چرا شاه فقید از ماشین قدرت پیاده شد؟

 

حسین عرب

بخش خبری شبکه من و تو مصاحبه ای یک ساعته با استاد طاهری بمناسبت صدمین سال زاد روز محمد رضا شاه بر گزار کرد، در مصاحبه با توجه به حضور آقای طاهری در موقعیت های مختلفی که همراه شاه فقید بوده و مشاهده عینی شرایط و حتی مصاحبه اختصاصی با ایشان، خاطرات استاد بخشی از تاریخ ایران است که برای ماندگاری در سوابق کشور برای آیندگان و برای جوانان کنونی که زمان شاه را درک نکرده اند، ارزنده است.
تاریخ به گذشته تعلق دارد، و به گفته خیام: ” فردا که ازین دیْر کُهَن درگذریم / با هفت‌هزارسالگان سربه ‌سریم.”
آنچه از تاریخ برای آیندگان می ماند، مشعلی است که با نور آن باید محیط را روشن کرد، تا راه و چاه از هم تمیز داده شوند. دستیابی به روشنائی از روایت های گذشتگان، مستلزم تحلیلی همه جانبه از شرایط موجود در زمان مربوطه است. نقل شده، یکی از امضاء کنند گان، اعلامیه استقلال آمریکا، که در آن از برابری انسان ها سخن رفته برای امضاء به برده اش دستور می دهد برای او قلم بیاورد. اعلامیه ای که در آن زن ها و برده ها ، بعنوان انسان در نظر گرفته نشده اند.
ماموریت انقلاب مشروطه تبدیل ایران از یک کشور محروسه سلطنتی، به کشور متمرکز ملت- دولت پادشاهی ایران بود، رسالتی که علیرغم پیروزی در انقلاب محقق نشد، اجرای این وظیفه به عهده رضا شاه گذاشته شد تا آنرا به انجام برساند، او بخش ملت- دولت متمرکز ایران را پیاده کرد ولی نیمه دیگر ماموریت انقلاب مشروطه را از دولت پادشاهی، به نظام سلطانی دوره قاجار تغییر داد.
روشن بود اداره کشور ملت- دولت مستلزم برپایی ساختارهای مدرن و ساز و کار های جدید بود، که پیاده کردن آنها در شرایط عادی، در رویکرد دیالکتیکی تاثیر متقابل رفت و برگشتی ملت و دولت شکل گرفته و انسجام پیدا می کند. و شرط اول برای آغاز دیالکتیک پیش برنده جامعه، وجود آزادی و امکان به نقد کشیدن، نظرات از دو طرف است. انسداد نقد اجتماعی ، رضا شاه را مجبور کرد، مدرنیسم الزامی کشور متمرکز ایران را با توسل به زور به منصه عمل برساند. حاصل تناقض میان ملت- دولت مدرن و حاکمیت سلطانی رضا شاه، مدرنیسمی بود که در نمای ظاهری جامعه قابل مشاهده ، و در عمق ماهیتی کاملا سنتی داشت. به زبان دیگر، کاریکاتوری از جامعه مدرن در ایران مستقر شد، که مجریان اصلی آن و حتی شخص رضا شاه در خلوت به شکل دیگری رفتار می کردند.
محمد رضا شاه پس از استعفای رضا شاه جانشین او شد و فترت پیش آمده برای حکومت شرایط مناسبی برای تحصیلکردگان دانشگاهی بمنظور بازگشت به رسالت مشروطیت فراهم کرد. و همچنین از طرف دیگر برای تحصیلکردگان سنتی، که با کمک رضا شاه صاحب مرکز حوزه علمیه قم شده بودند، موقعیت مناسبی بود تا کل نظام مشروطه را باطل کنند. و در این میان، آرزوی دربار بازگشت به عصر طلایی رضا شاه بود.
در 12 سال ابتدای سلطنت محمد رضا شاه، سه گروه مذکور، هر کدام کشور را به سمتی می کشیدند، تنش در اوقاتی کلامی و در اوقاتی خشن و با ترور و کشتن همراه بود، بدلیل عدم وجود کشور مدرن ملت- دولت در ایران، گروه ها نمی توانستند از طریق ساز و کار نظام های دمکراسی با یکدیگر به تفاهم و همکاری برسند، چرا که اساس چشم انداز سه گروه مغایر با یکدیگر بود. و هر کدام از هر ابزاری که در اختیار داشتند بدون توجه به تطابق یا عدم تطابق با قانون استفاده می کردند و به اصطلاح بازی سیاست هیچگونه پیش فرضی نداشت.
بطوریکه حتی مقیدترین طرف ها به قانون، یعنی جبهه ملی و مصدق ، در صورتیکه قانون به نفع آنها نبود، زیر بار مقررات نمی رفتند. نمونه روشن، انحلال مجلس توسط مصدق بدلیل عدم پذیرش برای دادن اختیار قانون گزاری به دولت و همچنین دستگیری حامل نامه عزل نخست وزیر، و عدم تمکین به برکناری از قدرت را می توان ذکر کرد.
