
اکبر دهقانی ناژوانی :
ما با موضوعات و واقعیات برخورد عقلی و احساسی داریم. اگر ما در برخورد با واقعیات درونی خود و واقعیات اجتماعی و محیط زیست تعادل نسبی عقلی و احساسی داشته باشیم به همان نسبت تجارب و شناختهای عقلی و احساسی درست تری از واقعیات درونی و بیرونی خود به دست می آوریم. آنها با هم آرمانگرایی، خردگرایی و اراده گرایی ما را متناسب با ذهن، روح و جسم ما و متناسب با واقعیات اجتماعی و محیط زیست می سازند و تنظیم می کنند. اینها میزان روشنگری های ما را در برخورد با واقعیات نشان می دهند.
آرمانگرایی و خردگرایی در هر سنی روی رشد هم تاثیر و لازم و ملزوم هم هستند. اما همیشه خردگرایی و آرمانگرایی ما با هم رشد متعادل ندارند، چون افراد در سنین مختلف با خودشان و با دیگران و با اجتماع و محیط زیست برخورد یکسانی ندارند و روی رشد هم تاثیرات یکنواختی نمی گذارند.
آرمانگرایی
در سنین پایین هنوز ما در ابتدای رشد ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی هستیم. عقل و احساس ما چندان رشد نکرده و درک ما از واقعیات در همان حد رشد سنی ما است، پس بنابراین در سنین پایین برخورد ما با واقعیات درونی خود و بیرونی خود در اجتماع و محیط زیست بیشتر حسی می باشد. هنوز تفکیک چندانی بین عقل و احساس و بین آرمانگرایی و خردگرایی ما وجود ندارد. اما اگر مادر، پدر و مربیان در رشد عقلی و احساسی بچه ها، نوجوانان و جوانان تاثیرات واقعگرایانه بگذارند. رشد احساسی و عقلی بچه ها، نوجوانان و جوانان با رشد واقعیات ذهنی، روحی و جسمی و رشد واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگ تر می شود. از دل این رشد متقابل در سنین مختلف آرمانگرایی و خردگرایی رشد و از هم بیشتر تفکیک و به عنوان دو همکار و در مواقعی دو رقیب در رشد هم و در رشد ذهن، روح و جسم بشر دخالت می کنند.
اما اگر پدر و مادر و مربیان درست تربیت نشده باشند. تاثیر آنها بر روی رشد بچه ها، نوجوانان و جوانان در سنین مختلف هیچ نوع هماهنگی با رشد واقعیات اجتماعی و محیط زیست ندارد و سه اتفاق نا گوار و نا متعادل رخ می دهند.
اتفاق اول) ۱- مادر، پدر و مربی ها کم خرد و بیشتر احساساتی هستند. به همین نسبت عقل و خردگرایی بچه ها، نوجوانان و جوانان در برخورد با واقعیات اجتماع و محیط زیست رشد ضعیف و گرایشهای احساسی و آرمانگرایانه آنها بدون یاور عقلی بیشتر رشد می کند. ۲- اگر رشد احساسی و آرمانگرایی بیشتر و رشد عقلی کمتر شود رشد ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی ما در سنین مختلف درست رشد نمی کند و با رشد واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگی ندارند. ۳- فرد و افراد در جایی که باید احساسی برخورد کنند افراط در بکارگیری احساس دارند و در جایی که باید عقلی برخورد کنند، چون عقل ندارند از روی بی سوادی و بد فهمی مجبورند باز هم احساسی برخورد و کارها را خراب تر می کنند. ۴-این آرمانگرایی در نبود یاور عقلی و خردگرایی به تنهایی در برابر واقعیات ذهنی، روحی و جسمی فرد و افراد و واقعیات بیرونی، یعنی اجتماع