مذاکرات رجوی با ژنرال پترائوس وارائه طرح سرنگونی رژیم

سیامک نادری :

مذاکرات رجوی با ژنرال پترائوس وارائه طرح سرنگونی رژیم

رجوی درسال ۹۲ درحضور۳۰۰۰نفردرلیبرتی ازفرط استیصال

برای اوّلین بار!، خودش پرده ازرابطه با امریکا وارائه طرح سرنگونی رژیم برداشت

خطاب به مردم ایران ، افکار عمومی ورسانه های ایرانی زبان:

پیام شماره چهارم رجوی، رهبرمقاومت؟ در ۱۶ دی۹۶ تحت عنوان : «موقعیت انقلابی – استراتژی قیام و سرنگونی و ضرورت هوشیاری در برابر نیرنگهای ارتجاعی و استعماری»، که اساساً بیش از۸۰-۹۰ درصد آن، متعلق به سال ۸۸ است، ضمن تخطئه کردن و چنگ ودندان نشان دادن به رضا پهلوی وسایر شخصیت ها وگروه های سیاسی و… وهوشیاری دربرابرراه حل ارتجاعی واستعماری( امریکا) فرامی خواند؟.

قسمت هایی ازکتاب :«‌حقیقت مانا، گزارشی به سه نسل، خطاب به رجوی» را ذیلاً می آورم:

آویختن رجوی به دامن امریکا وطرح حمله به ایران

« رجوی برای اوّلین سال ۹۲درلیبرتی ودرحضور۳۰۰۰ نفر، ازمذاکره با مقامات امریکا(ژنرال دیوید پترائوسارتش وپنتاگون ) برای سرنگونی رژیم پرده برداشت. طرح توسط ژنرال پترائوس به امریکا برده شد، ودولت وقت امریکا، پترائوس راازپیشبرد این طرح پرهیزداد

ژنرال دیوید پترائوس

همچنانکه درفصل پیش گفتم سال ۹۲درلیبرتی رجوی برای اوّلین بارخودش ازرابطه با امریکا، ومذاکرات با مقامات نظامی وزارت دفاع وارتش برای سرنگونی رژیم اعتراف کرد وقسمتی ازمسائل پشت پرده طرح کرد. رجوی گفت:

«‌امریکایی ها به ما گفتند:« شما چه طرح وبرنامه ایی برای سرنگونی رژیم ایران دارید؟ وازما خواستند که طرح عملیاتی خودمان رابرای سرنگونی رژیم را به آنها بدهیم. وما هم طرحی که داشتیم را به آنها دادیم. یکبارهم جزئیات طرح را خواستند، ودراین باره با آنها مذاکره کردیم ودرنشست ها، طرح را با همین برادران، احمد واقف( مهدی براعی و…) جزءبه جزء بامقامات وزارت دفاع( پنتاگون) وارتش امریکا ارائه دادیم. ژنرال دیوید پترائوس(فرماندهی کل نیروهای امریکا درخاورمیانه وشرق افریقا وآسیای مرکزی) موافق رابطه با ما، برای سرنگونی رژیم بودند. ما طرحمان را به پترائوس دادیم. ژنرال پترائوس وپنتاگون ازما حمایت می کردند. وازطرح عملیاتی که برای سرنگونی برای آنها آماده کرده وتحویل داده بودیم، استقبال کردند؛ وخواستارهمکاری باما، برای سرنگونی رژیم بودند. امّا پس ازچند ماه این طرح ازطرف دولت امریکا و وزارت خارجه، که جناح دیگر دردولت بودند رد شد. زیرا دولت امریکا موافق حمله نظامی وسرنگونی رژیم نبودند». رجوی که ازجواب داده شده توسط دولت امریکا واینکه تمام رشته هایش دراین باره پنبه شده بود با ناراحتی وطلبکاری گفت:«‌ فعلاً درهمین حدّ می گویم!، تا شما درجریان باشید. اگرلازم باشد، من روزی اینها را افشا خواهم کرد، تا همه بدانند!.»

