آخوند..

موضوع مرکزی آنچه که در پی  میآید، کوششی ست در شناخت قشری از جامعه  که به دلیل مرتبه ی دینی اش، حاکم مطلق بر جامعه گردیده است. این پدیده شناخته نشده است که هنوز مورد توجه کافی قرار نگرفته است.

بهمین دلیل آنچه در زیر میاید، کو.ششی ست در شناخت بیشتری از قشری از جامعه که نزدیک به نیم قرن بر ما حکومت میکند. از آنجا که در هر جامعه  عده معدود دینمداری را کار و حرفه ای اصلی خود بر میگزینند،، توجه چندانی به خود جلب نمیکند. حال آنکه در کشور ما در صد سال اخیر قشر دینمداران جامعه آموختگان حوزه های علمیه و یا مدارس دینی در سیاست و تعیین ساختار قدرت نقش مهمی را بازی کرده است. بهمین ددلیل هم نهادهای دینی هم برغم ایمان و باور به دین مشترک، مواضع سیاسی موجب اختلاف در میان رهبران دینی گردید و بدو گروه مشروطه طلبان و مشروعه خواهان تقسیم شدند که به پیروزی مشروطه طلبان و ظهور رضا شاه بزرگ منجر گردید و حرکت جامعه بسوی رهایی از تاریکی و در آغوش کشیدن روشنائی و جنبش زن زندگی آزادی انجامید. 

نزدیک به نیم قرن است که آیت الله ها، حجت  الاسلام ها، فقها، علما، امام جمعه ها، طلاب حوزه های علمیه و، بطور کلی آخوندها در نقاط مختلف کشور، فرمانروایان سرزمین ایران هستند. آنها خود را مقدس و روحانی میدانند و وارث رسالت و امامت. یعنی که فرمانروایان کنونی کشور به آینده ای مینگرند که در گذشته به پایان رسیده است.

فرمانروایان امروز بر جامعه ایران، نه به شیوه پیشینیان، کلاهخود بر سر دارند و  نه زره در بر. نه مانند همقطاران متجدد شان کراوات می بندند و عطر و ادکلن بخود میزنند. حتی آنان که از بیرون از حوزه ها و بدون گذراندن دوره طلبه گری، به فرمانروایی رسیده اند از پوشیدن پیراهن یقه دار هم خود داری میکنند. مثال خوب، رئیس جمهور بنی صدر بود که دیدیم که چگونه پا بگریز گذاشت. اما، رئیس جمهور احمدی نژاد و سراسر هیئت کارگزاران حکومت دین، ژنده پوشی و چرکین نمایی را الگوی “اسلام ناب محمدی،” الگوی حاکم بر جامعه نمود. چرا که ظاهر سازی، یک ضرورت و اصل دینی است. فرمانروایان حاکم  بر سرزمین بلا  خیز ایران، همزمان بیک شغل دیگر، نیز، اشتغال داشتند و دارند، فروش زهد و تقدس با درآمدی بسیار بالا.

درحکومت آخوندی، هماکنون، حوزه های علمیه، کم و بیش، همانند یک حزب سیاسی عمل میکنند و حقوق بگیر نظام حاکم اند. گزارشهای رسمی حاکی از آن است که حوزه های علمیه سهم قابل توجهی از بودجه ملی را به خود اختصاص میدهد. در 1403 به ده ها هزار میلیارد تومان رسیده و از بودجه برخی وزارتخانه ها و استان ها بیشتر است. بر اساس لایحه بودجه اخیر، هشت هزار و هشتصد و شصت و یک میلیارد تومن در نظر نظر گرفته شده است. علاوه بر این ارقام اصلی، اعتبارات دیگری، نیز، برای پروژه‌های خاص مانند ساخت موزه‌ها و موسسات دینی در نظر گرفته شده است. در مقایسه با سایر نهاد های دولتی، حوزه های علمیه به عنوان نهادهای مذهبی- فرهنگی سهم قابل توجه رو به رشدی از بودجه عمومی کشور را دریافت میکنند. 

آیت الله ها و حجت الاسلام ها که از حوزه های علمیه برخاسته اند ، پس از فروپاشی نظام شاهی، در کاخ ها و منازل مجلل سکنی گزیدند. اما، ظاهر سنتی خود را حفظ میکنند. اگر چه،  ابزار  قهر و قدرت را آخوند، هنوز، پس از گذشت 47 سال در انحصار خود و دست هایی آلوده بخون انسانها دارند.  با این وجود، بگونه ای کنشگری دست میزنند، گویی  نماد درخشان روحانیت اند و معصومیت

به عبارت دیگر، آیت الله ها و حجت الاسلام ها، علما و فقها و طلبه های و در جمع، آخوند های حوزه های علمیه، بنظر میرسند که سر تا پا نشانی هستند از سادگی و بی آلایشی، نشانی از وارستگی و فروتنی، چنانکه می توانی بیشتر از چشم خود به آنها اعتماد کنی. نه شمشیر خون آلود یزید را در دست آنها ببینی و نه میتوانی حیله و خدعه شان را برملا و مچ آنها را باز نمایید.

