لولو سر خرمن : استراتژی جدید اصلاح طلبان

محمدرضا کاف. کسرایی  

          سابقه ی اصلاح طلبی و اصلاح طلبان در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی  ،  به انتخابات ریاست جمهوری سال 1376  و رقابت بین ناطق نوری و محمد خاتمی  برمی گردد . در همان سال نیز طرفداران خاتمی  با تابلوی اصلاح طلبی، وارد میدان نشدند بلکه اصلاحات و اصلاح طلبی و اصلاح طلبان، واژه هایی بود که پس از پیروزی محمد خاتمی، در روزنامه های طرفدار او مطرح  و به سرعت فراگیر شد و برای نوع گفتمان جناحی از جمهوری اسلامی ،جای خود را در بین نخبگان و مردم  بازکرد و به دنبال  انتخابات  سال 1376 بود که گفتمان اصلاح طلبی ، حول مسائلی چون جامعه ی مدنی ، توسعه ی سیاسی، حقوق شهروندی ،  قانونمندی ، اجرای اصول معطل مانده ی قانون اساسی ، و اصلاح قوانین در جهت تضمین آزادی های سیاسی  و مدنی و . . .  شکل گرفت.
مردم ایران که از دو دهه  بی قانونی ، سرکوب ، کشتار ، جنگ و  ویرانی و اوضاع وخیم اقتصادی ، از اداره ی کشور به شیوه ی آزمون و خطا ، به تنگ آمده بودند و به خصوص ، برآمدن طبقه یی جدید از قدرتمندان و ثروتمندانِ وابسته به هرم قدرت را در اطراف خود می دیدند که قادر به انجام هر کاری بودند و کسی نمی توانست جلوی آنها را  بگیرد ، این وعده های خاتمی و حامیانش را با آغوش باز پذیرفتند و برای رفع ناهنجاری ها و تبعیض ها و برچیده شدن بساط سرکوب و زورگویی و با این باور که قرار است تغییری جدی در اداره ی کشور رخ دهد ، در دوم خرداد 1376 به خاتمی رای دادند و « نه » محکمی به نامزد مورد حمایت خامنه یی
  ناطق نوری گفتند.
زمان باید می گذشت تا مردم واصلاح طلبان حکومتی بفهمند که نهادهای قدرت رژیم ،حاضر به یک قدم عقب نشینی در برابر خواست و اراده ی مردم نیستند . مردم اما ، فکر می کردند  با حمایت از اصلاح طلبان حکومتی می توانند رژیم را به عقب نشینی وادار کنند و تغییرات مورد پسند خود را در جامعه ایجاد کنند .  بدین ترتیب بود که در  « 4 »  انتخابات متوالی به اصلاح طلبان رای دادند. مردم در انتخابات ریاست جمهوری هفتم، مجلس ششم، اولین شوراهای شهر و ریاست جمهوری هشتم ، با شرکت گسترده در انتخابات و رای دادن به لیست ها و نامزدهای اصلاح طلب ، آنان را پیروز مطلق انتخابات کردند تا شاهد برآورده شدن خواستها و آرزوهایشان و هم چنین عملی شدن وعده های اصلاح طلبان حکومتی باشند.
در عمل ، خامنه یی و بیت او  به کمک نیروهای تحت امرش ، سپاه و بسیج ، قوه قضاییه ، صدا و سیما ، نیروی انتظامی و . . .در برابر اجرای وعده های اصلاح طلبان ایستادند و در این راه تا حذف فیزیکی افراد جناح مقابل، ربودن و قتل مخالفان حکومت و سرکوب خونین دانشگاه پیش رفتند. اصلاح طلبان و بویژه خاتمی ، نیز در هر مورد با اولین تشر خامنه یی میدان را خالی می کردند .اصلاح طلبان در تمام آن سالها هیچ گاه نخواستند ازپشتوانه ی عظیم مردمی برای رسیدن به خواستهای مردم و عمل به وعده های خود استفاده کنند . آنها ، حمایت قشرهای مختلف جامعه را پشت سر خود داشتند ؛  دانشگاه ها، روزنامه ها ، زنان ، جوانان و دانش آموزان ،حامیان بزرگ اصلاح طلبان بودند که در انتخابات متوالی ، موجبات پیروزی مطلق آنها را فراهم کردند.