مهدی براعی            مهدی براعی ومسعود رجوی درسال۵۸ – تهران – دانشگاه صنعتی شریف

اگرچه رجوی درسال ۹۲درحضیض واستیصال زمین گیرشدن درلیبرتی، می خواست چنین فضایی درتشکیلات وبرای اعضا ایجاد کند که، حتّی درسطح دولت امریکا هم، ازاو(رجوی) طرح سرنگونی وهمکاری مشترک خواسته اند. وچنین اطلاعات واعترافاتی، آش ریخته ایی بود که صرفاً روحیه دادن به ما بود. غافل ازاینکه، این سخنان بمعنای آب پاکی بود که، امریکا روی رجوی ریخت. زیرا دراین چهاردهه، رجوی همیشه نظرش این بود که امریکا بهرحال روزی ناچاراست به رهبری ما تن دهد.

توضیح اینکه: پترائوس در سال ۲۰۱۱ میلادی به ریاست سازمان سیا منصوب شد و پس از ۱۴ ماه هدایت سازمان سیا، در نوامبر سال ۲۰۱۲ میلادی به دلیل «خیانت به همسرش و قضاوت ضعیف در این زمینه» از مقام‌اش استعفا کرد.

مجاهدين هفت ماه قبل از جنگ در عراق( فروردین ۱۳۸۲)در بزرگترين افشاگري ، تاسيسات پنهان اتمي رژيم را برملا كردند.

اما امريكا بنا به اطلاعات غلط ( که بیشتر به احمد چلبی نسبت داده شد)، به دنبال تسليحات كشتار جمعي موهوم در عراق رفت و عملاً عراق را،  پس ازسرنگونی صدام، در سيني طلايي به رژيم تحويل داد، و خود ازعراق بيرون كشيد. رجوی وسازمان در طول اين سالها در ١٠٠ فقره روشنگري ديگر، همه چيز را درباره تسليحات كشتار جمعي اتمي و موشكي و شيميايي رژيم روي دايره ريختند. اسامي ٣٢ هزار ماموران نيروي قدس سپاه پاسداران را هم در عراق همراه با بيش از ٥٠٠ نمايندگي ولي فقيه برملا كردند. اما گوش شنوايي يافت نشد. ژنرال پترائوس يك بار درعراق، براي سرنگون كردن رژيم ايران خيز برداشت. چون واقعا ديد چاره ديگري نيست. اين موقعي بود كه در بغداد روزانه در خيابانها ١٠٠ جسد يا سر بريده پيدا ميشد. امّا وقتي در ٣٢ اوايل سال ١٣٨٧ به واشنگتن رفت.  دولت وهیئت حاکمه امریکا، او را سر جايش نشاندند، تا ديگر از اين ناپرهيزيها نكند؛ و اوازامریکا  دست خالي برگشت. وجواب دولت را درکاسه رجوی گذاشت.

اینک به قسمتی ازپیام چهارم رجوی،۱۶دی۹۶، این رهبری مقاومت؟ و سخنان سراسرمعکوس ودروغ ومزوّرانه اش را بخوانید:

«خواه و ناخواه باید یک جایگزین سیاسی یا آلترناتیو عرضه کرد که در عمل نقش جبهه واحد عمل کند. توجه کنید که این جایگزین و آلترناتیو، فقط برای مرحله بعد از سرنگونی رژیم ولایت فقیه لازم نیست. خیر، قبل از آن و ضروری تر از آن برای سرنگونی و در همین مرحله سرنگونی استبداد مذهبی لازم است تا بتواند قیام و سرنگونی را به سرانجام برساند.»

