نامه ی زیبا کلام ؛ اصلاح طلبان و جای خالی یک « نام »

محمدرضا کاف. کسرایی :

                 محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد                قصه ی ماست که بر هر سرِ بازار بماند

                                                                                                                                                 حافظ

 

 

             امروز در خبرها خواندم : صادق زیباکلام در نامه یی  به حسن روحانی ، از او خواسته است در کنار سپاس و تشکر از ارکان نظام ، سه چیز را فراموش نکند  :  رفتن به مزار هاشمی ، دیدار با خاتمی و دیدار با  محصورین ؛  چرا که اینان مسببان پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1396   بوده اند . او می نویسد  :
«  جسارتا  قدردانی از این سه فقره فراموشتان نشود شاید هرگز متوجه نشوید که پیروزی تان را  چه قدر مدیون آنها هستید :
1-  به مزار آیت الله هاشمی رفسنجانی بروید.
2- از بهشت زهرا یک راست به دیدار « سید مظلوم » بشتابید
3- از بانو دکتر زهرا رهنورد  و  جناب حجت الاسلام شیخ مهدی کروبی  و  جناب مهندس میرحسین موسوی تشکر و قدردانی کنید. . . . »
ابتدا نگاهی به نامه ی او می اندازم و سپس نکاتی را یادآور می شوم :

یکم   :    صادق زیباکلام خود را استاد دانشگاه می داند این استاد دانشگاه در رشته ی علوم سیاسی در ابتدای نامه،تعبیری از زنده یاد بازرگان رابه کاربرده است بی آنکه اشاره یی به گوینده اصلی آن داشته باشد.و این، نه تنها از روحیه ی علمی و دانشگاهی به دور است که از نظر اخلاقی نیز پسندیده نیست ؛ آوردن سخن کسی در نوشته یی ،  بدون اشاره  به گوینده یا  نویسنده ی آن سخن  . زنده یاد بازرگان این تعبیر را درباره ی انقلاب  و  رفتارهای انقلابی به کاربرد که در  دوران نخست وزیری او ، خارج از چهارچوب و قاعده ی قانون انجام می شد و در آن روزها ، انقلابی نامیده می شد و بیشتر به رفتار کسانی نظرداشت که به پشتوانه ی حمایت خمینی  ،  همه کاری درجامعه  می کردند در حالی که قصد بازرگان و دولت اش  ، تصحیح بسیاری از رفتارها و سیاست های غلط نظام پادشاهی بود، آنها به نام «انقلاب و امام » ،  قانون شکنی می کردند و به کسی و جایی هم پاسخگو نبودند.زنده یاد بازرگان در یکی ازمصاحبه های تلویزیونی اش درمورد آرزوی تغییر رژیم  و  وقوع  انقلاب و این رفتارها گفت :  «  ما دعا می کردیم باران ببارد اما سیل به راه افتاد. »
معمولا هرکسی ، وقتی در نوشتاری سخنی از کسی می آورد یا تعبیر معروفی را به کار می برد ، سعی دارد آن سخن و تعبیر با موضوع نوشتار همخوانی داشته باشد و هم نوشتار و هم سخن و تعبیر به کار رفته ، درمورد یک موضوع باشد و  به قول معروف به هم ربط داشته باشد وگرنه نفعی نخواهد داشت و زیادی به نظر خواهد آمد . درین جا هم باید گفت هرچه فکر کردم ، ربط این تعبیر زنده یاد بازرگان را با نوشته ی زیباکلام و پیروزی روحانی دریابم، چیزی متوجه نشدم  و هرچه  بیشتر به آن فکر می کنم  ، کمتر متوجه می شوم . زمینه ی سخن بازرگان را شرح دادم . نامه ی زیباکلام به روحانی نیز ، درباره ی لزوم رعایت اخلاق  و دیدار با عوامل پیروزی است . و تمام این ها چه دخلی به سخن زنده یاد بازرگان دارد ؟ من نمی فهمم . شاید اشاره ی زیباکلام، به زیاده روی روحانی در تشکر از افراد حقیقی و حقوقی یی بوده که نقشی در پیروزی او نداشته اند که اگرهم چنین باشد ، بازهم آوردن این تعبیر به نظرم بسیار خنک و نچسب می نماید که ربطی به موضوع نامه ندارد.

