه مزبوره علی شرایطها بتصدیق و امضای دولت بهیه انگلتره مصدق و ممضی آمد، بعد که عالیجاه سر گور اوزلی بارونت بالفایه، ایلچی بزرگ دولت مزبور برای اتمام عهود وانجام مقصود حضرتین شرفیاب التزام درگاه خلایق پناه پادشاهی گردید، از جانب فرخنده دولت، وکیل و کفیل درباب یکجهتی بود و وکلای این همایون حضرت قاهره، بصلاح و صوابدید مشارالیه عهدنامهٔ مُفَصّله مشتمله بر عهود وشروط معینه مرقوم ومشروح ساخته بعد از آنکه عهدنامه یکجهتی و اتحاد مزبور منظور دولت بهیه انگلتره گردید چند فصل از آنرا با تغییرات چند بمقتضای مراسم یکجهتی و اتحاد دولتین علیتین انسب دانسته، عالیجاه هنری الیس را روانه و در طی نامه دوستانه خواهشمند تغییرات مزبور گردید، لهذا جناب صدر معزی الیه و نایب الوزاره میرزا بزرگ قائم مقام و معتمدالیه میرزا عبدالوهاب منشی‌الممالک وکلاء دولت علیه ایران با عالیجاه مستر موریه بالقابه ایلجی جدید دولت بهیه انگلتره و عالیجاه مشارالیه شروع در تفصیل شروط و عهود کرده، مقاصد معاهدهٔ میمونه از قراری است که بعد از تغییرات مزبوره در فصول یازده‌گانه لاحقه شرح داده خواهد شد.
فصل اول — اولیای دولت علیه ایران برخود لازم داشتند که از تاریخ این عهدنامهٔ فیروز، هر عهد و شرطی که بهریک از دولتهای فرنگ که با دولت بهبه انگلتره در حال نزاع و دشمنی باشد بسته‌اند باطل و ساقط دانند و لشکر فرنگیان را از حدود متعلقه بخاک ایران راه عبور بسمت هندوستان و طرف بنادر هند ندهند، و احدی از این طوایف را که قصد هندوستان و دشمنی با دولت بهیه انگلتره در سر است نگذارند که داخل مملکت ایران شود و اگر طوایف مزبوره خواهند که از راه خوارزم یا تاتارستان و بخارا و سمرقند و غیره عبور بمملکت هند نمایند، شاهنشاه ایران حتی‌المقدور پادشاهان و والیان و اعیان آن ممالک را مانع شوند و از راه دادن طوایف مزبوره بازدارند، خواه از راه تخویف و تهدید، خواه از روی وفق و مدارا.
فصل دوم — چون این عهد خجسته که در میان دو دولت ابد مدت بدست دوستی و صدق بسته‌اند، امید چنان است که بخواست خدای یگانه از هر گونه تغییر و تبدیل مصون و روز بروز ملزومات و مقتضیات یکجهتی و یگانگی در میان افزون و پیوند موافقت و مواحدت میان این دو پادشاه جمجاه فلک دستگاه و ولیعهد و فرزندان و احفاد امجاد ایشان و وزراء و امراء و ولات و حکام ولایات و سرحدات مملکتین ابدالاباد برقرار و استوار باشد. پادشاه والاجاه انگریز قرارداد می‌نماید که بر سر امور داخله ایران، فیمابین شاهزادگان یا امرا و سردارها مناقشتی روی دهد، دولت بهیه انگریز را در آن میان کاری نیست تا شاه وقت خواهش نماید و احیاناً اگر احدی از مشارالیهم ولایتی و جائی از خاک متعلقه ایران را بآن دولت بهیه بدهند که بازاء آن کومک و اعانتی نمایند، هرگز اولیای دولت بهیه انگریز باین اقبال نکرده پیرامون آن نگردند و دخل و تصرف در خاک متعلقه بدولت ایران نخواهند کرد.
فصل سوم — مقصود کلی از این عهدنامه آنست که دو دولت قوی شوکت از جانبین امداد و کوکم بیکدیگر نمایند، بشرطی که دشمنان در نزاع و جدال سبقت نمایند و منظور اینست که از امداد جانبین بیکدیگر هر دو دولت قوی و مستحکم گردند.
این عهدنامه محض از برای رفع سبقت نمودن دشمنان در نزاع و جدال استقرار پذیرفته‌است و مراد از سبقت تجاوز نمودن از خاک متعلقه بخود و قصد ملک خارج از خود نمودن است و خاک متعلقه بهریک از دولتین ایران و روس از قراریست که باطلاع وکلاء دولتین ایران و انگلتره و دولت روسی بعد از این معین و مشخص گردد.
فصل چهارم — چون در یک فصل از فصول عهدنامهٔ مجمله که فیمابین دولتین علیتین بسته شده قرار داد چنین است که اگر طایفه‌ای از طوایف فرنگیان بممالک ایران بعزم دشمنی بیایند و دولت علیه ایران از دولت بهیه انگلیس خواهش امداد نماید، فرمانفرمای هند از جانب دو امت بهیه انگلیسی خواهشی مزبور را بعمل آورند و لشکر بقدر خواهش و سردار و اساس جنگ از سمت هندوستان بایران بفرستند و اگر فرستادن لشکر امکان نداشته باشد بعوض آن از جانب دولت بهیه انگلیس مبلغی وجه نقد که قدر آن در عهدنامهٔ مُفَصّله که من‌بعد فیمابین دولتین قویتین بسته می‌شود معین خواهد شد، الحال مقرر است که مبلغ و مقدار آن دویست هزار تومان سالیانه باشد، و اگر دولت علیه ایران قصد ملکی خارج از خاک خود نموده در نزاع و جنگ سبقت با طایفه‌ای از طوایف فرنگستان نمایند امداد مذکور از جانب دولت بهیه انگریز داده نخواهد شد، چون وجوه نقد مذکور برای نگاهداشتن قشون است ایلچی بهیه دولت انگریز را لازم است که از رسیدن آن بقشون مستحضر و خاطر جمع شود و بداند که در خدمات مرجوعه صرف می‌شود.