مسعود رجوی در پیام خود اصل مسئله فعلی مجاهدین را اینگونه بیان می نماید :

«..اما همریشان و دم و دنبالچه های آن تا روز سرنگونی، دست از مکر و نیرنگ بر نمی دارند. پرهیز دادن غلیظ از چپ روی و هر گونه اقدام عملی برای سرنگونی و پاسکاری سیاسی بین سلطنت دینی و سلطنت موروثی همراه با شلاق کش کردن مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران در همین شمار است. اما از آنجا که بلحاظ تاریخی بازگشت به سلطنت پیشین نه در فرانسه و روسیه و نه حتی در عراق و افغانستان موضوعیت و جدیت ندارد، نتیجه عملی این ترفند ها، در هر حال حفظ خلافت آخوندی و سلب حق حاکمیت و رای جمهور ملت ایران است…خطوط مداخل ارتجاعی و استعماری برای خنثی کردن قیام و سرنگونی، چنین القا می کنند که این قیام آلترناتیو و رهبری ندارد…»

چرا رجوی همه را ازراه حل استعماری پرهیزمی دهد!، وخود به همین یگانه آلترناتیو استعماری تن می سپارد؟

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند     چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس            توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
گوییا باور نمی دارند روز داوری                           کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
یا رب این نو دولتان را با خر خودشان نشان        کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند

وقتی رجوی به خامنه ایی ورفسنجانی ومجلس خبرگان رهبری نامه می فرستد وازخود بعنوان حقیر یاد می کند؟، چرا مردم ایران که روزانه چنگ درچنگ با رژیم آخوندی هستند، نخواهند ونتوانند( حق نداشته باشند!) بین تضادهای دوجناح رژیم بازی کنند. همانگونه که درشکاف ۸۸ وارد شده وبه صحنه آمدند؟. جایی که رهبری عقیدتی خود چنین نامه ایی می نویسد، چطورمی توان انتظار داشت، مردم درانتخابات بین بد وبدتر، همان را درصحنه آزمایش وتست نکنند؟. اگرچه نظرمن بلحاظ فردی، تحریم انتخابات بود!، امّا هرگزبه مردمی که رأی دادند واژه خیانت را بکارنمی برم. زیرا اساساً صفت «خیانت»، دررابطه با مردم بکارنمی رود!. امّا خیانت رامی توان به یک حزب، سازمان وفرد را اطلاق کرد!. درضمن مردم، نه به خامنه ایی ومجلس خبرگان، بلکه رو در روی آنها، به روحانی رأی دادند وروحانی را کشیدند به نقطه ایی ازتناقض وپارادوکس که برای انتخاب شدن، همان شعارهای مردم جان به لب رسیده، ازچهار دهه قتل وجنایت و…را سردهد!. وروحانی بطور مضحکی فریاد میزد: :« مردم ما اعلام می کنند کسانی که در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند را نمی‌خواهندجدای ازحقایق فوق، وچشم دوختن وآویختن به دامن امریکا، ازآنجا که سازمان وارتش آزایبخش ورجوی درقیام سال۸۸، درپایین ( مردم ) هیچ اثر،‌ نقش وجایگاهی درتظاهرات وقیام نداشت. بدینوسیله با این نامه ها وپیام ها می خواست از بالا(رهبری) نقش واثری ازجایگاه خود درقیام را، بارز وبه ثبت برساند.

این هنرمردم بود که ازدهان رئیس جمهورنظام، حاکمیّت ۴۰ ساله ولایت فقیه رازیرسوال ببرد، رئیس جمهوری که خود بخشی ازاین نظام و همیشه دررأس مسئولیت های بالای سیاسی وامنیّتی نظام قرارداشت!. کارنامه مردم ایران، بسا درخشان ترازآن است،‌ که احمدی نژاد مردم را «خس وخاشاک» ، ورجوی آنها را «جلبک سبز» خطاب کند. زیرا بنا به گزارش تمامی رسانه ها وتحلیگران، میرحسین موسوی رهبرناخواستهٔ این جنبش بود. مردم وجوانان با هوشیاری بسیاربالا!، ازشکاف درون رژیم استفاده کرده وبه خیابانها ریختند. درحالیکه حامیان موسوی وکروبی، به نشستن آرام درخیابان وسکوت فرامی خواندند، این جوانان آگاه وبسیارهوشیاروآبدیده بودند که، مردم را به حرکت وشعاربرعلیه خامنه ایی ودیکتاتوری فرامی خواندند، وترفند جناح اصلاح طلب درون رژیم را، خنثی می کردند. نشستن درسکوت را به خروش برعلیه دیکتاتوری تبدیل می کردند.