و محیط زیست جوابگو نیست و با دروغ و توجیه گرایی کورتر می شود. ۵- در نبود عقل تنظیمات ذهنی، روحی و جسمی فرد و افراد بیش از حد به احساس و آرمانگرایی کور وابسته می شود. ۶- این آرمانگرایی کور در نبود عقل و خردگرایی، فرد و افراد را بیمار ذهنی، روحی و جسمی و واقعیات اجتماعی و محیط زیست را هم خراب می کند. ۷- این آرمانگرایی کور و مخرب فردی و جمعی در رابطه با هم رشد واپسگرا و به مرور طی چند دهه و چند سده به ایدئولوژی مذهبی، ناسیونالیستی، قومی، قبیله ای و این اواخر کمونیستی ختم می شوند. ۸- این ایدئولوژی های آرمانگرای کور ذهن و روح و جسم بشر را گرفتار احساسکور ایدئولوژیکی می کنند که در نبود عقل و خردگرایی بر ذهن و روح بشر خدایی می کند. ۹- ایدئولوژی ها راکد، منزوی، واپسگرا و کمبودهای زیاد دارند و تحمل رقیب خودشان را ندارند. آنها جنگهای مذهبی، قومی، ناسیونالیستی و کمونیستی و یا ترکیبی از اینها را راه می اندازند. با غارت و کشتار، مردم را ضعیف، فقیر، بی عقل و بی سواد و مسخ شده بار می آورند تا خودشان بتواند برای قرنها بر ذهن، روح، جسم و زندگی بشر خداگونه حاکم مطلق باشند، پس بنابراین آرمانگرایی که به شرایط سنی فرد و افراد و شرایط اجتماعی و محیط زیست هماهنگی نداشته باشد کور شده و دشمن خردگرایی و دشمن عقل سلیم و احساس سالم و طی چند دهه و چند سده به ایدئولوژی کور تبدیل می شود.
خردگرایی
اتفاق دوم) ما باید در جایی از خردگرایی و در جایی دیگر از آرمانگرایی و در جایی هم از هر دو درست استفاده بکنیم تا واقعیات درونی ما با واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگ رشد کنند. متقابلا این محیط ها هم روی رشد خردگرایی و آرمانگرایی ما تاثیر دارند ، یعنی تجارب و شناخنهای عقلی و احساسی ما باید متناسب با شرایط ذهنی، روحی و جسمی ما در سنین مختلف و متناسب با شرایط مختلف اجتماعی و محیط زیست باشند.
اما در بالا در( اتفاق اول)گفته شد، در نبود عقل و خردگرایی مردم، بخصوص طبقه فقیر به آرمانگرایی کور و به احساسکور ایدئولوژیکی، بخصوص مذهبی گرفتار می شوند که مخرب هستند. برعکس هم صادق است. احساس و آرمانگرایی طبقاتی سرمایه داران ناقص و نمی تواند در برخورد با واقعیات به خردگرایی طبقاتی آنها کمک کند. در نبود یاور احساسی و آرمانگرایی سالم، عقل آنها به مرور کور و به عقلکور تبدیل و بر ذهن، روح و جسم آنها خداگونه و مطلقگرا حکومت می کند. سرمایه داران انحصارگرای میلیاردر به فرمان عقلکور مطلقگرای حاکم بر ذهن، روح و جسم خود پای روی احساس خود گذاشته و با غارت، چپاول و کشتار مردم فقیر صاحب قدرت و ثروت می شوند. در نبود احساس و آرمانگرایی سالم، عقلکور طبقاتی آنها راضی و ذهن، روح و جسم آنها را بطور کاذب تنظیم می کند.
آرمانگرایی کور و خردگرایی کور در جنگ با هم هستند:
اتفاق سوم) آرمانگرایی کور و در رأس آن احساسکور ایدئولوژیکی، بخصوص مذهبی دشمن عقل و خردگرایی است. متقابلا خردگرایی کور و عقلکور سرمایه داران دشمن احساس و احساسکور است. احساسکور یاور عقل سلیم ندارد و عقلکور یاور احساس سالم ندارد.