در نهایت گره کور اوضاع نابسامان با ورود کشورهای خارجی به مسئله با استفاده از شررات اوباش ، اراذل و ارتش باز شد و محمد رضا شاه در صدد بردن شرایط حکومت به دوران پدر خود شد. کوششی که تمامی اسباب کار و امکانات برای پیشبرد آن آماده بود و باید سلطان کلید شروع را می زد. سلطانی که همچون ناپلئون دوم با ناپلئون اول خیلی متفاوت بود، حکومت به سبک و سیاق سلطانی مستلزم وجود خشونت حداکثری در شاه است، و محمد رضا شاه فاقد این خصیصه اول شاهان بود، هرچند کوشش می کرد خود را خشن و تندخو نشان دهد.
محمد رضا شاه برای جلب دیگران به همکاری امتیازاتی به طرف های خود می داد، حتی او سعی کرد از خانواده کسانی که پدرش با آنها به خشونت رفتار کرده دلجوئی کند. برای رفع نقیصه عدم عزم توسل به خشونت، محمد رضا شاه به روش تازه ای متوسل شد، از کارگزاران سویل و نظامی منتخب خود که عموما افرادی مشابه خود او خشن نبودند خواست تا جانشینانی که از عهده پیش برد کار برمی آیند انتخاب کرده ، و فقط خبرهای حاوی موفقیت را به او بدهند و خبرهای بد را تا اتمام آن پیگیری و پس از خاتمه و رسیدن به نتیجه مطلوب به او گزارش کنند.
روش مو صوف چک سفید امضاء برای دستگاه های امنیتی بود تا بهر طریق که مصلحت دانستند اهداف خود را به انجام برسانند. و آنها با استفاده از اختیار محوله، ساده ترین ساز و کارها و راه کارها را انتخاب کردند، سرکوب هرگونه اعتراض چه بحق چه به ناحق، استقرار جو سانسور و خفقان در رسانه ها و جامعه، و زندانی و کشتن مخالفینی که نمی توانستند آنها را با خود همراه کنند.
در نهایت محمد رضا شاه با بهره گیری از روش ذکر شده، نظام سلطانی خود را بر کشور مسلط کرد و سیستمی که برقرار شده بود اجازه نمی داد تا افراد دو گروه تحصیلکردگان دانشگاهی و سنتی مخالف با سیاست های شاه فقید ، نظرات خود را به دربار برسانند. اختلاف ساختار حقوقی و حقیقی نظام سلطانی و مشروطه ، با نفوذ بیشتر مدرنیسم و افزایش گردش اطلاعات در جهان ، و در نتیجه درخواست تحصیلکردگان مدرن برای آزادی بیشتر، و برعکس گسترش نارضایتی تحصیلکردگان سنتی از ورود فرهنگ بی بند و باری غرب در کشور، دو گروه متفاوت را در یک هدف به هم رساند، سرنگونی شاه.
انسداد اجتماعی که پس از کودتای 28 مرداد شروع شده بود تا اواخر دهه 40 به نهایت خود رسید، و ساواک انتقاد کلامی ساده از شاه را هم تحمل نمی کرد. و در این ارتباط اتفاقات جالبی بوقوع می پیوست، برای نمونه، کارخانه داری صبح که به محل کار خود می رود، متوجه می شود که کارگران روی درب دو تکه کارخانه عکس شاه را چسبانده و کسی هم جرات نمی کند، درب را باز کند چرا که عکس پاره می شد. کارخانه دار با دیدن این صحنه عصبانی شده و می گوید این چه مسخره بازی است که در آورده اید، درب را باز و در نتیجه عکس شاه پاره می شود. ساواک این کارخانه دار را دستگیر و به او یکسال حبس می دهد. توقف فعالیت سیاسی و اجتماعی مخالفین و منتقدین شاه، عرصه را برای جولان جوانان معترض باز می کند تا به سوی اقدامات چریکی گرایش پیدا کنند، و رویکرد مبارزه مسلحانه به تاسیس سازمانهای چریکی از هر دو گروه مدرن و سنتی منجر می شود.
عملیات هائی از نوع چریکی و انتهاری برای جذب نیرو و پیشبرد اهداف خود به بازوی تئوریک نیازمندند، مبنای نظری جریان های چپ، پیروزی کاسترو در کوبا و جریان فکری وابسته به آن، مارکسیسم بود. گروه های مسلمانان چریکی فاقد تئوری مبارزه مسلحانه از منظر اسلام بودند، در اینجا علی شریعتی با درک نیاز به نظریه مبارزه خشن در اسلام وارد میدان شد و تئوری خود را بر پایه قیام امام حسین در مذهب شیعه و ابوذر مبارز نستوه عصر پیامبر بنا کرد، و با اختلاطی از اسلام و مارکسیسم، راه کاری برای گروه های مسلحانه ساخت تا آنها بتوانند با مسلح شدن به آموزه های شریعتی، جهان بینی جنگ مسلحانه خود را همردیف مارکسیست ها قرار داده و بتوانند جوانان را جذب کنند.