درهمین زمینه، پیام رجوی درزمستان سال۸۸ به رضا پهلوی نیز، همین معنا ومفهوم را دارد. درواقع پیام رجوی به رضا پهلوی نیست!. مخاطب اصلی پیام رجوی ، «امریکا»است!.

واکنش اعضای سازمان به این پیام درقرارگاه اشرف، که من شاهدش بودم، چیزی جزابهام وسرگیجه گرفتن، درهم ریختن وگزارش نوشتن واشک وآه… …( بیشترهم تصنعی برای خودنمایی وجلب توجّه مسئولین، وکاستن ازفشاربرخود…)بدلیل پیشنهاد رجوی به رضا پهلوی بود؛ واینکه برای همیشه از رهبری کنار خواهد رفت … ودرگوشه ایی به نوشتن کتاب تبیین جهان خواهد پرداخت. ازاوّل هم برای کسب قدرت نیامده بود… (درحالیکه تا روزقبل درسازمان وتشکیلات، بحث برسررهبری بلامنازع رجوی درایران بود؟ وهمه نیروها وگروها وشخصیت ها را محکوم کرده وخائن ویا وابسته ودم ودنبالچهٔ امریکا و رژیم میدانستد…).

پس ازگذشت چندروز، رجوی اهداف نامه اش را دریک پیام وبرگذاری نشست در اشرف توضیح داد که :« نامه به رضا پهلوی، یک حرکت سیاسی بوده…،‌ نه اینکه من بخواهم ازصحنه سیاسی کناربروم!( با تمسخروخنده وبا اشاره به اشک وآه اعضا…)، من که جایی نرفتم؟، همین جا هستم!، نه آقا جان!، ما هستیم وخواهیم بود. فقط خواستم صحنه را ازدست آنها بگیرم …» بدین شکل رجوی به همه فهماند که، نه تنها پیام به رضا پهلوی وکناررفتنش، به هیچ وجه به واقعیّت  نخواهد پیوست. امّا اصل حرفش را هم نزد که چرا چنین پیامی داد!. رجوی هیچگاه حتّی به عاشقانش هم حرف راست نمی زد!. زیرا پیام خطاب به امریکا، وچشمک وچراغ زدن به آنها بود، وبه عبارتی پیام داد: ما با رضا پهلوی هم مشکلی نداریم. زیرا امریکا دوسال پیش طرح حمله رجوی وارتش آزادیبخش به رژیم ایران را نپذیرفته وپس زده بود. اینک رجوی با چند درجه تخفیف وعقب نشینی، به کناررفتن خود ازمیدان سیاست ورهبری، وایجاد زمینه برای رضا پهلوی( کاندید مناسب امریکا) می خواست، ازبالا( امریکا) مسئله رهبری خود را حل وفصل کند. زیرا رجوی دراشرف وعراق قفل شده بود. برغم اینکه به دروغ «عراق» را، «کانون استراتژیک نبرد» معرفی می کرد. امّا یکباره درقیام ۸۸ دید، غافله را باخته وکانون نبرد استراتژیک، بجای عراق!، درخیابان ومیدان های سراسرمیهن» شعله می کشد.