. هیچ چیز نیست که نظرشان را بخود جلب کند. بویژه از نگریستن در چهره زن پرهیز کنند، حتی از نگریستن به چهره همسر خویش خود داری جویند. بزیر می نگرند مبادا که در بالا چشمشان به چیزی افتد گنه آلوده .  وسوسه بر انگیز و شیطانی. حال آنکه در آئین فقاهتی، هیچ مکروهی نیست که مشروع نشود و نه هیچ حرامی که حلال نشود. ربا، سود بازرگانی می شود و زنا، امر خیر محللی.

فرمانروایان امروز، آخوندها، ظاهرا،  نه هرگز در کاخهای مجلل دیده میشوند، و نه در جشن و سرور و شب نشینی ها به سلامتی یکدیگر می و باده نوش جان میکنند.  طعام  آنها نه از زیر دست سرآشپز های فرانسوی بیرون آید و نه چلو خورش است نه بره بریانی  که خود ممکن است یکی از علتهایی بشمار رود که سب بیگانگی ملت با ساختار شاهنشاهی گردید. بهرحال، بر خلاف غذاهای مجلل شاهانه، خوراک اصلی آخوندها، ظاهرا، قطعه پنیری مانده بوده و هست با  تکه نانی بیات، و یا شکم را بطور کلی از طعام تهی نگه می دارند که در آن نور معرفت ببینند. گو اینکه چهره شان حکایت از اشتهایی سرکش و ناپذیر میکند.. سیری

محاسن فرمانروایان، مردان مومن و زاهد و عابد، مطهر و پاکیزه بنظر رسند و مقدس و آسمانی. ریش مرتب و منظم دارند و پیشانی های پینه بسته شان حکایت کند از سجده های طولانی و میزان تسلیم به اراده الهی. هرگز نه در اندیشه زیبا ساختن چهره خویش اند و نه در آئینه، شمایل خود را بنگرند. با اینکه دارای چشمهایی هستند پاک  و پاکیزه و نافذ، به هیچ چیز خیره نشوند و یا حتی نیم نگاهی هم می اندازند به چیزی و یا اندام غریبه ای به منظور شناسایی

از شنیدن نوا و الحان دلنشین موسیقی، آخوندها پرهیز کنند. از صدای ساز و ضرب، پایکوبی و طرب و شادی بیزارند. آلات موسیقی در نزد ایشان آلات بی خبری ست. آلات لهو و لعب است. آیا تاکنون شنیده اید که طلبه ای تار و یا سه تاری را در گوشه حجره خود در حوزه ایکه تحصیل علم الهی میکند، نگاه دارد و یا به زخمه های دل انگیز آن گوش فرا دهد؟ آیا شنیده اند هرگز آوای دلنشین اکبر گلپایگانی و یا ایرج و شجریان و محمد اصفهانی، نمی گویم حمیرا و هایده و مهستی. را از بلندگوها و گلدسته های مساجد و اماکن دینی؟ که آنها جهنمی هستند و شنوندگان شان دوزخی. آیا هرگز آوایی بجز تسلیم و اطاعت و دعوت باسارت و بندگی، بگوش رسیده است از آن گلدسته های  سر به آسمان کشیده و اعتراف به بندگی عبودیت در برابر الله، رب العامین؟

 فرمانروایان امروز بر جامعه ایران فقط از تریبون های قدرت، فرمان صادر نمی کنند بلکه از گلدسته ها و بر فراز منبر قدرت، نیز، جامعه را به تسلیم و اطاعت و فرمانبرداری و حفظ نظم و انضباط فرا خوانند. امروز گلدسته های مساجد هستند که نماد قهر و قدرت

آخوندها با زنان شان هم آغوشی کنند اما در راه رضای خدا و تولید نسل و با چشمان بسته، نه به منظور لذت و فرونشاندن غریزه سرکش و لجام گسیخته شهوت.  آنها پیوسته در جنگ و ستیز هستند با غرایز و امیال درونی. سخت، گریزانند از خواهش ها و تمنا های نفسانی. آنها بر آنند که نفس خود را باید نابود ساخت تا به مقام انسانی بررسی و به الله بپیوندی.

.البته که زن در زندگی آیت الله ها و فارغ التحصیلان حوزه های علمیه دارای منزلتی نیستند. چنانکه گویی زن موجودی است که الله برای رضا و خدمت بمرد خلق کرده است. اینست که آخوند هرگز بزن عشق نمی ورزند و عاشق زنانشان نمیشوند. چون به الله عشق می ورزند و عاشق آلله هستند.  آخوند هرگز نمی اندیشد، سرکوب و تحقیر سازی زن، و زندگی انسانی را به فقر و حقارت و گرسنگی کشاندن، و دهان ها را با سرب داغ فرو بستن و هر فرصتی را برای بیان ازاد، از میان بردن ، سرانجام دانسته و یا نادانسته زمینه را بزودی برای انفجار حکومت آخوندی از درون هموار می نمایند.  

فیروز نجومی

 https://firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com