کوروش و رویای ایرانی

 

ناصر کرمی :

کورش و ایران تلاقی دو پدیده هستند که می‌توانند نماد «دیگرپذیری» و «مدارا» باشند

    کوروش به واسطه منشور مشهورش، و نیز آن چه مورخان درباره پادشاهی او نقل کرده اند، اهل مدارا و دیگرپذیری بوده است. گفته می شود تاکید بر دیگرپذیری در متن منشور بیش از آن که نشانه یک رویه اخلاقی باشد، راهبردی سیاسی بوده است، برای جذب و همراه سازی مردمانی متخاصم

     این اتفاقا داستان را پیچیده‌تر می‌کند؛ اینکه دوهزارو پانصد سال پیش دیگرپذیری می توانست برگ برنده یی باشد در بازی سیاست، برگی که در اختیار کورش بوده و به خوبی با آن بازی شده است.

     چگونه نمی توان بر این تصور بود که در نهایت انتخاب شما معرف رویه اخلاقی شماست؟ اما ایران: اینکه چرا ایران سرزمین دیگرپذیری و مدارا می باشد، بحثی است درازدامن و پرمسئله.

      در اینجا لازم است به دو دلیل مشخص جغرافیایی و اقلیمی اشاره ‌شود: ایران در ملتقای سه قاره و در قلب اصطلاحا «نیمکره خشکی» قراردارد. کره جغرافیایی را طوری بچرخانید که عمده آنچه که پیش روی شماست خشکی باشد. جغرافیدانها به این وجه از زمین نیمکره خشکی می‌گویند. نقطه مقابل عمدتا آب دیده می‌شود که “نیمکره آبی” است. درست در مرکز نیمکره خشکی، یعنی به واقع در مرکز سکونت گاههای کره زمین کشور ایران واقع است. آنچه که ایران را به چارراه تاریخ تبدیل کرده و نقطه اتصال تمدن ها و اقوام از تاریخ باستان تاکنون می باشد. و نتیجه تبعی ارتباط، شکیبایی و مدارا است.

      نکته دیگر اقلیمی است. در این عرض از جغرافیا منابع زیستی به شدت تابع دوره های اقلیمی هستند. به خصوص خشکسالی‌های بلندمدت مردم منطقه را وامیداشته جابجایی موقت را به عنوان راهی برای انطباق با این وجه اقلیمی بپذیرند. آنچه که در وهله اول مدارا با همسایگان، به عنوان ذخیره روزهای مبادای سختارهای اقلیمی را اجتناب ناپذیر می‌کند.

      به هر رو نگاهی به چشم انداز مردم شناختی ایران نیز نشان دهنده دیگرپذیری تاریخی این سرزمین است. سرزمین موعود چندین دین و سکونت تیره های مختلف اقوام: از سیاهان در جنوب تا زردها در شمال شرق.

       دیگرپذیری،  سرمایه و هویت تاریخی ایران است. به واقع این همان ایرانیت خالص است که اگرچه در طول زمان لطمه دیده و مخدوش شده اما همچنان چشمه زایایی است که می توان از آن بهره گرفت و بر آن به عنوان روح ایران تکیه کرد. و کورش نماد عینی و تاریخی دیگرپذیری ایرانیان است.

    اگر وزش زهربادهای چند دهه گذشته نبود می‌شد تصور کرد همچنانکه نروژ نماد صلح است و نوبل صلح ‌می‌بخشد، و دانمارک نماد محیطزیستگرایی و بیرق انطباق اقلیمی به دست گرفته است،  ایران هم می تواند مدعی دیگرپذیری باشد و بر این مدعا در جهان پا بفشارد.

چه رویاهایی که می‌توانسته ایم داشته باشیم/ می‌آیند.

اکتبر 2020

بنیادمیراث پاسارگاد

www.pasargade.com