من و محسن رضایی گفتیم کربلای ۴ فریب بوده تا تبلیغات خنثی شود’

 

حسین باستانی بی بی سی :

* مطلب حاضر در مورد عملیات کربلای ۴، سال پیش و به دنبال جنجالی شدن اظهارنظری از فرمانده اسبق سپاه در مورد این عملیات منتشر شد. بازنشر این مطلب در سایت بی بی سی، به مناسبت فرا رسیدن سالگرد کربلای ۴ صورت می گیرد:

محسن رضایی و هاشمی رفسنجانی

 

هاشمی رفسنجانی پیشتر در مورد فضای بعد از شکست کربلای ۴ گفته بود: “من و آقای رضایی… به گونه‌ای خبر را اعلام کردیم که یک عملیات فریب بود یعنی این‌گونه آن تبلیغات [دشمن] را خنثی کردیم”

ادعای محسن رضایی در مورد عملیات کربلای ۴، فضای افکار عمومی ایران را در ابعادی غیرمنتظره به هم ریخت.

سرلشکر رضایی در توییتر نوشت: “با عملیات کربلای چهار به دشمن وانمود کردیم که عملیات سالانه ما تنها همین بوده است. ده روز بعد در همان نقطه و در زمانی که نیروهای ارتش بعثی به مرخصی رفته بودند، عملیات کربلای پنج را انجام دادیم”؛ و نتیجه گرفت: “عملیات کربلای چهار برای فریب دشمن انجام شد.”

جنس ادعای محسن رضایی در مورد عملیات کربلای ۴، جدید نبود. این ادعا، از نوع روایت های بی‌شماری بود که نهادها و رسانه های حکومتی در دهه های پیش، با صرف صدها میلیارد تومان بودجه، و در قالب صدها کتاب، فیلم و سریال، و هزاران گزارش و سخنرانی تولید کرده بودند.

تا حدی که زمانی رئیس وقت “پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس”، ناخدا افضلی را -که سه سال قبل از کربلای ۴ اعدام شده بود- عامل “لو دادن” این عملیات معرفی کرده بود؛ و اندکی پیش از توییت های سرلشکر رضایی، “مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس” در گزارشی اساسا تلفات بالای عملیات کربلای ۴ را منکر شده و آن را “تبلیغات برخی رسانه های خارجی” دانسته بود.

ببینید: مستند جام زهر؛ فرصت‌های از دست رفته ایران در جنگ

تفاوت در اینجا بود که روایت های قبلی، در تریبون هایی منتشر شده بودند که جز راویان “خودی”، دیگران به آنها دسترسی نداشتند. این بار اما روایت فرمانده اسبق سپاه، زمانی انتشار می‌یافت که دوران انحصار دستگاه‌های حکومتی بر روایت‌های جنگ به پایان رسیده بود. مهم‌تر آنکه از تریبونی-توییتر- مطرح می‌شد که شهروندان دیگر نیز به آن دسترسی برابر داشتند.

آن هم در شرایطی که ازقضا در خرداد ۱۳۹۴، اکبر هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ، در مصاحبه ای با ایسنا توضیح داده بود که چگونه بعد از عملیات کربلای ۴، او و محسن رضایی تصمیم گرفته بودند برای توجیه شکست عملیات به یک ادعای ساختگی متوسل شوند: “من و آقای رضایی… به گونه‌ای خبر را اعلام کردیم که یک عملیات فریب بود یعنی این‌گونه آن تبلیغات [دشمن] را خنثی کردیم.”

ادعای مورد اشاره در خاطرات آقای رفسنجانی، همان بود که محسن رضایی، سه سال و نیم بعد، آن را به عنوان یک “واقعیت تاریخی” توییت می‌کرد.

شکست کربلای ۴

عملیات کربلای ۴، سوم دی ماه ۱۳۶۵ آغاز شد و هدف اصلی آن، تصرف شهر بصره بود. اما در عمل، این عملیات به بزرگترین شکست – و البته نه پرتلفات ترین عملیات- ایران در طول جنگ هشت ساله با عراق انجامید و به فاصله یک شبانه روز متوقف شد.

