29 بهمن، روز ستایش زن در فرهنگ ایران زمین

 

کورش زعیم :

“روز ملی زن ایرانی”

یک هدیه زیبای فرهنگ ایرانی به جهان، سپندارمذگان جشن بزرگداشت زن است. روزی که ایرانیان از هزاران سال پیش زنان و مادران خود را گرامی می داشته اند و آنان را سرور خانواده می شمردند، نه جزو اموال و بردگان مردان مانند فرهنگ هایی دیگر. اوستا زن را ریته سیه بانو می خواند، مهر و روشنایی زندگی. روز ستایش زن و آنچه او هست و به جامعه می دهد. در این روز مردان در سپاسگزاری از محبت او و خدمات او به همسران و مادران خود هدیه میدادند و تنها روزی بود که دختران می توانستند از مرد مورد علاقه خود خواستگاری کنند. کشورهای مسیحی که آیینشان برگرفته از آیین مهر (میتراییسم) ایرانیست، برای متفاوت بودن، داستان ساختگی سنت والنتین را برای روز زن یا عشق اختراع کردند. در درازنای آیین مسیحیت تا کنون دهها سنت والنتین با داستانهای متفاوت ادعا شده است، ولی آیین سپندارمذگان ایران کماکان یکتا و استوار مانده است. تفاوت چند روز در تاریخ دو رویداد در اثر اصلاح عمدی توسط کلیسای کاتولیک سده های گذشته برای متفاوت نشان دادن آنها بوده است. من امیدوارم که ملت ایران و مردم گستره فرهنگ ایرانی بجای پبروی از یک تقلید غرب از ما، روز سپندارمذگان ایرانی را برای نشان دادن عشق به مادر، به همسر یا دختر خود و یا به زنی که دوستش دارند جشن بگیرند.

از آنجا که من زن ایرانی را سرآمد زنان جهان می شمارم، من در 29 بهمن 1389، پیشنهاد کردم که با نهادینه کردن روز فرخنده سپندارمذگان زن ایرانی بزرگداشت شود، و همچنین اینکه روز 29 بهمن، بنام “روز ملی زن ایرانی” در تقویم ایران ثبت شود تا این آیین زیبای ایرانی باززنده سازی گردد. افزون بر آن، پیشنهاد کردم که در این روز هر ساله درخشان ترین چهره زن ایرانی، در هر کجای جهان، که در رشته خود یا در خدمت به میهن به کمال رسیده به نام “زن ایرانی سال” برگزیده، ستوده و بزرگداشت شود. اگر مردان بزرگی بوده اند، بخاطر زنان بزرگی بوده که آنان را زاده و پرورده اند. نه تنها زنان ایرانی مردان بزرگی را به جامعه بشری تقدیم کرده اند، بلکه خود نیز در تاریخ ایران خوش درخشیده اند.

فهرست زنان نامدار ما از آغاز تاريخ چنان گسترده و افتخارآمیز است که نام بردن از آنان محدود و معدود جلوه دادن آنان خواهد بود. ما دغدويه رازي مادر زرتشت و مبارز بزرگ عليه سوء استفاده از دين را داشتيم، و چيستا دُخت زرتشت كه در دانش و خرد همتا نداشت. هلاله پادشاه بزرگ كيانيان كه همتاي او در ميان مردان پادشاه نبوده است. ما كاساندان همسر كورش را داريم كه اداره امپراتوري گسترده ايران را برعهده داشت و كفايت و مردمداري و دادگری او مردم را شيفته خود كرده بود و هنگام مرگ زودرسش مردم در سراسر امپراتوري سوگواری کردند. مانند آتوسا همسر داریوش، مادر خشايار شاه، شاعر و اديب برجسته ايران كه آموزش و پرورش همگاني را در ايران پايه گذاري نمود و بارها جنگهای داریوش بزرگ را فرماندهی کرد. يوتاب خواهر آريوبرزن كه در كنار برادرش تا پاي جان با مهاجمان به خاک ایران جنگيد تا هر دو کشته شدند. گردآفريد قهرمان، بانو گشسب دلير، و زربانوي جنگاور كه هر سه مردان را سرآمد بودند. پرين، دانشمند بزرگ ايران كه برگهاي اوستا را از همه جهان آنروز گرد آورد و به زبان پهلوي براي آيندگان بازنوشت.

