پیشبرد براندازی با برنامه ریزی و یار گیری

 

حسین عرب :

انگیزه نوشتن این یادداشت، نامه آقای قدیانی در ارتباط با سرنگونی هواپیمای اکراینی بوسیله پدافند ضد هوائی سپاه پاسداران بود، که در تک تک کلمات نامه بغض در گلو خفته آقای قدیانی حس می شد. کلامی که با غم و خشم در هم آمیخته و همچون آبفشان داغ از قلم او بر صفحه نقش بسته بود. او نعره می کشد:
“عمال نظام استبداد دینی و در راس آن علی خامنه‌ای سه روز علت سقوط را کتمان و پنهان کردند و با وقاحت تمام و گوبلزوار به مردم دروغ گفتند و بر دروغ خود اصرار ورزیدند و از اصل اصابت موشک را انکار کردند. عجیب‌تر این که مدعی شدند که اساسا به لحاظ علمی چنین چیزی امکان پذیر نیست .البته دروغ و فریب سیستماتیک جزء لاینفک نظام استبداد دینی است اما عاقبت با فشار افکار عمومی و پیگیری کشورهای اوکراین و کانادا، ستاد مشترک نیروهای مسلح ناچار به پذیرش مسئولیت شد و طی بیانیه ای اعلام کرد که هواپیما توسط موشک سپاه پاسداران سرنگون شده است. هرچند در این بیانیه نیز سعی در فرافکنی کردند و کوشیدند تقصیر را به اشتباه یک افسر جزء فروبکاهند. سوالی که در رسانه‌ها و فضای مجازی مطرح شد این است که چرا هنگام آماده‌باش کامل نیروهای مسلح پرواز هواپیماهای مسافر بری کنسل نمی شود؛ رویه ای که در سایرکشورهای جهان معمول است. چرا اجازه پرواز می‌دهند که چنین فاجعه غیر قابل جبرانی ایجاد شود. در جواب می‌گویند جلوگیری از پرواز هواپیماهای مسافربری به ما مربوط نیست! اگر نیست به چه کسی مربوط است؟”
و در ادامه به درستی عنوان می کند که:
“موشک شلیک شده به هواپیما مانند شلیک به مغز و قلب قربانیان خیزش اعتراضی آبان‌ماه گذشته است. این یعنی شلیک بر پیکر مردم مظلوم ایران.”
سپس ضمن عرض تسلیت به بازماندگان واقعه جانخراش و تسلیت مجدد به خانواده‌های داغدار قربانیان آبانماه ۹۸، از تمامی حق طلبان می خواهد که نگذارند خون این عزیزان از دست رفته شامل مرور زمان شود. و در فراز پایانی بیانیه به مقوله ای می رسد که مطالبه ملت ایران است:
“آقای خامنه‌ای باید دست از این قدرت جهنمی بردارد و استعفا دهد و کنار رود تا عرصه برای بر گزاری رفراندوم به منظور تغییر نظام جمهوری اسلامی و استقرار نظام جمهوری دمکراتیک سکولار فراهم گردد. همانطور که مکرر گفته‌ام مسالمت‌آمیزترین و کم‌هزینه‌ترین شیوه تغییر نظام برگزاری رفراندوم است. می‌دانم که بسیاری از سیاسیون گفته‌اند و خواهند گفت رفراندوم شدنی نیست پاسخ من این است اگر مردم بخواهند و رفراندوم تبدیل به مطالبه عمومی شود حتما شدنی است.”
سئوال راقم این سطور از کسانی که در اپوزیسیون افرادی همچون قدیانی را اصلاح طلبانی می دانند که در پی حفظ نظام جمهوری اسلامی هستند، چیست؟ آیا اشخاص و گروه هائی که روزگاری بر اساس تفکر خود و نه در جهت رسیدن به ثروت باد آورده با جمهوری همراه بوده اند، باید از جمعیت براندازان راند، یا کوشش کرد تا دیگرانی را که در مرز تقابل با جمهوری اسلامی هستند به طرف اپوزیسیون برانداز جلب و جذب کرد؟
بمنظور پرداختن به دنیای سیاست، ابتدا چند جمله ای در این حوزه می آورم.
سیاست “علم کسب و نگهداری قدرت” تعریف شده ، و سیاستمدار کسی است که بتواند با حداقل هزینه و در کمترین زمان حکومت را بدست گرفته، و برای مدت هرچه طولانی تر قدرت را حفظ و در آن دوران رضایت حداکثری مردم را جلب کند.
روش های کسب قدرت، از دوران گذشته تا کنون در جوامع مختلف به اشکال گوناگونی انجام شده است، از جمله جنگ با حکومت مستقر و خلع ید از آنها ( شامل کودتا، حمله نظامی، و اشغال سرزمین)، انقلاب با مشارکت مردم و براندازی حکومت موجود، استحاله حکومت با جدا کردن بخش هائی از کارگزاران حاکم و اعتصابات عمومی اقشار مختلف مردم، و تغییر هیات حاکمه از طریق رای مردم هستند.