احساسکور و عقلکور در تضاد، دشمنی و جنگ طبقاتی هستند و با هم مردم یک کشور و یا مردمان کشورها را بیشتر طبقاتی و نهایتا دو قطبی کرده و به جان هم می اندازند. از همه بدتر کشورهای ثروتمند تحمل کشورهای رقیب را ندارند. جنگها و تسویه حسابهای خودشان را می آورند در کشورهای فقیر که مردم آنها مذهب زده، بی سواد، کم عقل و گرفتار احساسکور ایدئولوژیکی، بخصوص مذهبی هستند. در جنگهای عقلکور و احساسکور با هم، ثروتمندان کشورهای قدرتمند احساس خود را زیر پا له کرده تا بتوانند به فرمان عقلکور انحصارگرای حاکم بر ذهن و روح خود مردم فقیر گرفتار احساسکور کشور فقیر را بکشند و غارت کنند و خودشان ثروتمند تر و بی احساس تر شوند. عقلکور آنها تقویت و انحصاری تر و این سرمایه داران بیشتر گرفتار عقلکور می شوند. متقابلا در این جنگهای نابرابر مردم کشورهای فقیر فقیر تر و بی عقل تر و بیشتر گرفتار احساسکور ایدئولوژیکی شده و دست به شورش و انقلاب کور می زنند، نمونه اش انقلاب ۵۷ ایران. بعد از انقلاب ۵۷ جمهوری اسلامی بی عقل گرفتار احساس کور مذهبی( آرمانگرایی کور) و اربابان بی احساس گرفتار عقلکور (خردگرایی کور) ۴۶ سال تا به حال در جنگ با هم هستند. مردم فقیر ایران و منطقه خاورمیانه غارت، کشته و فقیرتر می شوند. نمونه دیگر انقلاب بهار عربی و یا جنگ افراطی اسرائیل و حماس که مردم فقیر فلسطین قربانی جاه طلبی های اسرائیل و حماس هستند. یا جنگ روسیه با اوکراین.
اما در مرحله ای از این جنگهای عقلکور و احساسکور در جوامع مختلف ،مثل ایران تلفات جانی و مالی بالا است و اکثر مردم چیزی ندارند که از دست بدهند.
کم کم عقل سلیم و احساس سالم بشر، بخصوص در طبقه متوسط و کارگر با کمک علم تقویت می شوند. به میزان تقویت شدگی آنها در ذهن و روح مردم فشارهای مردم به رژیم کاذب خیلی بالا و رژیم آخوندی و اربابانش نمی توانند بیشتر از این ایران و منطقه را به آتش بکشند و مجبور می شوند عقب نشینی کند. در مرحله ای فشارهای مردم ایران همراه با ترکیبی از حرکت شورشی، جنبشی و انقلابی می شوند. با سرنگون شدن رژیم آخوندی جنگهای عقلکور اربابان سرمایه دار با احساسکور ایدئولوژی ها، بخصوص مذهبی فروکش می کنند. این در سرنوشت منطقه خاورمیانه و جهان تاثیر دارد.
اراده گرایی:
فرد و افراد اگر صاحب عقل سلیم و احساس سالم باشند دارای شناختها و تجارب عقلی و احساسی درست می باشند. می دانند که در برخورد با یک موضوع مشخص باید عقلی برخورد کنند و یا احساسی و یا ترکیبی بجا از این دو. اگر هم در تصمیمگیریصد درصد مطمئن نیستند، چون منطق دارند آن را با کسان دیگری مطرح و با هم به یک جمعبندی درست تری می رسند. آن فرد و افراد با آگاهی و اطمینان اراده کرده و دست به انجام کاری می زنند و نتیجه درستی هم می گیرند. این اراده گرایی، همکاری درست خردگرایی و آرمانگرایی را در دل خود دارد. اما اگر هم این اراده گرایی به دلایل غیر قابل پيشبينی در عمل به ثمر نرسد و یا ناقص به ثمر برسد. باز هم اراده گرایی این افراد همراه با آگاهی است، چون در هر دو حالت پیروزی و شکست افراد با موضوعات برخورد جدی و منطقی و با هم همفکری و همکاری داشته و سعی کرده اند در برخورد با مشکلات جای عقل و احساس را اشتباهی به کار نبرند تا خللی در اصلاح مشکلات ايجاد نشود. اگر هم اشتباهی رخ داد، دفعه دیگر چون شناخت منطقی دارند آن اشتباه تکرار نمی شود. نمونه اش افراد طبقات متوسط، کارگر و قشر روشنفکر جامعه که سعی می کنند با همفکری و همکاری با هم از عقل و احساس درست تر استفاده تا اراده گرایی آنها در حرف و عمل همراه با علم درست تر جلو برود و کمتر اشتباه بکنند.