ساواک در مدت 5 سال از 49 تا 54 تمامی جریان هایی که با مبارزه مسلحانه وارد گود شده بودند، کشتند، دستگیر کردن، و یا از کشور خارج شدند.و سرکردگان آنها را که در زندان بودند، تیر باران یا با سم به قتل رساندند. در پایان سال 54 هیچ گروه مسلح یا سیاسی مخالف حکومت شاه در داخل ایران وجود نداشت و در همین سال با خیال آسوده، تاسیس حزب رستاخیز و تغییر تاریخ کشور از هجری به شاهنشاهی را اعلام کرد و به منتقدین داخل حکومت گفت اگر ناراضی هستند، پاسپورت گرفته و کشور را ترک کنید.
آنچه ساواک بعنوان مشت آهنین رژیم نمی دانست و نتوانسته بود درک کند، کلام گوته است ” برسرنیزه می توان تکیه داد و حکومت کرد، اما نمی توان بر سرنیزه نشست و حکومت کرد”. آرامشی که با زور ساواک در سطح دیده می شد ، غلیانی را که در عمق جامعه در حرکت بود پنهان کرده بود. تعادل نا پایداری که کوچکترین بادی می توانست آنرا از ایستائی خارج کند.
باد تغییرات اجتماعی در زمانی به وزش در می آید، که صاحبان قدرت با آسودگی به فراگیری چتر امنیت اطمینان کامل داشته، و معتقدند، درخت آنان چنان قوی و عمیق در خاک نشسته که هیچ کس نمی تواند آنرا بیرون بیاورد.
انتخاب رئیس جمهور جدید آمریکا، پس از شکست در جنگ ویتنام و افتضاح نیکسون، بر محور بازسازی آبروی ایالات متحده بنا شده بود، و بهمین علت شخصی دور از سیاست و کشاورز بادام زمینی را به ریاست جمهوری برگزید. کارتر رئیس جمهور جدید، با طینت ساده خود، گفته روسای جمهور سابق را که برای زمین زدن شوروی و اقمارش از قبیل، آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و غیره را عنوان می کردند، بطور عام طرح و خواست که علاوه بر بلوک شرق ، متحدین آمریکا هم موارد مترتب بر موضوعات ذکر شده را رعایت کنند. سخنان کارتر محملی برای فرح ، شهبانو کشور و اطرافیانش شد تا از شاه بخواهند اجازه بدهد، منتقدین حکومت، که از تحصیلکردگان مدرن بودند، اجازه پیدا کنند تا شب شعری برگزار و خودشان برای خودشان، شعر خوانده و احیانا انتقاد کنند. شب های شعر در انستیتو گوته برای ده شب برقرار شد و اتفاقی نیفتاد، لذا اجازه داده شد تا مراسم مشابهی در ورزشگاه سرپوشیده دانشگاه شریف برگزار شود، این شب شعر بعلت دستگیری سلطانپور در مسیر آمدن به دانشگاه شریف با تحصن حاضرین در سالن برای یک شب روبرو شد و فردا صبح سلطانپور آزاد و تحصن به پایان رسید و افراد بدون درگیری متفرق شدند.
از طرف دیگر کهنه سیاستمداران آمریکا به کارتر حالی کردند که ما این حرف ها را برای بلوک شرق می زنیم نه برای متحدین خودمان، و خواستند تا بطریقی قضیه را ماس مالی کند، در دیماه 56 کارتر به ایران آمد و خلاف سنت همیشگی روسای جمهور پیشین آمریکا، در زمان تحویل سال نو مسیحی در ایران و در ضیافت شاه بود و برای محکم کاری چنان از شاه و نظام حکومتی اش تعریف کرد که 180 درجه با سخنان قبلی او متفاوت بود.
تا این زمان تحصیلکردگان سنتی حوزه فقط نظاره گر اوضاع بوده و از نزدیک شرایط را تحت نظر داشتند. تجزیه و تحلیل اعمال، رفت و آمدها، شب های شعر، سخنان جسته گریخته شاه به آنها نشان داد در حکومت برای ادامه سرکوب قاطعانه مخالفین شکاف ایجاد شده، حالا نوبت آنها بود تا حکومت را امتحان کنند.
نامه ای از زندگی آقای خمینی که فاقد هیچگونه دروغی بود تهیه و با پول بازاری های تهران در روزنامه اطلاعات جاپ کردند. و فردا صبح در قم و در مدرسه فیضیه ، طلبه های جوان به مقاله ای که در عصر روز قبل در روزنامه اطلاعات درج شده و هنوز نسخ آن در شهر توزیع نشده اعتراض کردند، و این شروع سلسله حوادثی شد که نهایتا به سرنگونی حکومت شاه انجامید.