اصلاح طلبان  ، هیچ گاه در برابر هجوم  نهان و آشکار نهادهای قدرت به حامیان بزرگ خود و به دستاوردهای جنبشی که در خرداد 76   شکل گرفته بود ،  موضع قاطعی نگرفتند و از حامیان بزرگ خود دفاع نکردند و چنین شد که جناح مقابل که از شوک ضربه ی دوم خرداد  76  گیج شده بود ، خود را  بازیافت و تهاجم همه جانبه و آشکار خود را  به اصلاح طلبان و حامیان شان شروع کرد؛آنها حامیان اصلاحات و پایگاه های مردمی شان را هدف گرفته بودند و  سراغ یکی یکی شان رفتند وپس از مشاهده ی انفعال و بی عملی دولت خاتمی دربرابر اعمال جنایتکارانه شان، جری تر شده وسراغ پروژه ی بعدی خود می رفتند ؛ ابتدا کرباسچی را محاکمه و زندانی کردند . وقتی سکوت و انفعال خاتمی را دیدند ، پروژه ی قتل های زنجیره یی و ترور فعالین سیاسی و فرهنگی و زندانیان سیاسی سابق را کلید زدند ،وقتی توانستند با تهدید و ارعاب، مسئله را با دولت خاتمی حل کنند و پرونده ی قتل های زنجیره یی را به پیچ و خم هزارتوی قوه ی قضاییه بکشانند ، نوبت دانشگاه رسید . با به خون کشیدن صحن دانشگاههای تهران و تبریز و سرکوب و دستگیری گسترده ی دانشجویان،گام بلندی در عقیم  کردن دانشگاه و ناامیدی مردم  برداشتند و سپس در پرده یی دیگر ، با سخنرانی پر از غیظ و نفرت خامنه یی در نوروز  1379   در مشهد ، علیه مطبوعات ، به سراغ مطبوعات
  دیگر حامی بزرگ اصلاحات پس از دانشگاه  – رفتند و یک شبه دهها مجله و روزنامه را بطور فله یی توقیف کردند تا هم شریان آگاهی مردم و جامعه را قطع کرده باشند و هم نشریات باقیمانده ، حساب کار خود را بکنند و حداکثر ترس و محافظه کاری را به آنها تحمیل کرده باشند.
چنین شد که اصلاح طلبان قدم به قدم ازخواسته های مردم و وعده های خود عقب نشستندتا ضمن نشان دادن حسن نیت خود به خامنه یی ، فقط در قدرت بمانند شاید ، در زمانی موهوم و نامعلوم و بروز شرایط ویژه ، بتوانند طرح های خود را عملی کنند.دولت خاتمی، اهل مبارزه برای دفاع از حقوق مردم که حتی دفاع از شعارهای خود نبود.تمام سعی دولت خاتمی و شخص او، این بود که به خامنه یی ثابت کند اهل براندازی رژیم نیست .و این گونه شد که « جامعه ی مدنی » که شعار خود خاتمی بود ، درهجوم دهان دریدگان بیت و سپاه وبسیج ، به« مدینه النبی »تبدیل شد واصلاح طلبانی که روزگاری سرمست از آرای میلیونی مردم، برای لغو نظارت استصوابی رجز می خواندند و از کروبی به سبب پذیرفتن حکم حکومتی خامنه یی در
مجلس ششم ، به شدت انتقاد می کردند ، به چنان درکاتی از سقوط افتادند که از حکم حکومتی خامنه یی در سال 1384 و بازگرداندن نامزد اصلاح طلبِ ردصلاحیت شده توسط نظارت استصوابی   معین  – استقبال کردند.
این گونه شد که مردم از اصلاح طلبان حکومتی دلسرد شدند . دیگر شعارهای شان هیچ جاذبه یی برای مردم  نداشت و بسیاری از مردم دیده بودند اصلاح طلبان ، با داشتن دولت و مجلس ، عملا هیچ کاری برای استفاده از این ظرفیت ها برای عقب زدن دیکتاتوری خامنه یی و محدود و پاسخگو کردن قدرت مطلقه فقیه انجام ندادند . فهمیدند  اصلاح طلبان و دولت خاتمی ، شمشیر مرصع روز سلام است و بزم ، نه تیغ آخته ی میدان رزم .