در همین مدت کوتاه، تعداد زیادی از نیروهای ایرانی کشته، زخمی یا مفقودالاثر شدند. اکبر هاشمی رفسنجانی در بخشی از خاطرات سال ۱۳۶۵ خود، تلفات این عملیات را به نقل از علی شمخانی فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه چنین گزارش می کند: “نزدیک ۱۰۰۰ شهید و ۳۹۰۰ مفقودالاثر داشتیم که اکثر آنها را باید شهید حساب کرد و حدود ۱۱ هزار مجروح .” روایت عراقی ها از تلفات ایران، البته بیشتر از اینهاست.

نکته قابل تامل در مورد آمار تلفات ایران در این عملیات، نسبت نامتعارف تعداد کشته ها به ناپدیدشدگان مطابق روایت فوق است: مشخصا اینکه به ازای هر ۱ کشته، تقریبا ۴ نفر ناپدید شده بودند.

برای درک بهتر معنای این نسبت، کافی است اشاره شود که به گفته یحیی (رحیم) صفوی مسئول وقت عملیات سپاه، در عملیات بعدی ایران یعنی کربلای ۵، حدود ۷۶۰۰ نیروی ایرانی کشته و حدود ۳۵۰۰ نفر مفقودالاثر شدند که تقریبا به معنی نسبت “۱ به نیم” بود. در عین حال، روایت عراقی ها از تلفات ایران در کربلای ۵ هم، بیشتر از آمار مورد اشاره آقای صفوی است.

در دی ماه ۱۳۹۲ محمداسماعیل کوثری از فرماندهان سپاه پاسداران در زمان جنگ گفت که بعد از کربلای ۴، اکبر هاشمی رفسنجانی در جلسه فرماندهان سپاه گفته نمی داند در خطبه های نمازجمعه تهران باید چگونه سرنوشت عملیات را به مردم توضیح بدهد و گلایه کرده که در همان جلسه، ۲۵ نفر از فرماندهان سپاه صحبت کرده اند و حتی “حرف ۲ نفرشان هم یک جور نبوده است”.

در خاطرات سال ۱۳۶۵ آقای رفسنجانی، اشاره ای دیگر به ناهماهنگی های تصمیم گیران جنگ، حتی پیش از شروع عملیات وجود دارد. وی در سوم دی ماه ۱۳۶۵ نوشته: “معلوم نبود که امشب حمله آغاز می‌شود یا خیر؟ آقای سنجقی را به منطقه فرستادیم. نزدیک ساعت ده خبر دادند که عملیات با نام کربلای چهار آغاز شده‌است؛ غافلگیر شدیم.”

البته علی رغم ناهماهنگی تصمیم گیران جنگ در ایران، ظاهرا شروع این عملیات، به هیچ وجه برای عراقی ها غافلگیر کننده نبود. به عبارت دیگر، عملیات کربلای ۴ قبل از انجام، “لو رفته بود”.

روزنامه رسالت

 

نمونه ای از اطلاع رسانی مطبوعات ایران بعد از عملیات کربلای ۴

انتظار عراقی‌ها برای عملیات ایران

مطلع شدن عراقی ها از عملیات‌های نظامی ایران، به خودیِ خود حکایت جدیدی نبود.

دلیل اصلی این پدیده آن بود که عملیات‌های ایران، بر استفاده از “امواج انسانی” بسیجیان داوطلبی متمرکز بود که بسیاری از آنها از روستاهای ایران می‌آمدند و زمان حضور آنها در جبهه ها، ارتباطی مستقیم با الگوی کشاورزی ایران داشت. مطابق این الگو، فصل زمستان یکی از مناسبت ترین زمان های قابل تصور برای غیبت کشاورزان از سرِ زمین های خود بود. به ویژه آنکه با توجه به گرمای عمومی هوای خوزستان -که کانون اصلی نبرد بود- انجام عملیات در زمستان اصولا دشواری کمتری داشت.

در چنین شرایطی تعجبی نداشت که اکثر -والبته نه همه- عملیات های بزرگ ایران برای تصرف بصره یا قطع ارتباط آن با بقیه عراق، در فصل زمستان صورت گرفتند.

به عنوان نمونه، والفجر مقدمانی در بهمن ۱۳۶۱، والفجر یک در نوروز ۱۳۶۲ (اندکی پس از زمستان)، خیبر در اسفند ۱۳۶۲، بدر در اسفند ۱۳۶۳، والفجر ۸ در بهمن ۱۳۶۴ و دو عملیات کربلای کربلای ۴ و ۵ در دی ماه ۱۳۶۵ انجام شدند. حتی کربلای ۱۰ به عنوان آخرین عملیات بزرگ ایران که در جبهه میانی -و نه خوزستان- کلید خورد نیز، در اسفند ۱۳۶۶ انجام شد.