          دوم   :   او به روحانی یادآوری می کند پیروزی اش در انتخابات را مدیون هاشمی و خاتمی و حصرشدگان است .اشاره ی او به حمایت های همیشگی هاشمی از او و دولت اش است و حمایت تمام قد خاتمی و کروبی و موسوی و رهنورد از او ، در جریان تبلیغات انتخاباتی . و در این باره ، او پای جوانان و اخلاق و مروت و مرام داری را وسط می کشد و از لزوم دادن درس اخلاق به نورسیدگان می گوید . از این مدعی اخلاق و مروت و مرام داری باید چند چیز را پرسید :
کیست که نداند  قسمت اعظم استراتژی اصلاح طلبان در این انتخابات ، حمله به رییسی بود  ؛  به خاطر نقش اش در کشتار 67 . اصلاح طلبان
  به حق و درست   از رییسی دیوی ساختند که  هنوز از دستان اش خون می چکد و بسیاری از مردم فقط برای آن که چنین قاتلی رییس جمهورشان نشود ، به روحانی رای دادند . کیست که این ها را نداند و بتواند منکر این حقیقت شود ؟ و باز از امثال زیباکلام، کیست که نداند گور دسته جمعی تعدادی ازاین قربانیان کشتار سال 67 در گلزار « خاوران » است ؟
زیباکلام به « بهشت زهرا » اشاره می کند اما هیچ نامی از « خاوران » نمی برد . او به روحانی نامه نوشته است تا به او یادآوری کند :  اخلاق و مروت و مرام داری حکم می کند که از عوامل پیروزی اش
   زنده یا مرده   تشکر کند  و  به همین خاطر ، به مزار هاشمی در بهشت زهرا و سید مظلوم و . . .   اشاره می کند و این را هم می دانیم که اشاره به نقش رییسی در کشتار 67  و قربانیان آن ، اگر بیش از هاشمی و خاتمی و . . .   در پیروزی روحانی نقش نداشته است ، کمتر از آنان نیز تاثیر نداشته است. و زیباکلام درست برعکس اخلاق و مروت ادعایی هیچ یادی از « خاوران » و قربانیان کشتار67 نمی کند. و این ، نهایت ناسپاسی و  ناجوانمردی ست که نه به ایشان اشاره یی شود و حتی نامی از آنان یا دستکم دفن گاه آنان برده شود که خود این دفن گاه نیز لکه ی ننگ دیگری ست  بر دامان رژیم  و حامیانش ، که مایه ی شرمساری مضاعف برای اصلاح طلبان و ادعاهایشان است ؛  حسن روحانی در تمام این سالها از  « حقوق شهروندی »  دم  زده است ،  از این استاد دانشگاه و مدعی اخلاق و مروت باید پرسید: آیا دانستن محل دفن فرزندان، جزیی از حقوق شهروندی خانواده های قربانیان کشتار 67 نیست ؟  آیا همان اخلاق و مروت حکم نمی کرد به روحانی در فردای پیروزی یادآوری کنید پس از گذشت  29  سال ،  به فکر این  کمترین حقوق شهروندی که چه عرض کنم ، کمترین حقوق انسانی خانواده های قربانیان کشتار 67  و سایر قربانیان جنایات رژیم باشد؟  آیا همان اخلاق و مروت حکم نمی کرد درکنار اشاره به « بهشت زهرا »، از « گلزار خاوران » نیز نام برده می شد ؟ تا به جوانان ادعایی بیاموزد جنایت مشمول مرور زمان نمی شود  و اخلاق حکم می کند از قربانیان کشتار 67 هم یاد شود که رییسی یکی از قاتلان شان بود و همین ، سبب رویگردانی مردم از وی و رای به روحانی شد .
می دانم اکنون مدعیان اصلاحات و اصلاح طلبی هزار توجیه و بهانه خواهند آورد که کشتار 67 ، خط قرمز رژیم است و مانند حجاریان مدعی شوند هنوز شرایط برای مطرح کردن این جنایات مساعد نیست و زیباکلام فقط در چهارچوب اصلاح طلبی این نامه را نوشته است و از این ترهات . . . که در این سالها اصلاح طلبان ، عادت کرده اند هر جنایت و ننگی را توجیه کنند .  برای آن ها ، پیش از پیروزی ، « ایران برای همه ی ایرانیان » است و پس از پیروزی ، دیوار حاشا بلند است . . . خیلی بلند . . . پس به نکته یی دیگر می پردازم  :
سوم  :  در جریان مبارزات انتخاباتی ، بارها اصلاح طلبان و حامیان و رسانه هایشان از احتمال تقلب رقیب و سپاه و بسیج و بیت گفتند و مردم را ترساندند و تا لحظه ی آخر از مردم خواستند بیدار بمانند مبادا  اتفاق سال 1384  و خوابیدن کروبی و . . . تکرار شود. درین جا باید پرسید :  درکنار هوشیاری مردم و درس گرفتن اصلاح طلبان از سال 84  ،  چه عاملی باعث شد هزینه ی تقلب و دستبردن در آرا برای باندهای قدرت رژیم  بالا رود و آنها را از تکرار تقلب  بترساند ؟  چه عاملی جز خون های بر زمین ریخته شده در جریان جنبش سبز  ؟  جز خون های امثال ندا  و  سهراب اعرابی  و  امیر جوادی فر  و  کیانوش آسا و محسن روح الامینی و زهرا بهرامی و . . .  ؟  آیا این خون ها ضامن عدم تقلب و پیروزی روحانی نبود ؟ بارها از عکس و عنوان آنها برای تبلیغ روحانی استفاده نشد ؟ بارها طرفداران روحانی مدعی نشدند برای هدر نرفتن خون امثال ندا باید رای داد ؟ بارها پوستر و استیکر نساختند که « چشمان ندا به ما می نگرد »  ؟  بارها سخنان خانم پروین فهیمی
  مادر سهراب اعرابی را در سایتها و شبکه های اجتماعی پخش نکردند که به مردم توصیه می کرد اگر پسر شهیدش امروز زنده بود، به روحانی رای می داد؟ خون این جوانان یکی از عوامل پیروزی روحانی نبود؟ و کیست که نداند بسیاری از این شهیدان در « بهشت زهرا » دفن شده اند؟  صادق زیباکلام از بهشت زهرا نام می برد اما یا  یادش نیست و با آنکه همیشه با تاریخ سر و کار دارد به همین زودی تاریخ را فراموش کرده است  یا  صلاح نمی داند در این جشن پیروزی از شهیدان به خون خفته ی مردم یاد کند.او به روحانی توصیه می کند برای تشکر از هاشمی رفسنجانی به بهشت زهرا برود اما هیچ توصیه یی نمی کند قدم رنجه کند و دو قدم آن طرفتر هم برود و بر سرمزار شهیدان جنبش مردم در سال 1388 حاضر شود ؛  همان ها که برای صیانت از آرای مردم ، توسط دژخیمان رژیم کشته شدند و با این کار،  به جوانان درس  مروت و فراموش نکردن  شهدای راه آزادی  و میهن دهد ؛ کسانی که « نبودن » شان عامل بزرگ پیروزی بوده است .
او هم مانند بسیاری از اصلاح طلبان ، مردم را فقط سیاهی لشگر پای صندوق های رای می داند  و کسانی که باید در کف خیابان، هزینه ی ادعاهای آنان را بدهند . او یادش می رود تک تک مردم چه قدر دراین پیروزی موثر بوده اند و روحانی را توصیه به حضور بر مزار هاشمی  و دیدار با خاتمی و حصرشدگان می کند . در این نامه حتی یک بار به کلمه ی  «  مردم  »  اشاره نمی کند و این ، اگر نگویم شرم آور ، که بسیار بسیار تاسف آور است .