اصلاح طلبان که نتوانستند وعده هایشان را در انتخابات ریاست جمهوری هفتم و هشتم و شوراهای شهر اول و مجلس ششم عملی کنند و سرخوردگی و عدم اقبال مردم را در انتخابات مجلس هفتم و هشتم  و ریاست جمهوری  1384   به عینه دیدند ، وقتی مطمئن شدند که با وعده ها و شعارهایی چون جامعه ی مدنی ، ایران برای همه ی ایرانیان ، حاکمیت قانون و . . . .نمی توان مردم را به رای دادن به اصلاح طلبان تشویق کرد و بدون رای مردم ، سهمی از قدرت ندارند ، چند سالی است که شیوه ی خود را عوض کردند و به استراتژی یی روی آوردند که من نام آن را « استراتژی لولو سر خرمن » گذاشته ام و در سطرهای آینده می کوشم وجوه مختلف آن را بررِسَم و نشان دهم هدف اصلاح طلبان ، نه برآوردن خواسته های مردم  ، که فقط کسب قدرت و بهره مندی از مواهب آن است و مثل دیگر جناح رژیم ، مردم را سیاهی لشگر پای صندوقها می دانند .

استراتژی لولو سر خرمن  :

بنا به این استراتژی  ، اصلاح طلبان در هر انتخابات ، فرد یا گروهی را به عنوان تجسم  شر و بدی به مردم معرفی می کنند تا مردم از ترس وی و برای رای نیاوردن چنین اشخاصی ،  به دامان اصلاح طلبان بغلتند تا مبادا آن  « لولو سر خرمن » انتخاب شود.این استراتژی در داخل و خارج کشور به طور موازی و همزمان توسط اصلاح طلبان اجرا می شود به این معنا که هردو گروه داخل و خارج کشور ، روی مسائل مشابه دست گذاشته و آنها را برای مردم  بزرگنمایی و تکرار می کنند . به طور مثال ، قبل از ثبت نام احمدی نژاد ، بوقهای تبلیغاتی این استراتژی ، رییسی را  هدف گرفته بودند و مرتب او را می کوبیدند اما به محض آنکه احمدی نژاد ثبت نام کرد و  به عنوان رقیب بالقوه ی آنان مطرح شد ، اصلاح طلبان در رسانه های داخل  و خارج ، فتیله ی حمله به رییسی و قالیباف را پایین کشدند و متوجه احمدی نژاد شدند . انگار نه انگار که تا دیروز مردم را از احتمال ریاست جمهوری یک قاتل یا یک چماقدار می ترساندند که انگار رقبایی مثل رییسی و قالیباف ندارند .  از روزی که  احمدی نژاد ردصلاحیت شد ، دوباره انگشت اشاره ی اصلاح طلبان ، رییسی و قالیباف را به عنوان «لولو سر خرمن» به مردم نشان می دهد تا مردم از ترس آنها به روحانی رای دهند . درادامه به چگونگی اجرای این استراتژی ، درداخل و خارج خواهم پرداخت :
اجرای استراتژی در داخل   :  از سوی گروه ها و شخصیت های اصلاح طلب و رسانه های وابسته به آنها و هم چنین در انتخابات 96 ، از طرف دولت و حامیانش ، مطرح و دنبال می شود. آنها روی مواردی مانند  بستن و امنیتی کردن فضا ، اتخاذ سیاست های نادرست اقتصادی، از بین بردن آزادی های سیاسی و فرهنگی و . . . دست می گذارند. اما چون در داخل کشور هستند ، نمی توانند بسیاری  از مسائل را مطرح کنند و به دلیل سیطره ی فضای سرکوب و خفقان ،  مجبورند دست به عصا حرکت کنند و حرفها را در لفافه بزنند . در داخل کشور ، آن ها از کسی اسم نمی برند اما کدهایی می دهند که مخاطب کاملا درمی یابد موضوع چیست . در داخل ، آن ها خط قرمزهای رژیم را کاملا رعایت می کنند .