عراقی ها نه تنها به خوبی از این معادله ساده زمانی مطلع بودند، که مشخصا خبر داشتند که ایرانی ها قصد دارند در زمستان ۱۳۶۵، هرآنچه در توان دارند را برای انجام یک عملیات نهایی به کار ببندند.

سخنرانی های مقام های سیاسی و نظامی ایران در مورد یکسره کردن قریب الوقوع کار جنگ، البته موضوع جدیدی برای عراقی ها نبود. اما در فضای عمومی ایران، شواهدی جدی تر هم به چشم می خورد که حکایت از ابعاد ویژه حمله زمستان ۱۳۶۵ ایران داشت.

به عنوان نمونه، مسئولان سیاسی و نظامی وقت در ۱۲ آذر ۱۳۶۵، بدون کوچکترین تمایلی به مخفی کاری، ۱۰۰ هزار نیروی ایرانی را که قرار بود تنها سه هفته بعد در عملیات والفجر ۴ شرکت کنند، در استادیوم آزادی جمع کردند. در این مراسم بی سابقه، اکبر هاشمی رفسنجانی به به عنوان فرمانده جنگ به سخنرانی پرداخت و نیروهای حاضر، با سردادن شعارهای انقلابی و همزمان با پوشش گسترده رادیو-تلویزیونی راهی خوزستان شدند.

طبیعتا عراقی ها نیز، که از مشکلات جدی ایران برای بسیج نیروهای تازه نفس مطلع بودند، تمام این “مراسم علنی” را می دیدند و غیرممکن بود که از آن، معنایی جز در پیش بودن یک عملیات بزرگ در خوزستان را نتیجه بگیرند.

غواصان کربلای ۴

 

به گفته محسن رضایی عملیات کربلای ۴ در شرایطی انجام شد که فرماندهان، ریسک اطلاع عراق از عملیات را “حدود ۵۰ درصد” ارزیابی می‌کردند

لو رفتن ۵۰ درصدی’؟

در خاطرات منتشر شده در ایران راجع به عملیات کربلای ۴، اشاره های متعددی به قرائن لو رفتن عملیات قبل از شروع آن وجود دارد. به عنوان نمونه، در کتاب خاطرات میرزامحمد سلگی از فرماندهان سپاه در زمان جنگ تحت عنوان “آب هرگز نمی‌میرد” تصریح شده که آستانه کربلای ۴ “یک اشکال اساسی ما را تهدید می‌کرد و آن عدم رعایت اصول امنیتی و اطلاع دشمن از حضور قریب یکصد هزار نیروی ایرانی در عقبه این منطقه بود”.

به نوشته او، وجود شواهد اطلاع احتمالی عراقی ها از عملیات، “موجی از نگرانی” را در سپاه ایجاد کرده بود. اقدام عراق به بمباران اردوگاه غواصانی که قرار بود عملیات را شروع کنند، یا استقرار “سنگرهای متعدد تیربار و حتی پدافند ضدهوایی” در حاشیه اروند رود که قرار بود محل شروع عملیات ایران باشد، از جمله این شواهد بودند.

در دی ماه ۱۳۹۳، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ مطلبی تفصیلی را در همین زمینه منتشر کرد که شرح کاملی را از شواهد افزایش آمادگی عراق در آستانه عملیات ارائه می داد. شواهدی که از شدت گرفتن بمباران و آتش توپخانه عراق پیش از کربلای ۴ گرفته، تا شلیک مکرر منور بر روی اروند رود، آن هم درست در آستانه شروع عملیات را شامل می شد.

بنابر گزارش مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، با وجود تمام این شواهد و “با آنکه اوضاع نگران کننده به نظر مى‌رسید، اما تحلیل کلى فرماندهى آن بود که شرایط عادى است”. بنا بر همین گزارش، اما به محض ورود غواصان ایرانی به اروند، نیروهای عراقی که با استفاده از منور سطح آب را کاملا روشن کرده بودند، با تیربارهای سنگین و حتی ضدهوایی کشتار نیروهای ایران را شروع کردند. با وجود این، همچنان نظر فرماندهی قرارگاه عمل کننده این بود که “شرایط حاد نیست”.