فصل پنجم — هرگاه اولیای دولت علیه ایران خواهند که برای تعلیم و تعلم نظام فرنگ معلم بایران بیاورند، مختارند که از مملکتی از ممالک فرنگ که با دولت بهیه انگلتره نزاع و جدال نداشته باشند معلم یگیرند.
فصل ششم — اگر کسی از طوایف فرنگی که در حالت مصالحه با دولت بهیه انگریز می‌باشد نزاع و جدال با دولت علیه ایران نمایند، پادشاه والاجاه انگلستان کمال سعی و دقت نمایند که فیمابین دولت علیه ایران و آن طایفه صلح واقع شود و اگر این سعی بجا نیفتد، پادشاه ذیجاه انگلستان بطریقی که مرقوم شده از مملکت هند عسکر و سپاه بکمک ایران مأمور کند، یا آنکه دویست هزار تومان مقرره را پرای خرج عساکر و سپاه و غیره کارسازی دولت علیه ایران نمایند و این اعانت و امداد مادام که جنگ فیمابین دولت علیه ایران و آنطایفه یاشد و اولیای دولت علیه ایران صلح ننمایند مضایقه نشود.
فصل هفتم — جون قرارداد مملکت ایران این است که مواجب قشون شش ماه بشش ماه داده می‌شود، قرارداد تنخواهیکه بعوض عساکر از دولت بهیه انگریز داده می‌شود این شد که تنخواه مزبور را ایلچی آندولت بهیه هر چه ممکن شود زودتر و پیشتر مهم‌سازی نمایند.
فصل هشتم — هر گاه طایفه افاغنه را با دولت بهیه انگریز نزاع و جدالی باشد، اولیای دولت علیه ایران از اینطرف لشکر تعیین کرده بقسمی که مصلحت دولتین باشد بدولت بهیه انگریز امداد و اعانت نمایند و وجه اخراجات آنرا از دولت بهیه انگریز بگیرند. از قراریکه اولیای دولتین قطع و فصل نمایند.
فصل نهم — اگر جنگ و نزاعی فیمابین دولت علیه ایران و افغان اتفاق افتد اولیای دولت بهیه انگریز را در آن میانه کاری نیست و بهیچ طرف کومک و امدادی نخواهند کرد مگر اینکه بخواهش طرفین واسطه صلح گردند.
فصل دهم — اگر از رؤسای ایران کسی بخواعد دشمنی کند و یاغی بشود و فرار بولایت انگریز نماید، بمحض اشارت امنای دولت ایران آن کس را از ولایت مزبور بیرون نمایند و اگر بیرون نرود او را گرفته روانهٔ ایران نمایند و در صورتی که پیش از رسیدن آنکس بولایات مزبور اشاره از امنای دولت ایران دربارهٔ او بحاکم آن حدود برسد، آنکس را رخصت فرود آمدن ندهند و بعد از ممانعت اگر آنکس فرود آید او را گرفته روانه ایران نمایند و همچنین از جانب دولتین معلوم است که شرایط این فصل مذکور از طرفین استقرار پذیرفته.
فصل یازدهم — اگر در بحرالعجم دولت علیه ایران را امدادی ضروری شود از دولت بهیه انگریز بشرط امکان و فراغ بال کشتی جنگ و قشون بدهند و اخراجات آنرا موافق برآورد آنوقت قطع و فصل نموده بازیافت نمایند و کشتیهای مزبور بر آن خورها و لنگرگاه‌ها عبور کند که امنای دولت علیه ایران نشان می‌دهند و از جاهای دیگر بی‌رخصت و ضرورتی عبور نکند.
خاتمه:
ما که وکلای حضرتین علیتین می‌باشیم این عهدنامهٔ مُفَصّله را که سابقاً فیمابین وکلای دولتین علیتین بفصول دوازده‌گانه نگارش یافته حال بتغییرات چند که منافی دوستی و یکجهتی دولتین علیتین نبود و بصلاح حضرتین انسب می‌نمود در فصول یازده‌گانه تعیین و تقریر و تحریر کرده دستخط و مهر گذاشتیم. بتاریخ بیست و پنجم ماه نوامبر سنه یکهزار و هشتصد و چهارده عیسوی مطابق دوازدهم شهر ذیحجةالحرام سنه یکهزار و دویست و بیست و نه هجری مصطفوی، علی هاجرها السلام و التحیه، تحریراً فی دارالخلافه طهران صانها اله تعالی عن طوارق الحدثان والسلام والاکرام.
کتاب معاهدات که ایتچی‌سون در سال ۱۸۹۲ در هندوستان منتشر کرده است.

همه نوشته‌ها و ویدئوها در آدرس زیر است:
همنشین بهار