مردم ایران در مدت یک قرن برای دو نوبت بمنظور استقرار حاکمیتی که با رای مردم به قدرت برسد و با عدم رای مردم از قدرت کناره گیری کند. بپا خواستند و طی انقلابی که با مشارکت قاطبه مردم بود، در انقلاب اول، نظام مشروطه را جایگزین سلطنت استبدادی کردند، به امید استقرار یک حکومت جمعی بجای حاکمیت یک نفر، که با کودتای رضا شاه و پس از او، فرزندش محمد رضا شاه ، مجلس شورا و هیات دولت بلا اثر و سلطنت استبدادی بازآفرینی شد، در انقلاب دوم، مردم با اعتماد به گفته های یک مجتهد و مرجع دینی که چشم انداز حکومتی بر مبنای جمهور مردم را نوید می داد، وارد میدان شده و بازهم با اکثریت قاطع به تاسیس نظامی رای دادند، که در آن مجلس و هیات دولت با رای مستقیم مردم برگزیده و الزام به پاسخگوئی داشته و در صورت عدم رضایت ایرانیان از عملکرد آنها، می توانند با رای خود آنها را با اشخاص جدیدی تعویض کنند، و تنها نقطه تاریک و نامشخص در قانون اساسی ، مفهومی تحت عنوان “ولایت فقیه” بود، که مورد اعتراض تحصیلکردگان کشور ( تحصیلکردگان سنتی به نقش رای مردم در تصمیمات حکومت معترض بوده و عقیده داشتند، در اسلام چیزی بعنوان جمهور مردم وجود ندارد، و تحصیلکردگان مدرن وجود مفهوم مبهم ولایت فقیه را نقطه سیاه قانون اساسی می خواندند) قرار گرفت، و در جواب، بنیانگذار حکومت جدید، قول داد در آینده نسبت به رفع اشکالات و نقایص آن اقدام شود.
رهبر انقلاب پیش از مرگ بنا به قولی که داده بود، هیات بازنگری در قانون اساسی را تشکیل و خواستار اصلاح و رفع اشکالات قانون اساسی شد، در تغییراتی که به تصویب هیات رسید، مشخص شد، قول بنیان گذار جمهوری اسلامی در امر بازنگری به تحصیلکردگان سنتی ، و بمنظور بی اثر کردن رای مردم در انتخاب هیات حاکمه حکومت بوده و آنرا به اجرا در آورد.
در اینجا بود که تحصیلکردگان دانشگاهی که خود در صف رژیم بودند، دریافتند، فرآیند استحاله جمهوری اسلامی از نظامی که در آن برای مردم نقشی تعیین شده بود، بسوی رژیم استبدادی کامل زیر نام اسلام شروع شده است. از این زمان مبارزه میان سه گروه در جمهوری اسلامی آغاز شد، اصولگرایان، که در پی استقرار حکومت اسلامی بودند، کارگزاران، که کوشش داشتند تا روابط خارجی حکومت را تلطیف و در داخل رای مردم را بلا اثر کنند، و اصلاح طلبان، که معتقد بودند، با اتکاء به رای مردم در داخل کشور، چهره نرمی از جمهوری اسلامی در خارج و داخل ترسیم شود.
کارگزاران با اصلاح طلبان ائتلافی برای مقابله با قدرت اصول گرایان تشکیل دادند، و در سمت دیگر، اصولگرایان، با استفاده از ابزار، تائید صلاحیت، بگیر و به بند قوه قضائیه، و نیروهای لباس شخصی به جنگ گروه اول رفتند. این نبرد در سال 88 با اختلاف بر سر انتخاب موسوی و احمدی نژاد به اوج خود رسید، که منجر به دستگیری و زندانی شدن تعدادی از کارگزاران و اصلاح طلبان شد و همچنین چرخش بخش دیگری از کارگزاران و اصلاح طلبان به سمت اصولگرایان و قرار گرفتن در صف حاکمان و دریافت مزایای حضور در قدرت شامل کسب منابع مالی و مناصب دولتی بود.
گسترش فساد در کلیه جوارح نظام و در انواع مالی، اداری، هرزگی، جنسی، اقتصادی، پارتی بازی و دروغگوئی، بخش های معتقد به مذهب را هم در گروه اصولگرایان دچار تزلزل در حمایت از حکومت کرد.
در شرایط کنونی ارزیابی گروه های مردم و هیات حاکمه را می توان بشرح زیر ارائه کرد:
1. مردم عادی، شامل طبقات محروم ، حاشیه نشین ها، و قشر متوسط شهرستان ها:

