نمک پاشان دل های ريش!

 

محمود ابطحی :

کنشگران معترض و شجاعی از درون ایران گرد هم آمدند و، با همهٔ اختلافات نظری که داشتند، تصمیم گرفتند اعتراض خود به وضع موجود و مسببان آن را طی کنشی جمعی به گوش ایرانیان برسانند. این جمع شجاع و به تنگ آمده از کاستی‌ها و آسیب‌های ایجاد شده در نتیجهٔ حکومت تبعیض آمیز ملایان، در روند تصمیم گیری متوجه محدویت‌ها و ناتوانی‌های خود در انجام کنشی جمعی بوده‌اند. آنان با آگاهی کافی از محیط سیاسی اجتماعی زندگی خود و خطرات و محدودیت‌های موجود تحت حکومت استبداد، کنش خود را در قالب انتشار یک بیانیه طراحی و اجرا کردند.

آنها اگرچه می‌دانستند آنچه انجام می‌دهند پی‌آمدهای ناخوشایندی را برايشان به دنبال خواهد داشت، آشکارا قصد ویرانگری خود را نداشتند. به همین سبب، از مضمون و محتوای مصاحبه‌های نخستین آنان (در مورد برخی مانند آقای محمد حسین سپهری، از کلیه‌ء مصاحبه‌هایی که تا زمان بازداشت شدن انجام داده اند) به روشنی درمی‌یابیم که آنها مرزی برای این حرکت جمعی قائل بودند. به این معنی که ايشان، در آن مصاحبه‌ها، با بیان اینکه کنشگر سیاسی نیستند، به روشنی اعلام می‌کردند که حد این فعالیت‌ در زمان کنونی برای آنان انتشار همین بیانیه است و از اپوزیسیون سکولار دموکرات برون کشوری می خواستند تا مأموریت ساماندهی و ایجاد یک آلترناتیو سکولار دموکرات ملت‌مدار در تبعید را بر عهده بگیرند.

اگرچه اپوزیسیون سکولار دموکرات هم، از پیش از ظهور این گرامیان، برای رسیدن به همین هدف تلاش می‌کرد، در مواجهه با اين اقدام، طرح چنین «خواستی» را به معنای «شنیده شدن راه حل‌های ارائه شده توسط سکولار دموکرات‌ها» و «پاسخ مثبت درون ایران» قلمداد کرده و آن را بسیار ارزشمند دانستند. به همین روی، ضمن ادامهٔ فعالیت‌های خود، به گونه‌ای در تدارک ایجاد زمینه‌ها و پیش‌نیاز‌های لازم برای پشتیبانی واقعی از این خواست مطرح شده در ایران بودند، آنگونه که بر خطرات و محدویت‌های موجود برای این افراد افزوده نشود.

اما در همین زمان ناگهان افرادی این جمع را به راهی دیگر رهنما شدند. نتیجهٔ فعالیت‌های کسانی که سعی کردند – بدون در نظر گرفتن خواست ابتدایی اين 14 نفر مبنی بر ایجاد یک آلترناتیو سکولار دموکرات‌ در بیرون از مرز‌های کشور – خود آنها را به مرکز حادثه برانند. و چنین شد که اکنون می بينيم همگی به زندان‌های آخوندی افتاده اند. در همين حال، کسانی که خود را «کنشگر سیاسی» می‌خوانند آینهٔ مواج و شکسته‌ای را در برابر این تصویر گرفته‌اند و سعی می‌کنند، با نمایش تصویری ساختگی، آنچه در واقع می‌گذرد را از چشم ملت ایران پنهان کنند.

یادآوری می‌کنم. هنگامی که، قبل از فرارسيدن سوء استفاده گران، دو حزب سکولار دموکرات ایرانیان و مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) نخستین واكنش را نسبت به بیانیهٔ این ۱۴ نفر نشان دادند، آنان بلافاصله با اصلاح بیانهٔ خود نشان دادند که با اندیشه‌ای که این احزاب عرضه می‌کنند همراه هستند و تا جایی که محدودیت‌های زندگی تحت حکومت استبدادی اجازه دهد آن را علنی می‌کنند. به دنبال آن، و با بالا گرفتن داستان جمع‌ کردن امضاء از کنشگران جوراجور خارج کشور، حزب سکولار دموکرات ایرانیان به روشنی بیان داشت که: «بدون وجود برنامه و سازماندهی مناسب، و با توسل با حرکاتی که گاهی به معرکه گیری شبيه می‌شود، عزیزان درون کشور به مرکز معرکه رانده می‌شوند و تنها شدت و حدت خطرات در مورد آنان افزایش خواهد یافت». اما گوش کسی بدهکار نشد و آن روند خام و کوته ‌اندیشانه ادامه یافت تا اینکه همهٔ ۱۴ کنشگر شجاع داخل کشور به زندان افتادند و اکنون، مشاهده می شود که فرصت طلبان خارج کشور بر سر اینکه کدام فرد یا کمیته نمایندهٔ ۱۴ نفر زندانی است با هم در رقابتند.

این وضعیت همان چیزی است که حزب سکولار دموکرات ایرانیان در مورد اتفاق افتادن اش هشدار می‌داد. در این مسیر، برخی که بیانیهٔ 14 نفر را دست‌آویزی برای تبلیغ شعار «همه با هم» کرده‌اند، آمیزه‌ء غریبی از این دو موضوع متفاوت را برساخته‌ و، با سوء‌ استفاده از این در هم آمیختگی، بجای پاسخگویی به انتقادات مطرح شده، به شخصیت منتقدان و کاستی‌های روانی آنان می‌پردازند. به عنوان نمونه یکی از بزرگانی که در دام «همه با هم» گرفتار شده است به جای برخورد منطقی در پاسخ‌ دادن به غیر عملی و نامطلوب بودن شعار «همه با هم»، که در نوشته‌های دیگر توضیح داده‌ام و داده‌اند، پاسخ را در «حسادت منتقدان» یافته و نوشته ‌است که آنها «از سر حسادت نسبت به 14 نفر» نظریهء همه با هم را نمی‌پذیرند!

ا       باری، ضمن یادآوری اینکه حکومت اسلامی هنوز بر جان و مال ایرانیان درون کشور مسلط است، از کنشگرانی که همهٔ مرز‌ها را نادیده می‌گیرند و آب ها را گل آلود می‌کنند خواهش می‌کنم، موضوع 14 نفر را با شعار «همه با هم» در نیامیزند و اکنون که بیانیهٔ 14 نفر را (که در پاسخ به فعالیت‌های اپوزیسیون سکولار دموکرات بیرون کشور نوشته شده بود) به بی‌راهه کشانده‌اند، با سخنان سخيف خود و در حالی که نویسندگان آن بيانيه اسير زندان های حکومت اند، بیش از اين برايشان هزینه توليد نکنید.

ياد شعر زيبای فريدون توللی (بلم آرام…) بخير که در درون خود اين دو بيتی دردناک بابا طاهر را جنبه ای سخت دراماتيک بخشيده است:

«تو که نوشُم نئی نیشُم چرایی؟

تو که یارم نئی پیشُم چرایی؟

تو که مرهم نئی زخم دلم را

نمک پاش دل ریشم چرائی؟»