یکی از اعضای سابق وزارت اطلاعات که زمانی در بازجویی اعضای حزب توده هم دست داشت میگفت: وقتی زندانی سیاسی آزاد میشد ما تا مدتها، بسته به موقعیت و شرایطی که آن فرد در آن قرار داشت، رویش سوار بودیم. یک جوری که همیشه ما را بالای سرش حاضر و ناظر ببیند. روزی چند بار در خانه و محل کار به او تلفن میزدیم و به وزارت اطلاعات و دادگاه احضارش میکردیم؛ طوری که یک لحظه ترس از ما ذهنش را خالی نکند. روشهایی را به کار میبردیم که ببینیم چقدر میتوانیم از او کولی بگیریم. خوب خیلیها جا خالی میدادند و ما را سر کار میگذاشتند. بعضی هم آگاهانه یا ناآگاهانه در دست ما قرار میگرفتند.
هدف اصلی عناصر اطلاعاتی که در خدمت حکومتهای اقتدار گرا هستند تبدیل فرد یا سوژه مورد نظر به «بریده» است. هر چند که کارکرد افراد مختلف پس از بریدن متفاوت است اماتعریف و انتظارات نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران نیزازچنین افرادی در دهه اخیر با فردی که در دهه ۶۰ بریده محسوب میشد متفاوت است. در بسیاری از شرایط آنها به دنبال تحلیل رفتگی سوژه بازداشت شده نیستند بلکه با اعمال ترفندهای مختلف تنها میخواهند او را در دست داشته باشند تا به وسیله طیفی از این قبیل افراد، فضای سیاسی و اجتماعی را هدایت کنند.
شناخت مکانیسم هدایت، کنترل و روشهایی که نهادهای اطلاعاتی برای رام کردن و تهی ساختن نیروهای اجتماعی از عمل اجتماعی به کار میگیرند، از ضروریاتی است که تاکنون به آن توجه لازم نشده است. بخصوص روشهایی که روی حوزههای ناخودآگاه جامعه تاثیر گذاشته و به دنبال یک دست کردن و ساخت فرهنگ انبوهی است که به واسطه آن توان عبور به دموکراسی از جامعه گرفته شود؛ هر چند که خواست عمومی آنجامعه دموکراسی باشد.
در واقع آنها با تاکتیک «دست کاری و دخالت»، آب را در جوی دیگری میاندازند که خود از قبل آن را کندهاند و میدانند به کجا منتهی میشود. یکی از مهمترین ابزارهای آنها بسته بندی از نوع نگاه، اندیشه، نظام ارزشی و رفتار افراد و نهادهایی است که در مسیر گذار به دموکراسی تاثیر گذار هستند. به این ترتیب آنها به وسیله خود ما کلیشه و استانداردهای جدیدی، حتی برای هدایت شیوه نقد و اعتراض، تعریف میکنند تا حدود نقد و اعتراض را هم هدایت و کنترل کنند.
بعد از تجمع هفت تیر که بوسیله فعالان زن ساماندهی شد در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب متهم ردیف یک شدم، و زیر فشار سنگین احضار و بازجویی قرار گرفتم. اگر چه این بازجوییها در مکانها، موضوعات وبا روشهای مختلف انجام میشد اما یک هدف اساسی را دنبال میکرد. آنها میخواستند ذهن من را شکل بدهند که فعالیت» بیخطر «چیست. پس از مدتی متوجه شدم این کار را تنها با من دنبال نکردند چرا که از سوی بعضی افراد زمزمههایی به راه افتاد که تلاش میکردند هر پیشنهادی برای فعالیت را به اسم خطر و هزینه داشتن از دستور کار خارج کنند. حاصل این روش این است که امروز همه فعالیتها در زمره فعالیتهای خطرناک قرار گرفته و نوعی بیعملی را به جنبش زنان تزریق کرده است.
یکی از اساتید دانشگاه امام حسین که در زمینه دفاع غیر عامل فعال بود و در جریان انتخابات ۸۸ ازمیر حسین موسوی حمایت کرد میگوید: ما چوبی را خوردیم که خودمان ساخته بودیم. بعد از جریان کوی دانشگاه این جمع بندی در نهادهای اطلاعاتی به وجود آمد که افکار عمومی یکی از تهدیداتی است که باید برای فرآیندانحلال آن برنامه ریزی کرد چرا که امکان دارد افکار عمومی پیرامون یک موضوع در لحظه معینی بین اقشار و طبقات و گروههای اجتماعی عمومیت پیدا کند و اصل نظام را در خطر قرار دهد.
وی چنین ادامه میدهد: در یکی از جلسات مشترکی که بین وزارت اطلاعات و اطلاعات نیروی انتظامی و اطلاعات قوه قضاییه برگزار شد روی برنامه ریزی منظم و دقیق، پیشگیری، آمادگی، مقابله و باز سازی بحرانهای ناشی از موضوعی که افکار عمومی در آن درگیرمی شود تاکید شد. برنامهای که بتواند روی «شکل گیری، هدایت و بازدارندگی» تاثیر بگذارد.
در آن جلسه روی مباحثی چون ایجاد هراس عمومی، جو سازی، رابطه بین موضوع و منافع شخصی، شیوههای انتقال اطلاعات نادرست، اطلاعات گزینش شده، عملیات روانی، پوشش، فریب و تفرقه صحبت، و تصمیماتی گرفته شد؛ عملیاتی که باید با توجه به بیاعتماد بودن مردم به این نهادها و کاهش مشروعیت نظام مبتنی بر پوشش و اختفا و پنهانی بودن باشد.
در آن جلسه ماموریت اصلی روی انحلال افکار عمومی و همزمان با انحلال، ساخت جعلی و جایگزین کردن خوراکی جدید به افکار عمومی گذاشته شد.
بدون شک و با توجه به نکات گفته شده، آنهم در شرایطی که شبکههای اجتماعی بر روی افکار عمومی تاثیر شگرفی دارند، باید به تحلیل و ارزیابی بیشتری نسبت به پیامهایی که میتواند روی اندیشه و رفتار ما به عنوان حاملان دموکراسی تاثیر بگذارد توجه کرد و آن را با ارزشها و شاخصهها دموکراسی و حقوق بشر و ضروریاتی که منتهی به شکل گیری دموکراسی در ایران میشود سنجید.
باید به دامهایی که مقابل ما پهن شده توجه کرد و اهداف پیامهای مختلفی که ذهن ما را بمباران میکنند شناخت و سرسری از آن عبور نکرد.
ما امروز با عوارض گسترده دامهایی که حکومت جلو پای ما پهن کرده روبرو هستیم. دستها و پاهایمان لابلای تارو پود این دامها گرفتار شده و ما به جای قطع تارو پود درون آن دست و پا میزنیم.
هر صدای هشدار دهندهای را خودمان خفه میکنیم و به جای اقدام هماهنگ برای نجات، پا روی شانههای یکدیگر میگذاریم؛ روشی که خود از آموزههایی است که حکومت آن را اشاعه داده است.
بدیهی است دانایی و مدیریت دانایی در رهایی از وضع موجود نقش تعیین کننده دارد. کندی و ایستایی که امروز گریبانگیر ملت ایران شده و نه از قدرت حکومت که ناشی از فقدان دانایی و هوشیاری در میان ماست.
فراموش نکنیم که همواره حکومتهای اقتدارگرا به دنبال ایجاد فضاهایی در میان منتقدان و مردم هستند که خود ساختهاند. حتی اخباری که منتشر میکنند ضرورتا منطبق بر واقعیت نیست، ممکن است چیزی باشد که منبع خبر میخواهد. آنها از پیامهایی که میرسانند انگاره سازی و تصویر سازی میکنند و انگارههایی را خلق میکنند که رفتار ما را شکل میدهد.
در پایان شاید بد نباشد به روایتی از همان بریده وزارت اطلاعات اشاره کنم:
سوژه ما مدتها تعقیب ومراقبت داشت اما به این جمع بندی نرسیده بودیم که بازداشتش کنیم. تازه ازدواج کرده بود و هفتهای یکی دو بار با رسانهها گفتوگو میکرد. روحیهاش خوب بود و دستگیری جواب نمیداد. گذاشتیمش توی آب نمک. کمی برود بگردد و ما را فراموش کند تا از آمادگی ذهنی که برای بازداشت داشت کم شود. فرد مورد نظر قبل از دامادی یک دوست دختری داشت که بعد ازمدتی فهمیدیم گاهی سر اینکه همکار بودند به هم تلفن میزنند. دوباره دستور شنود تلفن دختر را فعال کردیم و کنترل نامحسوس را افزایش دادیم. همان موقعها همسرش هم باردار بود و در محل کارش هم مشکلاتی داشت.
یکی دو ماه که گذشت مثل عقاب روی سرش فرود آمدیم و همان اول بردیمش زیر فشار. یک شب که خسته بود و بیخوابی کشیده بود ضربه اصلی را زدیم و تهدید را شروع کردیم. متن شنود با دختر را جلویش گذاشتیم. تهدید کردیم که به همسرش داستان ارتباط آنها رامی گوییم و خلاصه خون بچه به گردن خودش است و توی همان شوک انداختیمش انفرادی و سراغش نرفتیم. چند روز که گذشت التماس میکرد بازجو را ببیند. به قول خودمان همان نقطه خفتش کردیم و قرار و مدار گذاشتیم.
یکی از قرارهایمان این بود که وقتی آزاد میشود جسته و گریخته به افرادی که برای دیدنش میروند بگوید که یکی از فعالان دانشجویی که آن موقع بازداشت بود و زیر فشار بریده و دردسر شده بود علیه او و چند نفر دیگر اعتراف کرده و با ما همکاری میکند. وظیفه او این بود که ذهن دوستان و اطرافیان را نسبت به آن بازداشتی مسئله دار کند. البته این فرد یک سالی توی دست ما بود و در این فاصله جسته و گریخته همکاری میکرد اما بعدها خودش را کلا از فعالیتها کنار کشید که نه خبر ببرد و نه خبر بیاورد.
منبع: روزآنلاین