مانند آرتمیس هخامنشي که از خردمندترین و باهوش ترین فرماندهان نیروی دریایی ایران بود. یا آرته آ وزیر خزانه داری کشور دوران اشکانیان که تا کنون وزیری به همتایی او نیامده است. آزرمیدخت، که کمتر پادشاهی باهوش تر و خردمندتر بوده، و مانند پورانداخت پادشاه ساسانی، كه بر ده كشور آسيايي فرمانروايي مي كرد، کشور را از حالت جنگی دائم درآورد، صلح را به کشور باز گرداند و به اصلاحات داخلی از جمله لغو امتیازهای طبقاتی، گسترش عدالت در سراسر کشور، تعدیل مالیات ها و آزادیهای مدنی پرداخت. در زمان او شمار زيادي از سربازان ايران در جنگ با روم زن بودند. پوراندخت حمله تازیان به ایران را پیش بینی کرده از فرماندهان ارتش خواسته بود که اختلافات را کنار بگذارند و به اتحاد و نیرومند کردن ارتش بپردازند. اگر او چند سال بیشتر فرمانروایی میکرد، آن ضربه جبران ناپذیر هرگز به پیکر موجوديت و فرهنگ ایرانی وارد نمیآمد و ما گرفتار این فرهنگ خرافی و زن ستیز نمیشدیم.

در تاریخ معاصر و انيس الدوله همسر ناصرالدين شاه، و نقش زنان ايران در جنبش تنباكو كه به ياد ماندني است. اين طاهره قزويني (قرت العين) زن برجسته دانشمند و شاعر و فاضل و سخنور بزرگ ايران بود كه نخست حجاب بردگي را بدور انداخت و سرانجام به دستور ناصرالدين شاه جاهل به قتل رسيد. در جنبش مشروطيت، اين سردار بي بي مريم بختياري بود كه نخست با سواران خود وارد تهران شد و در بهارستان سنگر گرفت و با قزاقها جنگيد. مانند پروین اعتصامی و سدها زن ایرانی که علی رغم فشارهای حکومتی در عرصه های گوناگون درخشیده اند، و سدها زن ایرانی دانشمند و هنرمند و نوآور توسط جمهوری اسلامی فراری داده شده در کشورهای بیگانه درخشش جهانی داشته اند و فرهنگ کهن ایران را پرآوازه تر کرده اند.

زنان ستمدیده ترین قربانیان این فرهنگ جاهلیت هستند، زیرا سرشتی مهربان تر، فداکارتر، بردبارتر، متعادل تر و بخشاینده تر از مردان دارند؛ زيرا در بسياري موارد از مردان باهوش تر و خردمندتر هستند. این برتري ها مردان حقیر را پریشان میکند. وقتی این مردان بی فرهنگ و بی شخصیت در مقامهای قدرت می نشینند، برای پنهان کردن عقب افتادگی ذهنی و عقده های ضعف شخصیتی خود به زورگویی متوسل میشوند. آنان زنان را بردگان خانگی برای خدمت به شهوت و نیازهای شخصی خود می انگارند، از دانش آموختن و پیشرفت علمی آنان نگران میشوند، زیرا خود نادانند و توان رقابت ندارند. آنان زنان را از بسیاری فعالیت های علمی و ورزشی و اجتماعی، و از دستیابی به مقام هایی که شایستگی آن را دارند باز میدارند، که كاستي هاي خودشان آشکار نشود. آنان قانون می گذرانند تا زن را محدودتر از مرد و حقوق شهروندی و برابری او را انکار کنند تا زن همیشه سرگرم دشواری های زندگی خویش باشد و به رقابت با مرد نپردازد. زن را نیمی از مرد می انگارند، زیرا می دانند که براستی خود نیمی از زن هستند و زن بايد نيم باشد تا با آنان برابر گردد.