محسن رضایی، در فصل ششم کتاب “جنگ به روایت فرمانده”، در مورد میزان “غافلگیری” عراق قبل از عملیات کربلای ۴ نوشته است: “تا یک هفته قبل از عملیات بر اساس ارزیابی فرماندهان، غافلگیری در حدود ۸۰ درصد بود، اما از یک هفته به عملیات هر چه به شب عملیات نزدیک می‌شدیم، این رقم کاهش می‌یافت تا حدی که شب عملیات به حدود ۵۰ درصد رسیده بود.” نوشته ای که در آن، توضیح بیشتری راجع به نحوه محاسبه چنین درصدهایی ارائه نشده است.

فرمانده سپاه در زمان جنگ، می افزاید که در شب عملیات “تصمیم گرفتیم طوری عمل کنیم که اگر تا قبل از روشن شدن هوا متوجه لو رفتن عملیات شدیم، عملیات را متوقف کنیم.” وی در عین حال تاکید می کند که فرماندهان لشکرهای عمل کننده را از این تصمیم آگاه نکرده، “چرا که باید با قاطعیت می‌جنگیدند و نباید تزلزلی در آن‌ها به وجود می‌آمد”.

اظهارات آقای رضایی به معنی آن است که فرماندهی تصمیم گرفته بوده که با وجود ریسک “۵۰ درصدی” لو رفتن عملیات، آن را در شب سوم دی شروع و درصورت موفقیت آمیز نبودن، قبل از صبح متوقف کند.

با وجود این، بنا بر گزارش مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، حتی روز بعد نیز “در پى اظهار خوش بینى چند تن از فرماندهان” عملیات ادامه پیدا کرده، اما از حدود ساعت ۱۱ صبح عراق علیه مواضع رزمندگان ایرانی دست به پاتک زده و سرانجام، یک ربع قبل از نیمه شب چهارم دی، توقف عملیات اعلام شده است.

این گزارش، البته اندکی با روایت محسن رضایی تفاوت دارد که در کتاب “جنگ به روایت فرمانده” می نویسد: “هنگامی که عملیات شروع شد، بعد از گذشت چند ساعت یقین پیدا کردیم که عملیات لو رفته است. و با این شرایط دیگر غافلگیری معنا نداشت. بنابراین از نزدیکی‌های صبح [چهارم دی] به نیروها دستور داده شد که برای برگشت خودشان را آماده سازند و نیروها تقریباً تا قبل از ظهر به عقب برگشتند.”

جسد یک غواص ایرانی کربلای ۴

 

رئیس سابق پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، بهرام افضلی فرمانده اسبق نیروی دریایی ایران را -که سه سال پیش از عملیات کربلای ۴ اعدام شده بود- به لو دادن این عملیات متهم کرد (تصویر جسد یک غواص ایرانی عملیات)

مسئول ‘لورفتن’ عملیات

در پی کشف بقایای”۱۷۵ غواص شهید” عملیات کربلای ۴ در اردیبهشت ۱۳۹۴، خبرگزاری فارس در دوم خرداد همان سال گزارشی را منتشر کرد که مقصر لو رفتن عملیات را سازمان مجاهدین خلق، جبهه ملی و نهضت آزادی می دانست و با وجود همه اینها می افزود: “بنا بر اظهارات فرماندهی کل سپاه، لو رفتن عملیات از رده‌های بالای سیاسی کشور صورت گرفته است”.

گزارش فارس، در اثبات اتهامی که متوجه نهضت آزادی دانسته بود، به مصاحبه ای از محمد اسماعیل کوثری از فرمانده سپاه در زمان جنگ و فرمانده فعلی قرارگاه امنیتی ثارالله تهران اشاره می کرد که مدعی “نقش نهضت آزادی در جمع‌آوری اطلاعات مربوط به عملیات کربلای ۴” شده بود.

این در حالی است که نهضت آزادی ایران که در پی مخالفت با ادامه جنگ از سال ۱۳۶۲، مکررا در رسانه های حکومتی متهم به همکاری با عراق شده بود، همواره متهم کنندگان را دعوت به روشن کردن تکلیف اتهامات خود در دستگاه قضایی کرده بود.