کل جمعیت طرفداران ج. ا. مخالفین ج. ا. افراد متزلزل
50 میلیون نفر 10 میلیون نفر 20 میلیون نفر 20 میلیون نفر
2. افرادی که توانسته اند از منافع و منابع جمهوری اسلامی بهره ببرند:
5 میلیون نفر 4 میلیون نفر 0.5 میلیون نفر 0.5 میلیون نفر
3. اشخاصی که در ساختار حکومت صاحب منصب های مدیرکل به بالا هستند:
0.5 میلیون نفر 0.3 میلیون نفر 0.1 میلیون نفر 0.1 میلیون نفر
4. کسانی که در حکومت دارای مشاغل پائین تر از مدیر کلی هستند:
2.5 میلیون نفر 0.5 میلیون نفر 1.5 میلیون نفر 0.5 میلیون نفر
5. دانشجویانی که در مراکز مختلف آموزشی در حال تحصیل هستند:
5.0 میلیون نفر 1.0 میلیون نفر 3.5 میلیون نفر 0.5 میلیون نفر
6. ایرانیان ساکن در خارج از کشور:
7.5 میلیون نفر 0.5 میلیون نفر 2.0 میلیون نفر 5.0 میلیون نفر
دانش آموزان کشور 12.5 میلیون نفر برآورد می شود.
آمار بالا حاکی از سه بخش مردم در مواجه با حکومت هستند:
a. مردمی که در زمره طرفداران ج. ا. طبقه بندی می شوند 16.3 میلیون نفر
b. کسانی که در گروه های مخالف ج. ا. طبقه بندی می شوند 27.6 میلیون نفر
c. اشخاصی که دو دل هستند و در صورت فراخوان حکومت در 26.6 میلیون نفر
مراسم آن حضور پیدا می کنند و همچنین در صورتیکه احساس
کنند، حکومت دچار تزلزل شده به طرف مقابل می پیوندند.
علیرغم اینکه برآوردهای بالا از کثرت مخالفین جمهوری اسلامی در برابر موافقان آن حکایت می کند، برای براندازی حکومت کنونی، تمرکز بر نکات دیگری لازم است از جمله:
 جمهوری اسلامی بعنوان حکومت مستقر نیروی نظامی و انتظامی کشور را در اختیار دارد
 خشی از حامیان حکومت شامل کسانی است، که از رانت جمهوری اسلامی به ثروت رسیده اند، و برای ادامه استفاده از مکنت خود به هر عملی متوسل می شوند.
 گروهی از حامیان حکومت از جنبه اعتقادات مذهبی پیرو جمهوری اسلامی هستند.
 تعدادی از افراد دو دل و متزلزل در زمان قدرتمندی حکومت ترجیح می دهند در تیم جمهوری اسلامی بازی کنند.
 کارگزاران ارشد سابق حکومت که در حال حاضر در طرف براندازی ایستاده اند، در صورت استقبال از جانب اپوزیسیون آماده همکاری برای تغییر جمهوری اسلامی هستند.
 سلبریتی های حوزه های مختلف اعم از هنری، ورزشی، اجتماعی و غیره در صورت به میدان آمدن مردم حاضر ند تا به گروه برانداز ملحق شوند.
 بخشی از کارگزاران ارشد و متوسط کنونی حکومت در صورت کسب اطمینان از در امان بودن بعد از تغییر حکومت ، آماده اند تا از جمهوری اسلامی بریده و به سمت مقابل کوچ کنند.
 جمهوری اسلامی در طول بیش از 40 سال حاکمیت، بسیاری از کارگزاران خود را به انحاء مختلف از دست داده است، بعضی از این افراد به خارج آمده و به اپوزیسیون پیوسته اند و تعداد بیشتری در ایران باقی مانده و به نقد حکومت ادامه داده اند، و بخشی از آنها به مرحله براندازی جمهوری اسلامی رسیده اند.
ایران علیرغم سابقه بیش از یکصد سال در ورود به مدرنیسم، فاقد ابزار اصلی بازی سیاسی یعنی احزاب است، خلاء وجود احزاب، شکل گیری مبارزه طبقاتی از طریق سیاسی را حذف و بجای آن، گروه ها و باندهای مافیائی را جانشین کرده است. در چنین شرایطی هر اعتراض یا راه پیمائی به حرکت براندازی تعبیر شده و شرکت کنندگان آن تحت تعقیب قضائی قرار می گیرند. وجود شرایط بسته برای اعلام نظر سیاسیون، منجر به ظهور گروه های زیر زمینی شبهه نظامی یا چریکی، و شورش های کور مردمی می شود که طاقتشان طاق شده و دست به خیزش های خود جوش می زنند. و بهر حال نتیجه هر دو روش به کشتار، تخریب، زخمی، و دستگیری افراد می شود. و منازعه حکومت و مردم را از حوزه گفتگو به فضای آنتاگونیستی می برد.
در فضائی که گفتمانی میان حکومت و ملت وجود ندارد و احزابی هم در جامعه شکل نگرفته اند که بتوانند به نمایندگی از طرف مردم و طبقه مرتبط خود با حکومت وارد بحث و دیالوگ سیاسی شوند، تنها مسیرهای در دسترس کودتای نظامی و یا شورش عمومی محرومان است.