          چهارم  :  با همه ی این ها باید بگویم به باور من ، از زیباکلام چنین انتظاراتی داشتن ، یکسر خطا و لغو و بیهوده است. او بارها اشاره کرده است که نیروی نظام جمهوری اسلامی است و اهل رعایت خط قرمزهای نظام . زیباکلام آن قدر حواسش جمع است که می داند خاتمی هم چنان مغضوب نظام است و ممنوع التصویر و. . .که حتی ممنوع الاسم نیز هست و نام بردن از او در عرصه ی رسمی و عمومی ممنوع است و برای همین است که با نهایت خرمرد رندی –  که فقط در او و امثال او یافت  می شود نمی نویسد : محمد خاتمی ، بلکه به روحانی می نویسد «  سید مظلوم  » . از چنین استاد علوم سیاسی که اتفاقا ادعای اخلاق و مروت و مرام داری هم دارد ، بیش از این چه انتظاری باید داشت ؟ امثال او که قبل از انتخابات ، حضور هرچه بیشتر مردم را عامل پیروزی خود و شکست « آیت الله قتل عام » می دانستند، پس از انتخابات،همه ی آن حرف ها را یکسر فراموش کرده و سران جبهه ی اصلاحات را به عنوان عوامل پیروزی روحانی به خود او و مردم  معرفی می کنند درست مانند خود خامنه یی که پیش از انتخابات ، حتی از مخالفان نظام می خواهد که در رای گیری شرکت کنند و پس از انتخابات و پس از آن که خرنیازشان از پل مردم رد شد ،تمام آرا را به نفع خود و نظامش مصادره می کند و مدعی می شود که این آرا،رای به مشروعیت و محبوبیت نظام است و یادش می رود روزی را که از مخالفان نظام خواسته بود در رای گیری شرکت کنند . آری ! زیباکلام به گفته ی خود،یکی از نیروهای همین نظام فریب و دروغ است .او امروز در پوست مربی و مرشد فتوت و جوانمردی فرورفته و  می خواهد مردم را رنگ کند  و مدعی اخلاق  و  مروت شود ، او از همان کسانی هست که قبل از انتخابات ،  مانند  پیر و شیخی که صلاح مردم و کشور را می داند ،  مرتب در انواع و اقسام رسانه ها مردم را به انتخاب روحانی دعوت می کرد ، همان پیران و شیخانی که قرن ها پیش حافظ این صدای همیشگی وجدان ایرانی خوب پنبه شان را زده است  و پته ی دروغگویی و ریاکاری شان را خوب روی آب روان شعرهایش ریخته است ، آنجا که می گوید  :

                                                                                  ما را  به رندی افسانه  کردند
پیران جاهل ، شیخان گمراه

سی و یکم اردی بهشت 1396