هاشمی رفسنجانی؛انحصارطلبی اصلاح طلب

3458mohammad_Shouri

محمد شوری :

شخصیت هاشمی رفسنجانی را می توان دریک جمله اینگونه تعریف کرد:
سیاستمداری زیرک،کیّاس وحیله گر که انحصارطلب اصلاح طلب است!
سیاست اینجا به معنی بی پدرومادر. نه به معنی شیوه ی راه.
هاشمی رفسنجانی ازجمله معدود روحانیونی ست که بدلیل خروج از دایره ی تنگ حوزه وحجره و مضافا تمکن مالی قابل قبول، باورود به دنیای سیاست و مبارزه، اندیشه های تنگ و دُُگم بافت حوزه های علمیه و روحانیت قشری و سنت گرای محض را برنتافت وراه خروج را برگرفت وخارجی شد!
تنها قشرانگشت شماری از روحانیونی که واردعرصه سیاست شده اندبه فراخور دایره‌ی فعالیت شان،از حصاربسته و متحجرانه و ارتجاعی حوزه علمیه خروج کرده وبه دایره ی وسیع تربیرون،قدم نهادند.
افرادی مثل:بهشتی،گُلزاده غفوری؛مرتضی مطهری،مفتح ومحمدجوادباهنر که کم وبیش ازآن دایره تنگ قشری نگری بیرون آمدندو دراندیشه مذهبی رویکردی اصلاح طلبانه داشتند و ایضاآیت الله منتظری که ازنسل اول مراجع تقلید،به دلیل فعالیت سیاسی مستمرو نشست وبرخاست بااندیشه های مختلف و زندگی در زندان و شهرهای تبعیدی،اندیشه هایش زمانه رادرک وتلاش نمودآنرابافقه حوزوی آشناوآشتی دهدوت صحیح کند.
او البته دربازی سیاست،اخلاق را اولی دانست وهدف وسیله اش راتوجیه نکرد.
امادربازی سیاسی هاشمی رفسنجانی،اخلاق به مرورکم رنگ شد؛و در دوره ی انقلاب تکنولوژی وحضوررسانه های اینترنتی و ماهواره و موبایل،و اطلاع رسانی آنی آن به افکارعمومی، رویکردوی همسو با برخی اصلاح طلبان (حکومتی) بالاجباربه سمت پررنگ شدن اخلاق در سیاست رفت که در برخی البته  ویژگی نفاق  پررنگ تراست!؟
هاشمی رفسنجانی به همراهی بخشی ازروحانیون همفکر(بخصوص سران حزب جمهوری اسلامی)ومثلثی که ازخودو احمدخمینی وخامنه ای ساخت تابا کانالیزه کردن خمینی و اشراف به وی،خمینی را به سمت دیدگاه خود هدایت کنند، از همان ابتدا با انحصارطلبی،پایه ی استبداد رامحکم کرد.
منتهادربین روحانیون،شخص ایشان بدلیل نفوذکلامش روی خمینی تاثیرگذارتربود.
درپرانتزبایدبگویم:
(روحانیت حاکم،انقلاب۵۷رامصادره به مطلوب کردند؛واگرشمابه گذشته ی آقایان نگاه کنید،آنهاجزوقاعدین بودند.
حتی امثال مرتضی مطهری آزادانه مقالاتی رادرروزنامه زن روزمی نوشت وامثال محمدجوادباهنرمطالب وکتب درسی مدارس رامی نوشت.امامی بینیم مثلن درسریال معمای شاه،سعی دارندباانواع ربط ویابس رنگ حضورآنهارادرمبارزه ی سیاسی  بسیارپررنگ کنند).
هاشمی رفسنجانی درراندیشه ی سیاسی وایدئولوژیک،رویکردی اصلاح طلبانه  داشت،اماخصیصه ی وخلق وخوی انحصارطلبانه وی منجربه وضعیتی شدکه اکنون درحال حاضرباآن روبروهستیم.
ومتاسفانه وشوربختانه طیف بزرگی ازاصلاح طلبان به همراه سمپات هاونوچه های داخلی وصادراتی آنها(اپوزیسیون صادراتی)دارای چنین خصیصه ی  انحصارطلبانه ای  هستند.
آنهاهنوزقدرت رادردست نگرفته بشدت افرادمستقل وخارج از دایره ی خودشان راباانواع ترفندوحقه بازی وناجوانمردانه وغیرعادلانه،سعی دارندبایکوت کنند.
برزگترین اتهام  هاشمی رفسنجانی مسلط کردن خامنه ای براین مردم وکشوربود.
واین بزرگترین حق الناسی ست که مدیون است وحتی نتوانست با شجاعت تمام،با اقرارلسانی وصوتی وبه صراحت،عذرتقصیرش رابه پیشگاه مردم وتاریخ ببرد.
به آیت الله منتظری گفتند:
توالان قائم مقام رهبری وشخص دوم هستی،چراصبرنمی کنی خمینی بمیردو بعد رویکرداصلاح طلبانه خودرا اجرایی کنی؟!
متتظری درپاسخ می گوید:
ازکجامعلوم که من زودترازخمینی نمیرم؟
برای همین بودکه درمقام قائم مقام رهبری به خمینی نوشت:
“من شما را شاه فرض نمی کنم ولی باضرس قاطع می گویم:وزارت اطلاعات شماروی ساواک شاه راسفیدکرده است!”
ودرقدرت قائم مقامی رهبری ست که درآن فایل صوتی منتشرشده،وی درمورداعدام های مربوط به سال ۶۷،به صراحت به هیات مرگ می گوید:
“بااین رویکرد،تاریخ شما وخمینی را به عنوان جنایتکارخواهدشناخت”.
امادرکارنامه ی هاشمی رفسنجانی چنین رویکردی نیست. 
درحالی که اوهمواره درقدرت اجرایی،رئیس بودورئیس هم مُرد.
۸سال رئیس مجلس،۸سال ریاست جمهوری وتاآخرعمرریاست مجمع تشخیص مصلحت؛پس بی خودی هواداران حرفه ای، اوراباآیت الله منتظری قیاس نکنند که قیاسی ست  مع الفارق!
به رفسنجانی گفتند:
شمارئیس مجلس خبرگان نشدی؟
جواب داد:
درهرموقعیتی که باشم اثرگذارخواهم بود!
وی بدرستی می گفت.