پشت صحنه نظرات رجوی درباره رضا پهلوی

نظر ورویکرد رجوی به رضا پهلوی چیست؟ بهترین واقعیّت همیشه بیان خود رجوی درحضور۴۰۰۰ اعضای سازمان درطی این سالیان است. او رضا پهلوی را «نیم پهلوی»، وبا لحن تمسخرآمیزو توسررضا پهلوی زدن، با کسر «ب» و«چ » اورا «بِچِهٔ شاه» خطاب می کرد، ویا صریح بشکل توهین آمیزی اورا«طولهٔ شاه» نام می برد. ویا بهنگام عصبانیت ازاو بنام « کرّهٔ» شاه یاد می کرد…

همین اشارت کافیست، که رابطه رجوی ورضا پهلوی را بنمایش گذاشته شود. آیا ابهامی وجود دارد تا مخاطب اصلی پیام به رضا پهلوی (امریکا) فهمیده شود؟!.

بله آقای رجوی! شما تنها دریک مورد واقعاً درست گفته بودید:« سیاست بازار خرمردرندیه، بازار حروم زادگیه، بازار دوزو کلکه، بازار حقه است.»

ازسوی دیگر، برغم بمباران قرارگاهها وستون های زرهی ارتش آزایبخش درسال ۱۳۸۲ توسط امریکا، برغم کشته ها و مجروحین و خلع سلاح ومحاصره قرارگاه وبازداشت تا تعیین تکلیف موقعیت  مان درعراق!، وبرغم اینکه تا روزهای پایانی حاکمیّت صدام، رجوی یک سیّدالرئیس ( صدام)می گفت! وده سیّد الرئیس ازدهانش می ریخت!. امّآ هنوز صدام دستگیر واعدام نشده، رجوی پیشاپیش یک لگدی به قبری که هنوزدرآن جا نگرفته بود، اوانداخت. درهمان اوّلین نشست، برغم اینکه هنوزآثاربمباران وکشته ها ومجروحین برجا بود…رجوی با تلطیف بیان، امریکا را«صاحبخانه جدید» معرفی کرد؟!. تابدینوسیله زمینه های حضور ما درعراق بلحاظ استراتژیکی تداوم داشته باشد. وسیّدالرئیس را درچشم بهم زدنی فروخت. درحالیکه امریکا، صاحبخانه عراق نبود؟. وخودش هم چنین ادعایی نداشت زیرا می دانست که  تعریف آن« اشغالگر» است ونه صاحبخانه؟. همچنانکه سخنان رجوی با حبوش وعزت الدوری ازمقامات وزارت دفاع وامنیت دولت عراق، چاپلوسی برای صدام مشمئزکننده بود، درباره صاحبخانه جدید، مرزهای فراتری ازذلّت وچاپلوسی را پیشه گرفت، وهمیشه برای نیروها واعضای سازمان، سوال وابهام بود.

اعتراف رجوی به قفل شده درزمان صدام؟

حتّی اززبان مسئولین سازمان برای اعضا وکادرها چنین القا می کرد ومی گفت:« ما ۱۵ سال درزمان صدام، درعراق قفل شده بودیم!، واینک آزاد شده ایم، وعراق را به کانون نبرد استراتژیک تبدیل کرده ایم». چنین اعترافی که ۱۵ سال درعراق قفل بودیم!، بطلان دعاوی « بیمه نامه فروغ جاویدان» وتمامی دعاوی دیگرارتش آزادیبخش، بازوی محکم واستوارخلق قهرمان ایران برای سرنگونی رژیم است. راستی با این قفل شدن چطورمی خواستیم درعراق ودرآن ۱۵ سال، عملیات سرنگونی انجام دهیم؟. رجوی همیشه ابتدا به عاشقانش دروغ می گفت وسپس به مردم. اونیازی به مردم نداشت، اونیازمند صدام بود برای حفظ حیات خفیف وخائنانه خود، که تنها شاخص وملاک ومعیاراو، همین است وبس. واینک هم نیازمند امریکا وترامپ وکاسبای وحی درعربستان است. رجوی اصالت را همیشه به بالا(صدام – امریکا و…) داد ونه به پایین( مردم)، این چکیده شکست استراتژیک رجوی درتمامی زمینه ها است.