هریک از راه های بالا می تواند آینده کشور را با خطرات بزرگی روبرو کند، کودتای نظامیان در صورت موفقیت می تواند در مدت کوتاهی به ادامه حکومت مستقر پایان بدهد، اما مشکل به بعد از کودتا برمی گردد که چگونه می توان نظامیانی که بر کشور مسلط شده اند را از قدرت بیرون راند. و بهره گیری از شورش مردم محروم، با مقابله خونین حکومت روبرو خواهد شد و تداوم شورش ها ، جوانان هیجان زده را به سمت رفتار خشن با حکومت سوق داده و موجب می شود تا کسانی که امکان تامین سلاح برای مقابله با حکومت را دارند، به میان مردم نفوذ کرده و با تهیه اسلحه ، رهبری و هژمونی تغییر حکومت را بدست آورند. که در اینصورت هم با سرنگونی جمهوری اسلامی کشور در بحران دیگری فرو خواهد رفت.
در داخل کشور، عوامل امنیتی و اطلاعاتی حکومت بشدت با تجمع مردم به هر عنوانی که باشد برخورد و آنرا متلاشی می کنند، چرا که می دانند، حتی یک جمع کوچک همچون بهمن، می تواند هسته مرکزی برای تشکیل یک بهمن سهمگین را فراهم کند. مقابله جمهوری اسلامی با دراویش، بهائی ها، عرفان حلقه، و غیره را باید از این منظر دید.
لذا چاره ای نیست تا هسته مرکزی براندازی، در خارج از کشور تشکیل و هدایت تحول در کشور را بعهده بگیرد. برای دستیابی به پیشبرد این پروژه ابتدا به عارضه یابی فعالیت های اپوزیسیون خارج از کشور می پردازیم:
گروهی از اپوزیسیون تصور می کنند با ساختن یک ساختار بزرگ که دارای شاخه های مختلف باشد می توان کار براندازی را به نتیجه رساند. در حالیکه در این خصوص باید به مثال مردم عامی توجه کرد، از کسی پرسیدند که چرا شما در دعوا در حالیکه صد نفر بودید، از ده نفر شکست خوردید؟ پاسخ داد، آنها ده نفر بودند، با هم، ما صد نفر بودیم، جدا جدا.
بعضی از کانال های تلویزیون های اپوزیسیون تصور می کنند، با برگزاری جلسات تلویزیونی و تشکیل جبهه ، دولت در تبعید ، اتحاد اپوزیسیون در تلویزیون، می توان به مقابله با جمهوری اسلامی رفت، این حرکت فقط برای شوی تلویزیونی و جذب مخاطب بیشتر می تواند موثر باشد تا در مبارزه اپوزیسیون.
افرادی از اپوزیسیون، تصور می کنند، مبارزه با جمهوری اسلامی و براندازی آن، وظیفه نیمه وقت و آماتوری است. لذا پس از برگشتن از کار روزانه به جنگ رژیم می روند. براندازی جمهوری اسلامی یک مسئولیت تمام وقت و حرفه ای برای مبارزان اپوزیسیون باید باشد.
بخشی از اپوزیسیون وجود یک رهبر کاریزماتیک را برای پیشبرد و به انجام رساندن براندازی جمهوری اسلامی، شرط لازم می دانند و لذا با چراغ گرد شهر می گردند و بدنبال ابر انسان برای رهبری هستند. به دوستانی که بدنبال ابر انسان می گردند، توصیه می کنم به زندگی خصوصی رهبران بیرون از عرصه عمومی توجه کنند، همه اینها آدم های عادی هستند که توسط گروه متشکلی از آنها ابر انسان برای مردم ساخته اند.
عده ای از افراد اپوزیسیون، در شعارها اعلام می کنند که ما با دست خالی جمهوری اسلامی را سرنگون می کنیم، باید به این دوستان توصیه کرد، اگر این سخنان را برای پخش در رسانه ها می گوئید درست است اما اگر خودتان هم بخواهید باور کنید به ترکستان می روید.
برای مبارزه در درجه اول به پول نیاز هست، که بوسیله آن بتوان تفاهم با سیاستمداران ، روسای سازمان های مدنی، و سلبریتی ها را بدست آورد و در درجه دوم، لازم است در داخل کشور به مبارزان و متضرران حضور در جریان های مخالف حکومت پرداخت هائی انجام شود.
یکی از وظایف مهم اپوزیسیون، تبدیل موافقین جمهوری اسلامی به مخالف، مخالفین به برانداز، و براندازان به اقدام عملی است. متاسفانه کسانی در اپوزیسیون برعکس این اقدام می کنند، شخصی می گوید، من مخالف جمهوری اسلامی هستم، می گویند او دروغ می گوید، و مامور است، کسی مثل قدیانی بیانیه می دهد که جمهوری اسلامی باید برود و یک حکومت سکولار جانشین آن شود، می گویند، این می خواهد حکومت کنونی را از در بیرون کند و بجایش از پنجره حکومت دیگری مشابه جمهوری اسلامی به داخل بیاورد.
با لحاظ کردن عارضه های موجود در اپوزیسیون، لازمست پیشنهادی ارائه شود تا بدون داشتن اشکالات موجود، روش معقول، منطقی، و قابل اجرا باشد که بتواند اپوزیسیون را به سر منزل مقصود که براندازی با کمترین هزینه، نزدیکترین زمان، و کسب اطمینان از نظام جایگزین برساند.

