غبارزدایی از آینه‌ها یادی از کرامت‌الله دانشیان

همنشین بهار :

موضوع این بحث، راوی بهاران، کرامت‌الله دانشیان است، همو که «لحن آب و زمین را خوب می‌فهمید و صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود»
در لحظات سخت، وقتی نَفس‌ها در سینه حبس شده بود، از مردم دفاع کرد و به قول شکرالله پاک‌نژاد، در لحظه‌ای از تاریخ، مظهر جنبش انقلابی ایران بود.
در شرایطی که شاملو می‌سرود: «در نیست، راه نیست، شب نیست، ماه نیست…» در آن زمستان سرد که «هوا دلگیر، درها بسته و سرها در گریبان» بود، امثال او چون شمع شبانه سوختند تا روشنی بخش محفل دیگران باشند.
در اینکه کرامت‌الله دانشیان و خسرو گلسرخی، با تمام افق‌های باز نسبت نداشتند، دراینکه ذهنی هم بودند و لزوماً همه آنچه می‌پنداشتند واقعی نبود، بحثی نیست. دفاعیات‌شان در دادگاه نظامی نیز، جای اما و اگر دارد، حاصل رنج وشکنج‌شان هم ملاخور شد. اما…
اما پاکباز و دلیر بودند. و با اینکه می‌دانستند بیان کلمه حق، مرارت دارد، رودرروی ستم زمانه ایستادند و آگاهانه و مختارانه به آب و آتش زدند و از خود گذشتند.

ادامه مطلب