راه اندازی رژه ارتش آزادیبخش در ۲۲ بهمن ۸۶

نمایش توانایی مجاهدین وارتش آزادیبخش برای تحت تأثیر قراردادن دولت امریکا

درهمین زمان( مذاکرات سازمان با ژنرال پترائوس) رجوی، یکباره دست به برگزاری یک رژه بزرگ دراشرف زد وبیش ازیکماه تمرین فشرده روزانه وآماده سازی برای این رژه بسیج شبانه روز داد شد. تنها تفاوت این رژه با رژه سال ۷۱ این بود که دراین رژه زرهی وتوپ وتانک … نداشتیم ومابه ازایش، رژه پیاده بشدّت تقویت شده بود، همراه با حرکات نمایشی وتکاوران وسقوط آزاد….

ویدئو این رژه را می توان دریوتیوپ دید:

»reje 19 va 22bahman86 az sima6 » و « Iran Arteshe Azadi 1385«

برگزاری چنین رژه ایی، درعراق تحت حاکمیّت دولت مالکی، ووابستگی اش به رژیم ولایت فقیه وخامنه ایی، اساساً بنفع رجوی نبود!. زیرا رژیم آخوندی را حساس میکرد!، وبه طبع، فشار ومحدودیّت براشرف بیشترمی شد. استاتوی ما درعراق درچهارچوب کنوانسیون چهارم ژنو تعیین شده بود(عناصرغیرنظامی)، ورجوی نام قرارگاه(نظامی) اشرف را، به« شهر»اشرف تغییرداد!. وبسیاری ازشرایط دولت را بعنوان یک نیروی خارجی و…پذیرفته بودیم… واین شرایطی که دولت تعیین کرده بود، با رژه یک نیروی نظامی خارجی (اپوزیسیون نظامی رژیم آخوندی) درخاک عراق! منافات داشت. امّا فارغ ازاین شرایطی که درعراق بسرمی بردیم، این رژه برای رجوی درواقع نمایش بزرگ قدرت وتوانایی بود، برای جلب نظر«دولت امریکا» ووزارت خارجه امریکا، جهت پذیرش طرح وعملیات سرنگونی واطمینان به آمادگی نیروی رزمنده دراشرف».

رجوی چنین خیزبزرگی برداشت، تا با این برگ به امریکا بگوید:« شما برگ برنده ایی مثل مجاهدین ویک ارتش ونیروی آماده ایی دارید.» رجوی می دانست که درآن واحد نمی شود، دنبال ۲خرگوش برای شکارکردن دوید!. به همین جهت اولویّت با امریکا بود، وتمام اتکایش به حضور وباقی ماندن درعراق واشرف!،چشم دوختن به امریکا بود. زیرا می دانست دولت شیعی عراق، النهایه تحت فشاررژیم، مجاهدین را اخراج خواهد کرد، مگراینکه امدادهای غیبی امریکا، مانع ازاینکارشود. به همین دلیل برغم زهری که دربرگزاری این رژه نظامی وجود داشت!، ورجوی هم به این امرواقف بود، امَّا چشم امید رجوی تنها به امریکا بود، وبه همین دلیل هم، بیشترین نیروی ممکن  را، چه دردرون اشرف وتشکیلات وچه درخارج توسط مریم رجوی، برای جلب وجذب  امریکایی ها صرف وخرج کرد.