 رهبری :


در شرایط کنونی اپوزیسیون ، مناسب ترین فرد برای رهبری شاهزاده رضا پهلوی است، بشرطی که از عهده اعمال زیر برآید:
• رهبر باید فردی جاه طلب و دارای آرزو های بزرگ باشد،
• هر گروه و کسی که اعلام مخالفت با جمهوری اسلامی می کند را زیر بال و پر خود بگیرد،
• با همه به حالت پدرانه و از موضع بالا برخورد کند،
• هرکس پیش او می رود به او بگوید تو هم درست میگوئی،
• تمام وقت در خدمت براندازی باشد.
• با تمام توان خود در مبارزه با جمهوری اسلامی حضور پیدا کند.
• مواظب اعمال خود و خانواده اش در دوران خیزش جنبش باشد که آتو به دست جمهوری اسلامی ندهد.
• در ملا عام همیشه با سر و وضع مرتب ظاهر شود.
• در مخاطب قرار دادن جمهوری اسلامی بشکل دستوری و از موضع حق و قدرت که ملت پشتوانه آنست روبرو شود.
• در دسترس همه جهت تماس و دریافت نظرات باشد.
• اگر عده ای سعی کردند شاهزاده را متعلق به خود نشان بدهند، ایشان باید بطور قاطع با این موضوع برخورد کرده و اعلام کنند که نظرات من فقط توسط خودم ارائه می شود.
در حال حاضر شاهزاده بخشی از این ویژگی ها را دارا بوده و قسمتی را در عرصه عمومی نشان نداده است. بخصوص موضوع جاه طلبی، برخورد دستوری با حکومت، برخورد پدرانه و از موضع بالا با همه مخالفان جمهوری اسلامی، در دسترس بودن جهت تماس مردم با ایشان، و حضور با سر و وضع سنگین و مرتب در ملا عام، و چاپ عکس از خود و خانواده در وضعیت مرتب در رسانه های عمومی.


