قرارداد ۲۵ ساله با چین و منافع ملی ایران

 

ابوالفضل پازوکی، کارشناس ارشد روابط بین الملل :

  چند هفته گذشته خبری اذهان آحاد ملت ایران و کارشناسان روابط بین الملل  را به خود جلب کرد طوری که حتی بحث های کوچه و بازار پر بود از  آن. خبر مربوط به توافق ایران و چین برای همکاری استراتژیک ۲۵ ساله در زمینه های اقتصادی، امنیتی، نظامی و سیاسی بود. خبری که بنا به دلایل و ملاحظات بسیاری هنوز تمامی زوایایش  آشکار نیست و شایعات همچنان ساری و جاری هستن. خبر آنچنان بزرگ بود که بر صدر اخبار رسانه های بزرگ جهانی قرار گرفت و هر کارشناس روابط بین المللی از ظن خویش تفسیر هایی پیرامون آن کرد. اما اکثر تحلیل گران بر این نکته هم رای بودند که ایران از روی ضعف تن به یکچنین توافقی داده است و چین به عنوان دومین بزرگترین اقتصاد جهان که به احتمال زیاد در آینده ای نزدیک بزرگتربن اقتصاد جهان خواهد شد از موضعی مسلط وارد این توافق شده است. تحلیلی که آنچنان هم پر بیراه نیست چراکه با توجه به شرایط اقتصادی که ایران با آن دست و پنجه نرم می  کند  در کنار تحریم های بی سابقه و ظالمانه ایلات متحده کشور را با یک بحران بی سابقه روبرو کرده است. ایران این روزها در یکی از سخت ترین دوران خویش به سر می برد و متاسفانه پیش بینی ها از تداوم شرایط سخت اقتصادی  در صورت ادامه رویکرد فعلی  است.

  این حقیقت که توافق  حاصل از ضعف  قطعا نمی تواند ضامن منافع کشور باشد بر هیچ عقل سلیمی پوشیده نیست. قدرت چه از نوع سختHard power  آن چه از نوع نرم  Soft power پشتوانه یک دیپلماسی موفق و پویاست. در میز مذاکره در نهایت آنچه که حرف آخر را خواهد زد نه تعارف های رایج دیپلماتیک که قدرت است . اتفاقا بهترین گواه ابن نظر، همان چین است. چین که در قرن نوزده در یکی از ضعیفترین دوران خویش به سر می برد شاهد خسران و صدمات فراوانی از امپیریالیست های غربی بود طوری که این کشور را تکه پاره کردن و جنگ های معروف تریاک Morphine wars را بر آن تحمیل کردن. آن دوران در ادبیات سیاسی چین به ” Century of humiliation”  معروف است. دورانی که چین مجبور بود تا از موضع ضعف و تنها به دلیل حفظ حیات خویش تن به قراردادهای یکجانبه دهد. اما همان چین یکصد سال بعد تبدیل به یکی از اقتصاد های برتر و مولد جهانی شد و با اعتماد به نفس وارد صحنه شطرنج سیاست بین الملل شد طوری که خواب را از آمریکا که تا این اواخر خود را حاکم بلامنازع جهان می دید ربود.  سالی نیست که چین توافق بزرگی رو نکند و این همه به خاطر پشتوانه بزرگیست که دارد؛ قدرت هم از نوع سخت آن و هم نرم.

  اما  سیاستمداران ایرانی  در بدترین زمان ممکن به فکر یک همکاری استراتژیک آنهم با یک۰ ابر قدرت افتاده اند. این طور که پیداست ایران تصمیم گرفته است  تا خود را تماما در جبهه چین قرار دهد تا بلکه بتواند در برابر غرب و آمریکا بایستد. سیاستی که به قطع استقلال  ایران را به چالش خواهد کشید؛ استقلالی که برایش خون های بسیاری داده شده است. همکاری استراتژیک با یک کشور ابر قدرتی همچون چین زمانی برای ایران که یک قدرت متوسط و منطقه ایست Regional power سودآور است که ایران امکان و توان همچین همکاری را با دیگر قدرت های بزرگ  داشته باشد تا  مانع ایجاد رابطه سلطه شود در غیر این صورت در دراز مدت این کشور کوچکترست که بیش از اینکه سود ببرد ضرر و خسارت می بیند. بنده به عنوان یک پژوهشگر روابط بین الملل در صورتی  که یکچنین قراردادی با یک ابر قدرت دیگر بسته شود از قرارداد با چین نیز حمایت می کنم. اما با یک توافقی که کلید  کل مملکت را در دستان یک قدرت بگذارد کاملا مخالفم و آنرا در تضاد با منافع ایران در بلند مدت می دانم. ایران با توجه به موقعیت ژئوپولوتیک و مکانیش باید به شرکای خارجیش تنوع دهد تا قدرت مانور و چانه زنیش در سیاست بین الملل بیشتر شود تا بتواند آز آن برای ارتقا جایگاه بین المللیش استفاده کند.

  این رویکرد به هیچ وجه حساسیت خاصی به چین ندارد و صرفا بدنبال تامین حداکثری منافع و امنیت ملی ماست. بر هیچ کس پوشیده نیست که چین به عنوان یک ابر قدرت بار دیگر به صحنه سیاست بین الملل برگشته  و عقل سلیم حکم می کند تا برای توسعه و رشد هرچه بیشتر کشور با این ابر قدرت شرقی همکاری و همراهی داشته باشیم و از هر گونه چین هراسی Chinophobia یا جین ستیزی پرهیز کنیم . اما  این بدین معنا نیست که کلید مملکت را به یکباره در اختیار آنها بگذاریم و استقلال کشور را به خطر بیاندازیم. همکاری و قرارداد با چین تنها در صورتی می تواند به توسعه و آبادانی کشور کمک کند تا مشابه همان قرار داد با دیگر قدرت های بزرگ باشد تا توازن قواBalance of power در روابط خارجی کشور برقرار شود. وقت آن رسیده تا ایران گفتار رقابت جویانه خویش  Competitive rhetoricرا چه در منطقه و چه در جهان کنار گذارد و رویکردی دی تعاملی Cooperative rhetoric با کشورهای همسایه به خصوص حوزه خلیج فارس و جهان  بخصوص غرب در پیش گیرد و همزمان روابط و همکاری های خود را با قدرت های نوظهورEmerging power شرقی همچون چین و هند ادامه دهد. تاریخ کهن ما به خوبی گواه بر آنست که هر گاه ایران توازن در روابط بین المللیش از بین می رود مورد هجمه و سوءاستفاده بیگانگان قرار می گیرد.  حفظ توازن در روابط خارجی باید یکی از دغدغه های اصلی مسؤولان و تصمیم گیران محترم این حوزه باشد.

  در نتیجه، همکاری استراتژیک با چین زمانی منافع ملی ایران را تضمین می کند که در شرایطی اجرایی شود که کشور در روابطش با جهان به تعامل رسیده باشد و به عنوان یک بازیگر مهم نقش سازنده خویش را همچون همیشه ایفا کند. در غیر این صورت بایست منتظر بد عهدی های چین باشیم چرا که آنها با آگاهی کامل از شرایط کشور تنها از ایران به عنوان یک کارت مهم در بازی سیاست بین الملل استفاده خواهند کرد و از دادن امتیازهای مهم طرفه خواهند رفت.