در ادعایی دیگر در مورد منشا افشای اطلاعات کربلای ۴، یحیی (رحیم) صفوی در دی ماه ۱۳۹۳ گفته است که عملیات “به دلیل لو رفتن توسط فرد خبیثی که بعدها پناهنده شد” شکست خورد. وی نیز توضیح بیشتری راجع به این فرد و دلیل عدم افشای نام وی نداده است.

حتی در مهرماه ۱۳۸۵، احمد سوداگر رئیس سابق پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس و از بنیانگذاران اطلاعات عملیات سپاه، در مصاحبه با سایت بازتاب نزدیک به محسن رضایی، بهرام افضلی فرمانده نیروی دریایی ایران در ابتدای جنگ ایران و عراق را عامل لو دادن عملیات کربلای ۴ دانسته است.

سرتیپ سوداگر گفته: “در عملیات کربلای چهار، فردی از قرارگاه به بالا اطلاعات را برده و به عراق داده است… بعدها هم که مشخص شد احتمالا افضلی، فرمانده نیروی دریایی که بعدا اعدام شد، جاسوس سیا بوده و اطلاعات را انتقال داده است.”

این ادعا، در شرایطی مطرح شده که دریادار افضلی، به اتهام توطئه علیه امنیت ملی و جاسوسی برای کا گ ب، در اسفند ۱۳۶۲ یعنی حدود سه سال قبل از عملیات کربلای ۴ اعدام شده بود.

ادعاهایی از این نوع در مورد عملیات کربلای ۴، طبیعتا در سال های گذشته، چندان در سطح افکار عمومی جدی گرفته نشده است.

اما گذشته از چنین ادعاهایی، تعدادی از مسئولان ایرانی از نقش داشتن ماهواره های جاسوسی ایالات متحده در لو رفتن عملیات کربلای ۴ نیز سخن گفته اند که به نظر می رسد این ادعا، از سوی برخی از منابع آمریکایی تایید شده است.

در یکی از اظهارنظرهای آمریکایی ها در این زمینه، دیوید کریست “مورخ ارشد” و مشاور سابق وزارت دفاع ایالات متحده، در مرداد ۱۳۹۲ در مصاحبه ای با بی بی سی فارسی تایید کرده که ایالات متحده با ارائه اطلاعات عملیات کربلای ۴ به عراقی ها، باعث شکست این عملیات شده است.

به طور کلی آمریکا، حداقل از حدود دو سال قبل از عملیات کربلای ۴ تصمیم به حمایت اطلاعاتی از حکومت عراق گرفته بود. مطابق یک سند از طبقه بندی خارج شده، در سال ۱۹۸۴ رونالد ریگان در دستوری دولت آمریکا را موظف به جلوگیری از سقوط صدام در مقابله با جمهوری اسلامی ایران کرده بود. دستوری که در سال های بعد، به کمک های اطلاعاتی موثر واشنگتن به بغداد انجامید.

به طور کلی به نظر می رسد که پیش از عملیات کربلای ۴، آمریکایی ها به دلایلی ویژه تصمیم به اتخاذ موضعی تهاجمی تر در مقابل ایران گرفته بودند: این عملیات، حدود هفت ماه بعد از سفر محرمانه رابرت مک فارلین مشاور اسبق امنیت ملی آایالات متحده به ایران برای زمینه سازی بهبود روابط صورت گرفت که به گونه ای جنجالی ناکام ماند و به تشدید کم سابقه دشمنی واشنگتن و تهران انجامید.

این در حالی بود که پیش از ماجرای مک فارلین، بهبودی موقتی در روابط ایران و ایالات متحده ایجاد شده بود که به گفته آمریکایی ها، کمک اطلاعاتی و تسلیحاتی محدود این کشور به جمهوری اسلامی در جریان عملیات فتح فاو (عملیات والفجر ۸ در بهمن ۱۳۶۴) را به دنبال داشت.

اهمیت جان رزمندگان ایران

مجموعه روایت های موجود از مسئولان سیاسی و نظامی جنگ حکایت از آن دارند که هم افرادی چون فرماندهان ارشد سپاه که مصر به ادامه جنگ تا “سرنگونی” حکومت صدام حسین بودند و هم کسانی چون اکبر هاشمی رفسنجانی که به دنبال “یک پیروزی” برای خاتمه جنگ از موضع بالا بودند، فتح بصره به هر قیمت را ضروری می دانستند.

