مرکز ادبی جهان باستان

علیشاه سلطانی :

                چین، یکی از مراکز ادبی کهن.

 

اگر اسطورهها حاوی عناصر مذهبی، فلسفی،و ادبی باشند، خرافات شامل عقاید مذهبی و ادبیات ابتدایی بودند. چینی ها به دو دلیل میتوانند ادعا کنند که دارای کهن ترین ادبیات بشری هستند. نخست اینکه، خط و الفبای آنها تصویری است و هر عکس و نشانه ای را میتوان خط نامید. دوم اینکه کوششهای فرهنگی آنها و انسانهای قدیم دیگر، مانند فالگیری، غیبگویی،پیشگویی، جن زدایی،کف دست خوانی و غیره را که امروزه خرافات مینامند،دارای عناصر قوی ادبی بودند.

ادبیات چین باستان امروزه بخشی از هویت فرهنگی این کشور است. آغاز خط چین حتی امروزه در تاریکی هزراههای پیش از میلاد قرار دارد. ادبیات چین همیشه نقش و وظیفه ای ادبی،آموزشی،و تربیتی را مد نظر داشته.این ادبیات حداقل سه هزارسال سابقه دارد،قدمتی که در سایر فرهنگهای باستان نمی توان یافت.

در روی ظروف سفالی این فرهنگ، علائم و نشانه های زبانی و تصویری پنج هزارساله مانند کوه و رودخانه و تور ماهیگیری و جای پای انسان و غیره کشف شده.الفبای کنونی چین حدود 9500 حرف و نشانه و تصویر دارد. به نظر شرق شناسان چینی ها دوهزارسال پیش از میلاد دارای خط و هنر صخافی کتاب بودند.به دلیل تصویری بودن خط چینی، آنرا تقلیدی از طبیعت میدانند و به دلیل این خویشاوندی، چینی ها ادبیات خودرا محصول و نشانی از نظم طبیعت وجهان میدانند؛ یعنی ادبیات وسیله ای برای شناخت جهان نیز بوده.

از زمان پیش از میلاد حدود 3776 کتاب بجا مانده که در موزهها و کتاب خانه ها اکنون نگهداری میشوند. چینی ها 1200 سال پیش از میلاد دارای ادبیات خلقی و فولکلوریک رئالیستی بوده اند.بازرسان و ماموران و جاسوسان دولتی و درباری، ادبیات، اشعار، و ترانه های عامیانه را جمع میکردند تا با درد و رنج مردم اشنا شوند.

چینی ها 11 قرن پیش از میلاد از استخوان و با اسکلت لاک پشت برای نوشتن استفاده میکردند.قدیمی ترین کتاب شعر ، گلچینی است که از قرن دهم پیش از میلاد بجا مانده. ادبیات کهن و آغازین چین شامل آواز و سرودهای مذهبی،قصه های اسطوره ای ،وردهای دفع جن زده گی، احضار ارواح مردگان، حل معماهای سرگرم کننده،فالگیری،غیبگویی، وقایع نگاری، و غیره بود.

شعر مهمترین ژانر ادبیات چین باستان بود که در آن تجربیات طبیعی و خاطرات تاریخی و اداب و رسوم اسطوره ای منعکس میشد و یا مورد بحث قرار میگرفت.ادبیات چین همیشه اجتماعی و سیاسی بوده.مطالعه ادبیات بخشی از آموزش و تربیت مردم بود و ادبیات همیشه نشان بیان احساسات و درد و رنج زیردستان در برابر حاکمان گردیده.

روشنفکران اصلاحگرا و انقلابیون ملی گرا و سوسیالیست در اوایل قرن 20 سعی کردند به دلیل تحقیر اروپائیان و ژاپنی ها، به نقد و ارزیابی ادبیات قدیم و باستانی خود در چین بپردازند. سالها در غرب ادبیات سرگرم کننده چینی مانند رمان و نوول ترجمه میشد و یا مورد توجه قرارمیگرفت ولی به شعر و سایر ژانرهای ادبی اهمیتی داده نمیشد.

کنفوسیوس یکی از چهرههای مذهبی فرهنگی فلسفی چین، نامی مستعار است که یونانیها در غرب معرفی و مشهور نمودند. او متفکری است که حدودا بین سالهای 479-551 پیش از میلاد زندگی نمود. کتاب گلچین شعری شامل سه هزار بیت به او نسبت میدهند. قرنهاست که از اشعار این کتاب به عنوان جملات قصار و نقل قول استفاده میشود. از زمان کنفوسیوس شاعران و ادیبان و فیلسوفان به محافل درباری و حاکمان راه یافتند و نقش مهم و زنده ای در اشاعه فرهنگ در جامعه به عهده گرفتند. در بعضی از این اشعار انتقاد از رهبران ارتجاعی میشد یا به موضوعات عشقی پرداخته میگردید.در چین باستان قشر روحانی گونه ای وجود داشت که شامل دعانویسان،غیبگویان،فالگیران،پیش گویان و معرکه گیران بود.

درپایان قرن 19 روشنفکران و مبارزان چینی با ورود ایدههای غربی و جستجوی فرمهای جدید ادبی قصد عبور از فرهنگ قرون وسطایی خود و آغاز یک نوزایی برای روشنگری نمودند.در جنبش اجتماعی سال 1898برای تحولات سیاسی نیاز به تغییرات ادبی مطرح شد.بر اثر تحصیل دانش جویان چینی در کشورهایی مانند ژاپن،امریکا و اروپا، آنان با آثار مدرن ادبی غرب و آثار کلاسیک آن کشورها آشنا شدند.مسیونرهای اروپایی نیز نخستین بار کتاب انجیل را بزبان چینی ترجمه نمودند. منتقدی ادبی در سال 1902 نوشت کسیکه میخواهد ملتی نو بسازد باید ابتدا رمانی نو بنویسد و کسیکه اخلاقی نو میخواهد ابتدا باید قهرمانی اخلاقی در رمان بیافریند چون خوانندگان خودرا با اینگونه قهرمانان ادبی مقایسه خواهند کرد.

در سال 1909 ترجمه بعضی از آثار روسی و شاهکارهای ادبی بعضی از کشورهای اروپای شرقی به چینی آغاز شد و در سال 1902 آثار فلسفی کانت،نیچه،و شوپنهاور به چینی ترجمه شد. کتاب “دو سال تعطیلی تفریحی” اثر ژول ورن از نخستین کتابهایی بود که به چینی ترجمه گردید. در بحث های ادبی سال 1904 ادبیات را به حقیقی و غیر حقیقی؛ یعنی رئالیستی و غیررئالیستی تقسیم نمودند.