اجرای استراتژی در خارج  :  اصلاح طلبانی که در خارج از کشور هستند ، محدودیت های داخل را ندارند و با نام بردن از اشخاص و رد کردن بعضی از خطوط قرمز ،  پروژه ی ترساندن مردم  از رقبا را تکمیل می کنند . خارج نشین ها ، حقایق و حرف هایی را مطرح می کنند که در داخل نمی توان به آن ها پرداخت و در کنار این ، به مواردی چون دخالت سپاه و بسیج ، نظارت استصوابی شورای نگهبان ، عدم رعایت بی طرفی از سوی صدا وسیما و قوه ی قضاییه و  . . .  می پردازند که از موانع مهم برگزاری یک انتخابات آزاد است اما درنهایت راهکاری برای مقابله و برداشتن این موانع ارائه نمی دهند و قاعده ی بازی در نظام را می پذیرند و به آن تن می دهند و در برابر تمام آن موانع ، از مردم می خواهند به اصلاح طلبان رای دهند تا همان طور که در سطرهای پیشین اشاره کردم ، در زمانی موهوم به وعده های خود عمل کنند . اصلاح طلبان این مطالب را از زبان کسانی می گویند که عموما پس از سال 1388  از کشور خارج شدند ؛ چهره هایی چون اکبر گنجی ، ابراهیم نبوی ، رجبعلی مزروعی ، علیرضا نامور حقیقی ، عطالله مهاجرانی ، مهدی مهدوی آزاد ، و  . . .  با حضور در رسانه های فارسی زبان خارج از کشور و رسانه های مهم مجازی ، وظیفه ی بزک کردن چهره ی رژیم و توجیه ضعف های اصلاح طلبانِ در قدرت و علل عدم برآورده شدن وعده های شان را برعهده دارند .  آن ها مواردی را مطرح می کنند که متحدان داخلی شان  به دلیل حاکمیت خفقان در داخل ، قادر به گفتن شان نیستند ؛  در این دوره آن ها رسما از نقش رییسی در کشتار 67 می گویند در حالی که تا کنون ، به محدوده ی این موضوع نزدیک نمی شدند اما لزوم معرفی  « لولو سر خرمن  »  به مردم ، باعث شده تا هم از این جنایت بگویند و هم از دخالت قالیباف در جنایت « کوی دانشگاه».هم از سواستفاده ی رییسی از ثروت آستان قدس بگویند و هم خرج شدن دارایی های شهرداری تهران در ستاد قالیباف .
اصلاح طلبان به خوبی می دانند که بسیاری از مردم،اعتمادی به رسانه های داخلی و به ویژه صدا وسیما ندارند واخبار و مسائل سیاسی را از طریق کانال های ماهواره یی و اینترنتی و شبکه های اجتماعی  و  . . .  دنبال می کنند لذا ، چهره های  خارج از کشوری خود را بسیج می کنند تا ضمن دفاع از عملکردها و توجیه ضعف های اصلاح طلبانِ در قدرت ، مردم را هر چه بیشتر از کاندیدای رقیب بترسانند ؛ در سال 1388  احمدی نژاد ، در سال 1392 سعید جلیلی و قالیباف و در سال 1394 و انتخابات خبرگان ، جنتی و یزدی و مصباح یزدی، « لولو سر خرمن » هایی بودند که مردم باید از ترس آن ها ، به نامزدهای اصلاح طلب رای می دادند و در این دوره ، در سال 1396 نیز ، رییسی و قالیباف را به عنوان « لولو سر خرمن » معرفی کردند تا با مانور روی سوابق تاریک ایندو و به ویژه رییسی ، مردم را به انتخاب روحانی ترغیب کنند.اما باید توجه داشت که چه در داخل و چه در خارج کشور ، این استراتژی ،خط و ربطی دارد که به شدت از سوی چهره های اصلاح طلب رعایت می شود.در زیر به مهمترین این موارد نگاهی خواهم کرد و سعی خواهم داشت میزان صداقت و پای بندی اصلاح طلبان را به این شعارها و ادعاها نشان دهم.
در بسیاری از کشورها  ،  انتخابات و حضور مردم در پای صندوق های رای ، تازه قدم اول احزاب پیروز  برای برآوردن و دنبال کردن اهداف مشترک و وعده های انتخاباتی است ؛  در چنین جوامعی نامزد یا حزب پیروز با توجه به اقبال مردمی ، از سرمایه ی اجتماعی آرای مردم استفاده می کند و سعی می کند مخالفان خود را عقب  بزند و امتیازاتی به نفع مردم بگیرد  و از این عقب زدن مخالفان و امتیازگیری  ، توشه یی برای انتخابات بعدی و جلب اعتماد و آرای مردم فراهم کند .  اما در نظام جمهوری اسلامی و برای اصلاح طلبان ،حضور مردم در پای صندوق های رای، فصل پایانی داستان است؛ در این نظام،همیشه این مردم هستند که نسبت به میهن و آینده اش وظیفه یی دارند و این وظیفه هم طبعا از نگاه حکومت ، رای دادن است اما نظام و اصلاح طلبان نه وظیفه یی نسبت به میهن دارند و نه رای مردم . تمام سعی حکومت و اصلاح طلبان براین است که در ماههای منتهی به انتخابات،مردم را به هرشیوه پای صندوق های رای بکشانند و مردم که به نامزدهای اصلاح طلب رای دادند ، از فردای پیروزی ، روضه ی  «  محدودیت اختیارات و وجود موانع و مشکلات  »  را برای مردم بخوانند تا مردم و گروه های اجتماعی به دنبال برآوردن وعده ها نروند .
بسیاری از اصلاح طلبان و حتی خود نامزدهای اصلاح طلب ، از مشکلات و موانعی که بر سر برآوردن وعده ها و قول ها است ، آگاه هستند اما عامدانه و آگاهانه ، مطابق این استراتژی ، از مطرح کردن و درمیان گذاشتن آن ها  با  مردم خودداری می کنند. مشکلاتی چون محدودیت اختیارات رییس جمهور و اینکه در بسیاری از حوزه های مهم سیاست داخلی و خارجی ، تصمیم گیرنده کس دیگری است و . . .و موانعی مانند سیطره ی سپاه برقسمت اعظم اقتصاد کشور ، که عملا هرگونه اصلاح و سامان دهی اقتصاد کشور را غیرممکن می سازد ، کارشکنی های روزمره ی قوه ی قضاییه و اطلاعات سپاه و همراهی تام و تمام صداوسیما و دهها مورد دیگر مثل اینها که باعث می شود هر دولت و مجلسی -که نگاهش با نگاه خامنه یی اندکی فرق داشته باشد
با آن ها دست به گریبان است آن چنان که گاه آن دولت یا مجلس را تا مرز فلج پیش می برند.و اصلاح طلبان نه از این مشکلات و موانع به مردم چیزی می گویند و نه برای مقابله و دفع آن ها   چنانکه در دیگر جوانع مرسوم است  –  راهکاری ارائه می دهند و نه از سرمایه ی اجتماعی رای دهندگان شان و مخالفان ولایت فقیه و نهادها و اختیاراتش ،  در راه  عقب راندن خامنه یی و سپاه و . . .استفاده می کنند .  چون اصولا  هدف شان ، رشد و توسعه ی کشور نیست ؛ هدف ،حضور در ساختار قدرت با استفاده از رای مردم  و استفاده از مواهب قدرت است ،  نه مبارزه ی جدی برای از میان برداشتن  موانع توسعه .  بنابراین ، تمام کسانی که امروز در داخل وخارج کشور ،  مطابق استراتژی  «  لولو سر خرمن  » ، مردم را از انتخاب رییسی و قالیباف برحذر می دارند و رای به روحانی را توصیه می کنند، فردای روز انتخابات یادشان می رود خود و نامزدهای شان چه وعده هایی به مردم داده اند . چون از فردای روز انتخابات ،  نوبت استراتژی  «  روضه ی محدودیت اختیارات و کار شکنی رقبا » می رسد .
دیگر کارکرد این استراتژی آن است که اصلاح طلبان ، مانند دوره های قبل علاوه بر ترساندن مردم از نامزدهای رقیب ، شعارهایی درباره ی حقوق بشر و آزادی های سیاسی و فرهنگی و حقوق شهروندی می دهند برای آن ها ، مطرح کردن این شعارها ، کاملا جنبه ی تاکتیکی دارد و قصد آن ها از مطرح کردن این شعارها در کنار جنایات رییسی و قالیباف ،  پرداختن به این جنایات شناساندن آمرین و عاملین آن به مردم نیست بلکه هدف ، فقط حمله به حریف برای بی اعتبار کردن آنهاست و نه بیان حقیقت و رسیدگی به جنایات . در تشریح علت این ادعا باید بگویم ؛ چون اصلاح طلبان از نقش خود و نقش جناح خود و نامزدهای مورد حمایت شان چیزی نمی گویند ؛ به عضویت رییسی در  « هیات مرگ » اشاره می کنند اما از  عضویت   پورمحمدی در همان « هیات » می گذرند و سکوت می کنند و به روی خود نمی آورند دیگر عضو « هیات مرگ» اکنون وزیر دادگستری کابینه ی روحانی ست . آن ها هیچ اشاره یی به« علیرضا آوایی» نمی کنند که اکنون رییس دفتر بازرسی ویژه ی رییس جمهور است ؛ علیرضا آوایی در کشتار سال  1367  ، در همان جایگاهی بود که ریسی در سال 67  ؛  با این تفاوت که رییسی ،  معاون دادستان انقلاب اسلامی مرکز بوده است و آوایی ، دادستان دادگاه انقلاب اسلامی خوزستان  و از مهره های اصلی کشتار 67 در خوزستان و در سراسر دهه ی 60  بوده است . آنها ، صحبتی از علی ربیعی و محمدباقر نوبخت نمی کنند که انتخاب های مستقیم روحانی هستند و اکنون ، وزیر کار و سخنگوی دولت هستند  . . .  این ها نشان می دهد که حامیان  روحانی ، دغدغه ی حقیقت و روشن شدن ابعاد جنایات و فجایع را ندارند . برای آنها ، فجایعی چون کشتار 67 ، ابزاری برای از میدان به در کردن رقبای انتخاباتی شان است. امروز که رییسی ، رقیب روحانی شده است ، آنها یادشان افتاده که رییسی ، « آیت الله قتل عام » است . زمانی که او معاون اول قوه ی قضاییه شد یا به تولیت آستان قدس انتخاب شد ، برایشان صرف نمی کرد گذشته ی خونبار اورا به یاد مردم آورده و به او چنین القابی بدهند. اصلاح طلبان نیز مانند اصولگرایان و مانند همه دست پروردگان این رژیم  ، تا زمانی که نفعی برایشان نداشته باشد ، حقیقت را به مردم نمی گویند و در آن زمان هم ، تمام حقیقت را نمی گویند ؛ « ابراهیم نبوی » که مدتی پیش با صورتی برافروخته در صدای آمریکا فریاد می زد : «  گذشته را ول کنید . . . ول کنید 67 را . . . یه اتفاقی در گذشته افتاده  ، تموم شد رفت . . . »  امروز ، شرم نمی کند که در «آمدنیوز»  مقاله می نویسد و در دفاع از روحانی به رییسی حمله می کند؟ و برای بی اعتبار کردن رقیب روحانی،از نقش رییسی در کشتار67 می گوید؟ ابراهیم نبوی و امثال او رذیلانه از خون قربانیان کشتار 67 ، « وسیله » یی می سازند تا با آن، به « هدف» خود که انتخاب روحانی ست ، برسند .
همان طور که گفتم اصلاح طلبان،حقایق یا قسمتی از حقایق را زمانی برای مردم می گویندکه به نفع شان باشد؛ امروز می بینیم  اکبرگنجی از  عملیات سپاه در عربستان می گوید برای بی اعتبار کردن قالیباف  .  بحث این نیست که چرا گنجی قالیباف را رسوا کرده است یا  امثال نبوی ، رییسی را افشا می کند ،  بحث این است که اینان تا الان کجا بودند ؟  حتما باید  قالیباف و رییسی نامزد ریاست جمهوری می شدند تا حافظه ی اصلاح طلبان به کار افتد ؟ در تمام این 12  سال که  قالیباف ، شهردار تهران بود ، چرا گنجی این حقایق را به مردم نگفت ؟ یا زمانی که ارتباط حسن کردمیهن 
  عامل اصلی حمله به سفارت عربستان   با قالیباف مشخص شد ، چرا به مردم چیزی نگفت ؟ این ها و دهها مورد و نمونه ی دیگر نشان می دهد  اصلاح طلبان نیز مانند سایر نیروهای رژیم ، زمانی حقایق را به مردم می گویند که نفعی برای آنان داشته باشد .
وجه دیگر و شرط مهم این استراتژی برای اصلاح طلبان آن است که جنایات را به شخص محدود کرده یا  فقط به یک جنایت شخص می پردازند و از پرداختن به ریشه ها و آمران همان یک جنایت هم جدا پرهیز می کنند . مثلا آنها می گویند رییسی در سال 67 هزاران نفر را اعدام کرده است ؛ این یکی دیگر از نمونه هایی است که نشان می دهد اصلاح طلبان ، هم تمام حقیقت را نمی گویند و هم جنایات را به یک شخص منحصر می کنند . آنها نه از دیگر عاملان جنایت می گویند و نه به مردم می گویند این اعدام ها به دستور خمینی انجام شده است و نه از نقش سایر افراد و گروهها در ارتکاب این فاجعه حرف می زنند ؛  آنها طوری جلوه می دهند که انگار رییسی  فقط همین یک جنایت  را مرتکب شده است ، اشاره ی  مختصری به دادستانی او در سن 19 سالگی می کنند و با یک پرش تاریخی ، سراسر دهه  60  را عمدا فراموش می کنند تا فقط به جنایت رییسی در سال 67 بپردازند آنها کاملا حواس شان هست که فاجعه و جنایت را به رییسی محدود کنند چون می دانند اشاره به سایر جنبه های جنایت ،پای تمام مسئولان رژیم را به جنایت باز می کند و باعث زیر سوال رفتن  امام  عزیزشان می شود آنها به مردم نمی گویند فرمان این جنایت وحشیانه را خمینی با تاکید بر عدم ترحم صادر کرد و تمام زندانیانی را شامل شد که همگی حکم داشتند و در حال گذراندن محکومیت خود بودند و حتی طبق قوانین رژیم هم ، جرم جدیدی مرتکب  نشده بودند و اطلاعات مستند این موضوع را هم از صدقه سر آیت الله منتظری و کتاب خاطراتش داریم و همت بلند پسرش، احمد منتظری در انتشار آن فایل صوتی و تلاش جان به در بردگان این جنایت در ثبت و ضبط وقایع و شناساندن آمران و عاملان این جنایت .  همان آیت الله منتظری که اصلاح طلبان خود را بسیار به وی منسوب می دانند  و او را هم جز اردوی خویش به حساب می آورند اما رفتار و گفتارشان فرسنگ ها با سیره ی این مرد شریف فاصله دارد.
وجه دیگر این استراتژی آن است که نامزدها در تریبون های رسمی مانند صداوسیما و مناظرات و مصاحبه ها ، اشاره یی به این جنایات نمی کنند،آنها با بی شرمی تمام قسمت اعظم استراتژی خود را بر پایه ی حمله به حریف و بی اعتبارکردن رییسی و شرکت او در کشتار 67 سوار کرده اند اما از مطرح کردن آن به طور علنی و پرسشگری از رییسی به طور رو در رو  ابا دارند و در نهایت بی اخلاقی ، آن را در پشت پرده مطرح می کنند . در مناظرات برگزار شده ، به عینه دیدیم که نشانی از این حجم  بزرگ حملات به رییسی
  آنطور که در فضای مجازی و در سخن هواداران روحانی ست    به خاطر نقش اش در کشتار 67 نبودو روحانی و جهانگیری حتی به اشاره وکنایه هم چیزی درین مورد نگفتند همانطور که درباره ی عدم پرداخت مالیات توسط آستان قدس چیزی نگفتند ؛  نامزدهای اصلاح طلب ، بیشتر در مجامع غیررسمی و در جمع حامیان خود ، به صورت بسیار مبهم و گذرا به جنایات رییسی در سال 67 اشاره کردند و این در حالی بود که جهانگیری نامزد اصلی اصلاح طلب که صریحا خود را اصلاح طلب خواند  –  حتی گذرا و مبهم هم اشاره نکرد در حالی که اصلاح طلبان بیش از روحانی و اعتدالیون ، ادعای حقوق بشر دارند . این هم نشان می دهد که روحانی و جهانگیری و اصلاح طلبان  ، دغدغه ی جدی  این فاجعه را ندارند وگرنه کافی بود که در یک مناظره، آن را رو در رو با رییسی مطرح کنند و از نقش او بپرسند و دست کم از او بخواهند محل دفن قربانیان کشتار67 را فاش کند . . .  اما دریغ از ذره یی احساس مسئولیت . . .  به نظر من ، اصلاح طلبان ، هم چنان قربانیان کشتار 67 و خانواده هایشان را غیرخودی می دانند و به همین علت کوچکترین تلاشی برای احقاق حقوق آنان نمی کنند . آنها وقیحانه از خون قربانیان کشتار 67  ، برای از میدان به در کردن رقیب و پیروزی در انتخابات استفاده می کنند و رذیلانه در پشت پرده این سلاح موثر را علیه رییسی به کار می برند اما حاضر نیستند  قدمی  برای خانواده های داغدار آنها بردارند که  29  سال است از محل دفن  عزیزان خود بی خبرند . اگر از اردوی اصلاح طلبان ، شرکت رییسی در کشتار 67 را بگیریم،به راستی چه چیز دیگری برایشان باقی می ماند تا با اتکای به آن ، مردم را پشت سر خود بسیج کنند؟

         در نهایت باید گفت که این استراتژی به بقای نظام راه می برد چراکه به دلایلی که پیشتر اشاره شد، قصد اصلاح طلبان از بردن انتخابات، استمرار حضور در قدرت است و نه اصلاح روندهای غلط و ساختارهای ضد دموکراتیک و ضد حقوق مردم. هنوز چیزی نشده برسر معرفی لیست نامزدهای شورای شهر اختلاف درگرفته است و احزاب و گروههای اصلاح طلب،هریک سهم خواهی می کنند بی اعتنا به مردمی که در هر دوره برای نشان دادن نفرت شان از حکومت اسلامی و بیت و سپاه و آدم های شان ، برای دهن کجی به ارزش ها و سبک خاصی از زندگی که به اجبار به آن ها تحمیل می شود ،  در انتخابات شرکت می کنند و به لیست های سراپا ایراد اصلاح طلبان رای می دهند به این امید که شاید مقدمه یی شود برای مبارزه ی جدی با سیطره ی سپاه و ارتجاع سیاه آخوندی بر شئون زندگی شان.
و من تمام این ها را نوشتم تا در حد فهم و شعور خود به هموطنانم ثابت کنم اصلاح طلبان در مطرح کردن بسیاری از ادعاها و حرف هایشان ، صداقتی ندارند و به این حرفها و ارزش ها باور ندارند . برای آن ها مهم نیست مردم زیر فشار همه جانبه ی حکومت در حال له شدن هستند و زندگی بسیاری،تمرین مرگ تدریجی شده است. اصلاح طلبان ، آنانی هستند که به جای در پیش گرفتن راهی برای نجات تهران  و تهیه ی لیستی کارآمد برای رسیدن به این هدف ، هنوز پیروز نشده ، تمام حرف های زیبا و وعده های دلسوزانه و از همه مهمتر، مردم را فراموش کرده ، بر سر سهم خود از لیست نامزدها درحال دعوا هستند . کسانی که از یک لیست انتخاباتی شورای شهر نمی گذرند ، انتظار دارید سهم شان از کابینه را فراموش کنند و به فکر سعادت مردم و پیشرفت کشور باشند ، به فکر کوتاه کردن دستان بیت و سپاه از سفره ی اداره ی کشور ؟  اصلاح طلبان حقیقی ، همین ها هستند ؛ بدون روتوش و بزک دوزک .
هدف آنها از مطرح کردن جنایات رییسی و قالیباف ، ترساندن مردم از « لولو سر خرمن » هاست تا به نامزدشان رای دهند ؛ از آن ها انتظار نداشته باشید  مطرح کردن مشارکت رییسی در کشتار 67  ، مقدمه ی افشای سایر جنایات رژیم و  آمران و عاملان آن باشد ، چون هدف شان ، فقط از میدان به در کردن رقیب اصلاح طلبان است .
اصلاح طلبان ، جنایات رییسی در سال 67  را جار می کشند اما به حضور پورمحمدی و آوایی در کابینه ی روحانی که می رسند ، روی برمی گردانند :
مبادا در شمایل چندش آور امروز آنها ، قامت نفرت انگیز جنایات دیروز خود را ببینند .

 

 

                                                                                                                                            محمدرضا کاف. کسرایی  

   24 اردی بهشت 1396

توضیح   :  اطلاعات مربوط به علیرضا آوایی و حضورش در دولت روحانی را از مقالات آقای ایرج مصداقی گرفته ام.از ایشان به سبب این روشنگری سپاسگزارم.