نیاز به تامین همین هدف بود که نهایتا، به جمع بندی نظام در مورد حرکت قطعی برای فتح بصره و متعاقبا، طراحی عملیات کربلای ۴ در سپاه پاسداران منجر شد. فرماندهان ارشد جنگ ، ظاهرا تا حدی مصمم به اجرای این عملیات “سرنوشت ساز” بودند که به راحتی زیر بار نمی رفتند به خاطر احتمال لو رفتن عملیات و افزایش تلفات، همه چیز را متوقف کنند. به ویژه آنکه برای عملیاتی که قرار بود سرنوشت جنگ را یکسره کند، به میزانی کم سابقه نیروهای رزمنده -عمدتا داوطلب- جمع آوری شده بود که در صورت انجام نشدن عملیات و بازگشت آنها به شهرهای خود، معلوم نبود چه زمان امکان جمع کردن‌ مجددشان وجود داشته باشد.

جلال الدین طاهری‌ اصفهانی‌، امام جمعه متوفی اصفهان، روایتی از حضور خود در منطقه در شب عملیات کربلای ۴ و گفتگویش با حسین خرازی از فرماندهان اصلی جنگ دارد که از تصویب انجام عملیات در بالاترین سطح حکومت، فارغ از میزان احتمالی تلفات حکایت می‌کند.

مطابق نقل قول آقای طاهری، که در خرداد ۱۳۸۵ در روزنامه اعتماد ملی منتشر شده: “دیدم‌ که‌ عراقی‌ها از منورهایی‌ استفاده‌ می‌کنند که‌ شب‌ را مانند روز روشن‌ می‌کند. به‌ خرازی‌ گفتم‌ خودت‌ را به‌ آقای‌هاشمی‌ برسان‌ و بگو که‌ عملیات‌ لو رفته‌ است‌. خرازی‌ رفت‌ و برگشت‌ و گفت‌ که‌ آقای‌هاشمی‌ گفته‌ که‌ من‌ مقلد امام‌ هستم‌ و باید عملیات‌ انجام‌ شود.”

این در حالی است که آیت‌الله منتظری، قائم مقام رهبری در زمان جنگ، در کتاب خاطرات خود تاکید دارد که در محاسبه نیاوردن تلفات نیروها در عملیات، حتی در داخل سپاه هم مخالفانی جدی داشته است.

به نوشته او: “گاهی بعضی از فرماندهان در کارشان شبهه می‎کردند و می‎گفتند ما داریم زمینه کشته شدن بعضی از این جوان ها را فراهم می‎کنیم، امکانات به ما نمی‌دهند، به جای امکانات ما از نیروهای مخلص استفاده می‎کنیم، فرماندهی قوی نیست، برنامه‌ریزی‌ها قوی نیست، برنامه‌هایمان لو می‎رود، خیلی از برنامه‌هایی که تنظیم شده بود لو رفت و بچه‌های مردم شهید شدند.”

آقای منتظری در مهر ماه ۱۳۶۴، حدود یک سال قبل از عملیات کربلای ۴، در نامه ای از آیت الله خمینی پرسیده بود: “وقتی بعضی از افراد سابقه دار و متعهد از مسئولین سپاه می آیند و می گویند به داد سپاه برسید که سپاه در حال احتضار است، جواب آنان چیست؟”

وی می افزود: “اگر مرجعی قاطع برای بررسی خطاها و ضعف ها و تقصیرات منجر به شکست های پی در پی در دو سال اخیر در جبهه ها وجود داشت و برای جان هزاران جوان که مفت و در اثر بی احتیاطی ها از دست می روند ارزش قائل بودیم اوضاع جنگ و جبهه ها بهتر از حال بود.”

به نظر می رسد بخش مهمی از واکنش های اخیر به ادعای محسن رضایی در مورد انجام کربلای ۴ برای “فریب” عراقی ها نیز، از زاویه حساسیتی مشابه صورت گرفته باشد.

حساسیتی که ۳۲ سال بعد از جنگ، با دو توییت سرلشکر رضایی در مورد این عملیات، به فضای افکار عمومی ایران سرریز کرده است.

بیشتر بخوانید: