نگران گسل های تهران ام

شعری از : شادی سابُجی

تقدیم به دل واپسی های مکرر قلم فریدون کریمی بوشهری

 

نگران گسل های تهران ام

در خلوت خیس و خاموش خراسان

توی تنهایی، توی در توی تو

 

 

نگران گسل های تهران ام

توی تابوت های تب دار تهران

زیر زنجیرهای زار و زبون

روی شیون شب های شیشه ایی شرق

در لابه لای حماقت حنجره های حالا

 

 

نگران گسل های تهران ام وُ

تپه های گر گرفته ی زن

 تغزل خشم خونین مرد

ترانه تابوت شده ی کودک

 

 

نگران گسل های تهران ام وُ

جامه های سفید تشنه به خون

بر تن طبیبان بی تب تهران

که چشم در راه اند!

نگران گسل های تهران ام

 

 

15 می 2017- فرانسه-25 اردیبهشت 1396

 

 

پانویس:

——————————-

خبر امروز مرا پس از مدتها به شعر نشاند. از یک سو در این هفته منطقه ی خراسان زلزله شد و گسل های شمال شرقی ایران زیر زمینی به رقص و پای کوبی در آمدند. از سویی دیگر این روزها ایران تنور انتخابات ریاست جمهوری دیگری حسابی داغ است و جامعه به شدت هر چه تمام تر دو قطبی شده است. از سوی دیگر با توجه به شرایط فاجعه بار اقتصادی مردم و افزایش فقر و حاشیه نشینی نارضایتی ها به شدت زیاد شده است. باری زلزله ایی در راه است برای ایرانمان که ابعادش را نمی دانیم!