هردووانه؟

داستان رجوی مثل داستان مرد رهگذری می باشد که در حال عبور از باغ سرسبز هندوانه و خربزه بود، که به دلیل داشتن میوه های رسیده طالب بدست آوردن انها می شود. از طرفی صاحب باغ که مردی زنده دل و دست و دلباز بود، وی را دیده و به او تعارف ورود به باغ را می زند. در ادامه به مرد تعارف میوه کرده و به او میگوید که: خربزه دوست دارد یا هندوانه. مرد که هوس خوردن هر دو میوه را داشت نیز می گوید: دعوا چرا؟هردووانه.

رجوی نیز هم درعراق ماندن را می خواست وهم آویختن به امریکا برای سرنگونی را( هردووانه). مردی که همیشه تکه کلامش «مونیزم»بود. بیش ازهمه رقبایش برای کسب رهبری مقاومت؟، «دوآلیزم »گشت. او از دوزیست ترین وشکاف ذی ترین، رهبران شارلاتانیسم بود، باید صبرکرد تا درکتاب:« حقیقت مانا، گزارشی به سه نسل، خطاب به رجوی» این پدیده را بصورت شفاف دید. این کتاب آکواریوم رجوی است. تنها منفعتی که رجوی ازاین تظاهرات برد، همین است که موقتاً ازاکران بودن وشدن، خارج شد. اکنون تنها کسی که اورا روی اکران می برد، رژیم و وزارت اطلاعات آخوندی وهمچنین دو روز پیش نیزخود ولی فقیه و خامنه ایست!، تا با نام بردن از مجاهدین ورجوی، تیغ سرکوب رامشروع وتیزکند. این تنها استفاده و امداد غیبی است که، به رژیم وخامنه ایی می رسد.

بگذارید یک حقیقت ویک نکته دیگری ازسخنان خامنه ایی بگویم. من ازهرچیزی که می بینم ومی شنوم، یک نمونه اش را هم درسازمان ومناسباتی که رجوی بدعت گذاشته است را شاهد بودم. درحالیکه خامنه ایی حمایت کنندگان ازتظاهرات مردم را «مگس» می نامد!.

درسال ۱۳۷۷درنشست داخلی اف ام ۱۰طاهره (ثریا شهری )که قبلا در سال ۷۴ مسئول سازمان درآلمان بود، دررابطه با سطح مناسبات و ارزش های انسانی وایدئولوژیکی درسازمان نسبت با دیگران وحتی شوراییها می گوید :«دیگران( افراد غیرتشکیلاتی و سازمانی)، پیش ما پشه هم نیستند…؟!». من چنین درد وزخمهایی را با خود ازسازمان بهمراه آورده ام. نمی دانم وشرم دارم که این چه سوغاتی است که باید برای مردم ببریم؟. آقا وخانم رجوی!. شما بگین من چی بنویسم!.

ثریا شهری درکنار مریم رجوی ودرپشت سر رجوی با فاصله ایستاده است.

( کاش ثریا،‌ادب ازبی ادبان می آموخت، رجوی شانه به شانه ولایت فقیه اینچنین نسلی را به لجن خود فرو برد. کاش چنین نبود و نمیشد…، خشت کجی که رجوی بنا نهاد،‌نه تا این ثریا شهری، بلکه تا ثریا می رود دیوارکج…)

رابطه با امریکا درصحنه تشکیلات

همچنانکه  تشکیلاتی دراشرف، ما زمینه ها و تبعات این طرح وپیشنهاد همکاری برای سرنگونی را می دیدیم. امّا اصل داستا ن ومسائل پشت پرده را نمی دانستیم. من پیشنهاد می کنم با آقای رجوی!، همانطورکه گفته بود، این مسئله را افشا کند!.

آیا باید صبرکنیم تا دولت امریکا پس از۶۰سال چنین اسنادی را دراختیار عموم بگذارد؟. درادامه کتاب، درفصل بعد به دامنه مسائلی که این طرح داشت وکاربه استخدام مزدورعراقی بعنوان رزمنده ارتش آزادیبخش ورژه نمایش قدرت دراشرف برای قدرت نمایی وجلب توجّه امریکا یی ها و…کشید، خواهم پرداخت.

