وطن فروشانی که از وجود نداشتن ایران سخن می گویند!

 

ف. م. سخن :

       وطن فروشی انواع مختلف دارد. یکی از انواع آن فروختن وطن، به وسیله ی قلم است.

       بر ما معلوم نیست کسانی که وطن شان ایران را به وسیله قلم فروخته اند در قبال اش پول یا امکانات مادی دریافت کرده اند. شاید به خاطر فرهنگ خانوادگی شان ذاتا وطن فروش شده اند.

       حالا با ریشه های مساله کاری نداریم.

       نکته ای که جالب است، ریخت و قیافه ی وطن فروش هاست! وقتی می گوییم ریخت و قیافه منظورمان شکل ظاهری صورت و چشم و ابروی طرف نیست، بلکه شکل بروز وطن فروشی در حرکات و وجنات و گفتار و رفتار او ست.

       آخر وطن فروشی هم باید در وقت مناسب اش -مثل زمان هجوم بیگانگان به کشور- انجام شود. اگر شخص وطن فروش همین جوری مثل خروس بی محلِ بد صدا، دهان اش را باز کند و بی موقع آواز وطن فروشانه سر دهد، این آدم، حداقل پرنسیپ های وطن فروشانه را هم ندارد.

       حالا شما رسانه ای در اختیار دارید که پول اش را یک دولت خارجی می دهد و شما وظیفه دارید چیزهایی برای این رسانه بنویسید. خب بنویسید.

       ایرادی در نوشتن نیست. نظام های مختلفی هستند که می توانید در باره شان بنویسید. حکام مختلفی هستند که می توانید در باره شان بنویسید. کتاب های مختلفی هستند که می توانید در باره شان بنویسید.

       این همه موضوع در جهان وجود دارد که شما می توانید در باره شان بنویسید. اما ما ناگهان می بینیم که شما وسط این همه موضوع، یک دفعه یاد تاریخ جغرافیای زمان مدرسه می افتید و تاریخی که در باره ی کشورمان می خواندیم.

       (راستی یادتان هست که کتاب تاریخی داشتیم که قطع بزرگ داشت و اینقدر قشنگ بود و نقاشی ها و نوشته های قشنگ داشت که حتی به عنوان شاگرد دبستانی دلمان نمی آمد آن را خط خطی و کثیف کنیم!)

       ما، یک کشور داشتیم به اسم ایران، و این تاریخ جغرافی ها سعی می کردند ما را به کشورمان علاقمند کنند و ما را با افتخارات گذشته ی آن آشنا سازند. و این کاری ست که تقریبا همه ی نظام های آموزشی جهان -جز نظام آموزشی کشور ما- انجام می دهند.

       بعد، همین جور که داریم در مورد اسم ایران فکر می کنیم، یکهو به ذهن مان می زند که اصولا این اسم از کجا آمده؟

       بعد، یک خورده که به معلومات و محفوظات و اینهامان مراجعه می کنیم مثل برق گرفته ها و از خواب جسته ها متوجه می شویم که معلومات ما به ما می گوید این اسم و این ها و این نژاد آریایی و داستان آریاها را آلمانی های فاشیست و هیتلری های ناسیونالیست برای ما ساخته اند و داده اند دست اشخاصی مثل دکتر محمود افشار و یک عده شاعر و نویسنده ی ناسیونالیست راسیست فاشیست برلین نشین ایرانی تا آن را تبلیغ و ترویج کنند و از بین ببرند سوسیالیسم واقعا موجود و حقوق خلق های جهان و مسائل اتنیکی و این یارو چی بود اسم اش، سید جعفر پیشه وری و عرض ام به حضورتان فرقهء دمکرات آذربایجان و حیدر علی یف و چی چی قلی یف، را و پایدار و ماندگار نگه دارند ایرانی که اصلا ایران نبوده و محروسه نبوده، و ماکس مولر پدر نیامرزیده آمده این لغت آریایی را انداخته در دهان یک مشت ایران دوست ایران پرست ضد سوسیالیسمِ نزدیک به کمونیسمِ مخالف عمو استالین که نمی خواستند ماها هم بشویم یکی از جمهوری های خوشگل مامانی همسایه عزیز…

       خب. وقتی اینجوری آدم برای رسانه ی تغذیه شده توسط خارجی ها چیز بنویسد، می شود وطن فروشی که قوقولی قوی بی موقع می کند، و من باشم، دنبال یه همچی خروسی آن قدر می دوم که صدای اش به جای نوک از جای دیگرش بزند بیرون…

*****

       چی؟! کی؟!

       در باره ی جناب محمد رضا نیکفر نوشته ام؟! پاسخ توییت های ایران ستیزانهء او را داده ام؟!

       من غلط بکنم چنین کاری بکنم! مرا با اساتید تراز اول مورد علاقه ی دولت فخیمه ی هلند چه کار؟! مرا با دبیر اول حزب… ببخشید سر دبیر رادیو زمانه چه کار؟! من این را در باره ی مقاله ی یک بابایی به اسم ابراهیم رمضانی نوشته ام که در سال 2018 در سایتی به نام «مرکز مطالعاتی تبریز» چیزی نوشته بود در باره ی همین فاشیسم و ناسیونالیسم و هیتلر و توهم آریایی و اینها.

       به من چه که افکار شما خرابه و هر چیز با ربط و بی ربطی را به هم ربط می دهید و لابد فردا هم می خواهید بگویید افکار نیکفر، انتحالی (اشتباه نخونی انتحاری!) ست و چیز جدیدی در آن نیست.

       برو خدا روزی ات رو یه جای دیگه بده!