کشور ما اکنون صحنه جنگ است، جنگ با جهالت، جنگ با خشونت و جنگ با فساد. افزون بر آنها، چیزی که در هیچ کجای جهان تجربه نشده، بجز شاید در دوران سلطه طالبان در افغانستان و داعش در عراق و سوریه، کشور ما صحنه جنگ با دشمنی فرهنگی علیه ملت ایران است. چهل سال نابودسازی فرهنگ و تاریخ پرعظمت ملت ایران که فقط میتوان آن را مشابه یا تداوم نابودسازی سده های یکم و دوم هجری توسط بیگانگان مهاجم دانست. در این میان، باز این زن ایرانی است که کمر به مبارزه با این جنایت هولناک فرهنگی بسته و با تشویق و بسیج همه ایرانیان دلسوخته و میهن پرست و وقف تمام زندگی خود، چنان سرسختانه فعالیت و مبارزه میکند که کمتر سرداری در جنگی چنین دشوار به این درجه تاثیرگذاری رسیده است. زن ایرانی بار دیگر در تاریخ فرهنگ ایران جاودانه خواهد شد.

ما اكنون بجاي اينكه وفادار به فرهنگ والاي ايراني، هر تفاوت قانوني ميان زن و مرد را ننگ فرهنگي بشماريم، سنت بيگانه و ناشايست زن ستیزی را بر جامعه خود تحمل مي كنيم. براستي اين مردان ناايراني هستند که در برابر زنان ایران زمين احساس حقارت می کنند و از رقابت با آنان واهمه دارند. آنان زنان جامعه ما را آزار می دهند، برابری تاریخی زن و مرد در ایران را انكار ميكنند، با او به خشونت رفتار ميكنند و از حقوق و آزادي بشري محرومش ميكنند. آن مردان عقب افتاده ذهنی که گرفتار توهم برتری بر زن هستند، مردانی ناشایسته اند که خود را متعلق نه به فرهنگ ایرانی بلکه به یک فرهنگ عقب افتاده قبیله های سرزمینی بیگانه می دانند. ما مردان ايرانزمين که شايستگي و خرد داریم و براي ميهن و جهان سودمند هستيم، باید به یاد داشته باشیم که این زن ايرانيست که ما را پرورش داده است.

اگر آن ضربه جبران ناپذیر چیرگی فرهنگ قبیله ای انیرانی به پیکر موجوديت و فرهنگ ایرانی وارد نمی آمد، ما هرگز گرفتار این فرهنگ زن ستیزي و جهل گرایی نبودیم. در کشوری که مهد فرهنگ جهانی است، قانون می نویسیم که زن را تحفیر کنیم، مقررات وضع می کنیم که زن را آزار دهیم، خود فساد می کنیم ولی بر سر زن سنگ می بارانیم. بجای لگام بر چشمان هوسران خود، زن را در کفن می پیچیم. از کی و از کجا این ملت بزرگ این مردان حقیر را به خود پذیرفته است؟ ما که این نبودیم!

من به تو ای نامرد روان پریش زن ستيز که میکوشی زن ایرانی را، که در فرهنگ ایرانی “همسَر” مرد خوانده میشود، چو حیوانی اهلی مهار کنی، هُشدار که هرگز موفق نخواهی شد؛ و سرانجام این زن ایرانی خواهد بود که تو را مهار خواهد کرد. ما نياز داریم به مردان جاهل و ناشایسته متوهم که خود را مالک زن ميشمارند و بنيادی ترین حقوق زنان ما را انکار میکنند بفهمانیم که بجای اینکه زن ایرانی را تحقیر کنند و تا حد حقیر و بی شخصیت خودشان پایین بکشند، تلاش کنند خود را تا حد زن ایرانی بالا ببرند. آقایان! اینجا ایران است، و شما هرگز نخواهید توانست زن ایرانی را برده خود کنید.

هموند جبهه ملی ایران – سامان ششم

سه شنبه 29 بهمن 1398خ