کما اینک اکنون نیز با آمدن ترامپ، رجوی روی همین بخت، سرمایه گذاری کرده است. ازنظررجوی اگرامکان هرگونه سرنگونی یا سقوط رژیم ولایت فقیه درکوتاه مدّت ممکن بود، وازطرفی پایگاه اجتماعی درایران داشت، نیازی به آویختن به استراتژی کسب قدرت ازطریق بالا(امریکا) نبود!. رجوی پایین ( مردم ) را ازدست داد. مردمی که ازحاکمیّت آخوندی بیزارند. امّا جایگزینی همچون سازمان ورجوی را نیز نمی خواهند. وبه همین دلیل درقیام ۸۸ ودرخروش تظاهرات اینک وامروزدرسراسرمیهن هیچ نامی ازرجوی ورهبری مقاومت؟ نیست. درحالیکه همین مردم ازنظر من، درسال ۶۷ به هرکسی که به حاکمیّت می رسید، تن می دادند. امّا اپورتونیسم ونقض اصول وخیانت به اعتماد توده ها، این نظروخاستگاه مردم راتغییر داد. محسن نیکنامی ( کمال) ازفرماندهان ارشد مجاهدین بصراحت درباره قیام ۸۸ می گفت: «بسیاری ازاین مردم با ما نیستند!.(نمی توانست بیشتر ازاین آمار را بالاببرد. ولی درهمین حدّ هم، همین اشارت کافیست)».

ودرتظاهرات دی ماه ۹۶ شاهد شعارهایی هستیم که، سنگ قبرناداشته رجوی را لرزاند، وپایم چهارم هم ازهمین بابت است:

« زنده باد رضا شاه » ، «رضاشاه! روحت شاد» ، «رضا شاه معذرت ، معذرت»

تازمانیکه به اروپا نیامده بودم وهنوز۳سال درآلبانی بودم. برغم آنچکه به من می گفتند، هرگز به میزان تنفری که مردم ازسازمان مجاهدین دارند با ورنداشتم. تا اینکه به چشم دیدم واحساس کردم. شرم ولعنت بررجوی که یک سازمان نسبتاً انقلابی وداری پایگاه وسیع اجتماعی را به یک سازمان منفورتبدیل کرد. یکروزی ما افتخار می کردیم که درسازمان مجاهدین هستیم!. اکنون باید درهمین آلمان، این مسئله را پنهان کنیم؟. ومن بدلیل اینکه رو در روی خیانت رجوی ایستاده ام. نمی توانستم این را پنهان کنم ودرهرکجا علنی ازسازمان تبری جسته، و حقایق را بیان و وروشنگری می کردم.

درحُسن ختام این بخش باید گفت: برخلاف داعیه ها ی ضد امپریالیستی پیشین و هم چنین ادعای واهی رجوی بر ضرورت انجام عملیات فروغ جاویدان، برای پیشی گرفتن برراه حل استعماری وبورژوا رفرمیست ها؟، واینکه هرگونه آویختن به دامن امریکا را، راه حل ارتجاعی استعماری می دانست؛ اینک باید گفت:

کیک وکلت وکتاب انجیل امریکا، برای خمینی «افتضاح»،

وبرای رجوی فضل الله و«مفتاح»

بله آقای رجوی! شما واقعاً درست گفته بودید:« سیاست بازار خرمردرندیه، بازار حروم زادگیه، بازار دوزو کلکه، بازار حقه است.»

سایت حقیقت مانا- متعلق به سیامک نادری ۲۰ دی۱۳۹۶

دوستان عزیز این یک وظیفه ملی ومیهنی است. روشنگری وحقایق فوق را به رسانه های وتلویزیونهای ایرانی زبان درسراسر اروپا وامریکا برسانید. وبرای تمام دوستانتان به اشتراک بگذارید. با سپاس ودرود فراوان

                                                                                            پیروزباشد