«معمار بزرگ» و عمله های کوچک!

ahmad vahdatkhah

احمد وحدت خواه :

حقیقتا درست گفته اند که هر پیروزی هزار پدر و مادر دارد ولی شکست یتیم است. در حالیکه هنوز مرکب قرارداد هسته ای خشک نشده است و خدا می داند با اینهمه مخالفتهای داخلی و خارجی با توافقی که هر کس و ناکسی آن را به میل خودش تعبیر و تفسیر و نفرین و ستایش می کند سرانجام به کجا می رسد، بازار چسباندن «موفقیت در به ثمر رساندن» آن به سیاستمداران داغتر از خود قرارداد شده است.

آقای حسین علیزاده دیپلمات پیشین هوادار جنبش سبز مدعی شده اند که هاشمی رفسنجانی بانی و باعث این «دستاورد تاریخی» شده است که از منظر سابقه تمایل جناح رفسنجانی در حاکمیت به بهبود روابط با غرب و آمریکا چندان هم سخن بی پایه ای نیست.

در مقابل دکتر عبدالکریم سروش این هفته در یک سخنرانی در لندن رسیدن به توافق هسته ای را ادامه همان طرح «گفتگوی تمدنها» ی محمد خاتمی خوانده است که در نیمه راه به دست دارودسته احمدی نژاد قلع و قمع شد.

این نیز بحثی منطقی است که تا روزی که انسان میتواند با منطق و کلام و کوتاه آمدن از خواسته های نامعقول و تفرقه افکنانه در کنار همنوع خود در صلح و همزیستی دو روز دنیای بی مروت را به سر کند باید از فرهنگ گفتگو و تعامل استفاده کند.

اما سخیف ترین ادعا در مورد توافق هسته ای از سوی یک «مفسر سیاسی» تازه به دوران رسیده در وانفسای غربت ما ایرانیان مطرح شده است که آن را مدیون «معمار بزرگ» و به زعم او آیت الله خامنه ای دانسته است.

واژهٔ «معماری» در عربی از ریشهٔ «عمر» به معنای عمران، آبادی و آبادانی است و اسم فاعل آن «معمار»، یعنی فرد سازنده و آباد کننده است.

مرحوم مهندس مهدی جعفریان آرشیتکت (همان معمار) سرشناس ایرانی که سال گذشته در لندن و در سن نزدیک به ۱۰۰ سالگی بدرود حیات گفت در کتاب زندگینامه خود می نویسد تا عصر مشروطیت چیزی به اسم معماری مدرن در ایران وامانده از تمدن نوین بشری معنی نداشت و بیشتر ساختمانها آثار معماری سده های کهن ایران بودند. به گفته وی معماری به معنای آمیزش هنر و دانش جدید تنها با ظهور رضا شاه و همراه با سازندگی و تولد ایران نوین معنا پیدا کرد که ماحصل آن ساختمان دانشگاه تهران، کاخ دادگستری، موزه ایران باستان، بیمارستان هزار تخت خواب، بانک ملی، آرامگاه مشاهیر ادبی و غیره و غیره به عنوان نمادهای آغاز پیشرفت و عصری جدید در حیات ایران و تحولات عظیم در تاریخ معاصرکشور ما بودند که حتی تا امروز نیز پا برجای مانده اند.

بنا بر این صفت «معمار» در ابعاد اجتماعی و سیاسی، آن گونه که «مفسر سیاسی» ما در داستانسرایی خود به کار گرفته است، نه یک بساز و بفروش ساختمانی، الزاما شایسته انسانی است که کردار و اندیشه و برنامه ریزی او با سازندگی و بالندگی و گذاشتن زیربناهای امید برای حال و آینده يك جامعه انساني مترادف باشد.

آیت الله خامنه ای تا یک هفته پیش از انعقاد قرارداد اخیر هسته ای نیز هیچ کلامی جز یاس و بی اعتمادی در مورد آن بر زبان نرانده بود و با سخنان مزورانه و دوپهلوی خود در مورد آن به توپخانه مخالفان این قرارداد در داخل کشور آتش تبلیغاتی می رساند. برای او قرارداد هسته ای، صرفنظر از بحث سود و زیان آن برای ميهن مصیبت زده ما، با پیوند ایران و ایرانیان با جهان و اندیشه های مورد نفرت او و شرکای سیاسی- نظامی او برابر است. امری که با در انزاو و انقیاد نگه داشتن ملت ما از سوی دستگاه ولایت فقیه در تضاد می باشد.

خامنه ای خود بهتر از هر کس دیگری می داند که اين معامله می تواند آغازی بر پایان یک دوره سیاه از تاریخ معاصر ایران باشد که در طی آن ماجراجویی او و دست نشانده روان پریش او در بازی با ورق بمب اتمی کشور ما را تا لبه پرتگاه نابودی کشانده است و هنوز نیز هیچ تضمینی بر پایان آن متصور نیست.
معرفی خامنه ای به عنوان «معمار بزرگ» قرارداد هسته ای در حالیکه خود او فرصت طلبانه با گفتن «من نه با این قرارداد مخالفم و نه موافق» آن را نفی می کند تنها تلاش مذبوحانه عناصری است که با یدک کشیدن لقب «پژوهشگر و استاد فلسفه سیاسی» در عملگی استبداد گوی سبقت را حتی از کودن ترین مخالفان داخلی این قرارداد هم ربوده اند.