او بالاخره شخص مهمی بودو می توانست در انتخاب رهبری بعدی اثرگذارباشدو به طبعی برای جبران آن جرم بزرگ(انتخاب خامنه ای برای رهبری)کاری کند!؟
اماحاضرنشدتازنده بودبه صراحت دراین موردسخن بگوید.
وبرای همین به اوفرصت اثرگذاری را ندادندویک مزاحم جدی برای انتخاب رهبری بعدی راازسرراه خودبرداشتند!؟!
ومرگ اودر۱۹دی وشب قتل امیرکبیر-که خودش خیلی دوست داشت به عنوان امبیرکبیرثانی معرفی شود-موضوع راپیچیده کرد؛وشائبه  ی مرگ غیرعادی وفتل اورادامن زد.
وی بدلیل روحیه انحصارطلبی(که خودآنرااعتدال می نامید)همواره دربازی سیاسی یکی به نعل می زدویکی به میخ؛تاآن به اصطلاح اعتدال کذایی راحفظ کند.
درسیاست ورزی هاشمی رفسنجانی از این نوع شیوه  های باصطلاح اعتدال گرایانه(شمابخوانید انحصارطلبانه) بسیاراست.
اوحتی تاجایی پیش رفت که علنادرمورد زندانی شدن وزندانی کردن عزت الله سحابی گفت:
“خواستیم رویش کم شود”.
درمهم ترین ماجرای پیچیده واسرارمگوی تاریخ ۳۷ ساله ی جمهوری اسلامی ایران،یعنی ماجرای”ایران گیت” وورود”رابرت مک فارلین”  به ایران،پای اووخانواده اش دروسط است.
اوبدلیل افشاشدن آن،توانست باهمان سیاست ورزی ازنوع بی پدرومادریش،ورق رابه نفع خودتغییردهدوخمینی راوادارددرموردافشاکنندگان(آنهم به کمک  حقه بازی  وجهت دهی های ری شهری  واحمدخمینی، حکم اعدام آنهاراصادرویا ازحیّزانتفاع بیاندازد! 
 وایضا،مخالفین نخست وزیرمیرحسین موسوی را که می خواستند ازاین نمدبرای خود کلاهی بسازند،توسط خمینی سرکوب ومنکوب کند. 
وگرنه خریدنیازهای پیچیده ی جنگ،بدلیل تحریم های ناشی از اشغال سفارت آمریکا درتهران در۱۳آبان۵۸،همواره ازراه های نامتعارف ودلالی انجام می شد،منتهااینبار در وسط این خرید،خواستندملاقات هایی مخفی صورت گیردو قول وقرارهایی برای بعدازفوت خمینی بگذارند؛که امثال هاشمی رفسنجانی بخوبی به آن واقف بودندو۳سال بعدازدستگیری افشاءکنندگان ورودمخفیانه مک فارلین به ایران،خمینی  هم مُرد!
موضوعات زیادی رامی توان درموردسیاست ورزی های انحصارطلبانه اما باگرایش اصلاح طلبانه ی هاشمی رفسنجانی رابرشمردکه بدلیل عدم اطاله کلام کوتاه می کنیم.
اما می گوئیم هیچ رویکرد اصلاح طلبانه ای به شیوه انحصارطلبانه منجربه اصلاحات نمی شود و سرانجامش استبداداست.
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار بیکار)
۲۲دی ماه۱۳۹۵