 هسته مرکزی جنبش:


بمنظور هدایت، برنامه ریزی، اداره، اجرا، و پیاده سازی جنبش ، چند نفر بعنوان هسته مرکزی جنبش تعیین شده تا در کنار رهبر پیشبرد نهضت براندازی را برنامه ریزی ، هدایت و نظارت کنند.
تعداد 5 نفر که در کنار رهبر مستقر بوده و بطور تمام وقت در خدمت جنبش باشند با مهارت های زیر کفایت می کند:
 متخصص جامعه شناسی
 متخصص سیاسی
 متخصص روانشناسی
 متخصص مالی
 متخصص روابط بین الملل

 تامین منابع مالی،

یکی از عوامل مهم در هر جنبشی تامین مالی برای هزینه هائی است که در داخل و خارج کشور بایستی پرداخت شود. محل تامین منابع مالی مورد نیاز ، می توانند حامیان جنبش در داخل و خارج کشور باشند.
جنبش مردم براندازی جمهوری اسلامی دارای جریان هائی است که اهداف خود را با جنبش تا حدی همسو می دانند لذا حاضرند در مسیر پیشرفت جنبش براندازی به رهبریت آن کمک کنند.

 همکاری با رسانه ها،

>گسترش تکنولوژی ارتباطات در قرن بیست و یکم نقش وسائل ارتباط جمعی در تفکر و نگرش مردم به موضوعات مختلف را بشدت افزایش داده است. رهبریت جنبش می تواند یک رسانه برای خود تاسیس کند، اما این برای پیشبرد جنبش کفایت ندارد، لذا لازمست از رسانه های همسو و همچنین با پرداخت هزینه از سایر رسانه ها برای گسترش نظرات خود بهره بگیرد.
برنامه ریزی جنبش،
هسته مرکزی جنبش به کمک صاحب نظران و متخصصان بایستی نسبت به تهیه برنامه و نقشه راه جنبش اقدام و با برداشتن هر قدم با ارزیابی موقعیت موجود برای قدم بعدی در برنامه بازنگری لازم را منظور نمایند.