اما اراده گرايي منفی و بی حساب و کتاب هم کم نیستند، بخصوص که جنگ طبقاتی وجود دارد، مثلا در جنگ طبقاتی فشار روی مردم فقیر زیاد و طبقه فقیر گرفتار احساسکور ایدئولوژی، بخصوص مذهبی و کمبودهای زیادی دارند. مردم فقیر بی سواد گرفتار احساسکور، بخصوص مذهبی هستند. مشکلات و فشار بر مردم زیاد و مردم دنبال راه حل عقلی می گردند. احساسکور دشمن عقل برای اینکه قافیه را به عقل ناقص مردم فقیر نبازد ذهن، روح و جسم مردم فقیر را با دروغ، توجیه گرایی، رؤیاپردازی و آرمانگرایی کور مشغول و راه حل کورکورانه ارائه و اراده گرایی کور فرد و افراد فقیر را تحریک می کند. مردم مسخ شده اراده کور کرده و دست به حرفها و یا کارهای عجیب و غریب می زنند که هر چند ریشه های عمیق چند دهه دارند، ولی ناگهانی، بی حساب و کتاب و نسنجیده هستند. بخصوص مذهبی های کمبوددار افراطی.
حال در نظر بگیرید که افراد مذهبی افراطی کمبود دار در قدرت هم باشند، مثل علی خامنه ای و دار و دسته جمهوری اسلامی اش . از بی خردی و از کمبود های وحشتناک احساسکور مذهبی حاکم بر ذهن و روح آخوندیسم آرمانگرایی کور و اراده گرایی کور بیمارگونه آنها خیلی بالا است. اراده کور جنون آمیز آنها آنها را مجبور می کند که دست به غارت، کشتار، دستگیری، زندان، اعدام، تجاوز به بچه ها و باجناق بازی و غیره بزنند. اما اگر یک فرد بدبخت و بیچاره از روی نداری و فقر اراده کور کرد و یک دزدی کوچک کرد. فورا انگشتان دستش را قطع می کنند. این نوع اراده گرایی های کور مخرب احساسکور، بخصوص احساسکور مذهبی و آخوندیسم به جنگ طبقاتی دامن می زنند تا اینکه در مرحله ای جامعه اراده کند و با شورش، جنبش و انقلاب رژیم آخوندی را سرنگون کند.
اراده گرایی کور عقل کور ثروتمندان نظام سرمایه داری:
یک چنین اراده گرایی کور را هم سرمایه داران بی احساس گرفتار عقلکور دارند. عقلکور آنها به این سرمایه داران می گوید که بی خیال احساس، عاطفه، انسانیت، قانون و حقوق شوید. اگر من بخواهم ذهن و روح شما را تنظیم کنم باید کمبودهای زیاد من را بر طرف کنید. می پرسید تو خدای عقلکور قدرتمند هستی کمبود برای چی؟ علت کمبودهای من عقلکور از آنجا ناشی می شود که شما مردم در برخورد با واقعیات از من عقل و احساس درست استفاده نکرده اید. بعضی ها که عقل نداشته اند به احساسکور ایدئولوژی ها گرفتار و دشمن عقل شدند. بعضی دیگر مثل شما سرمایه داران در برخورد با واقعیات یاور احساسی نداشته و با همه چیز در همه جا درست یا غلط عقلی برخورد کرده اید. در نبود یاور احساسی من عقل کمبود زیاد پیدا و به خدای مطلقگرای عقلکور در ذهن و روح شما تبدیل شدم. احساس شما رشد نکرده و زیر سلطه من به لجن کشیده شده است. به فرمان من خدای عقلکور حاکم بر ذهن و روح و جسم خودتان تا می توانید پای روی احساس ضعیف خود بگذارید و چشم بسته به فرمان من مردم فقیر را غارت کنید و بکشید تا شما ثروتمند و قدرتمند و کمبودهای من بر طرف شوند. اگر شما سرمایه داران کمبودهای مرا بر طرف نکنید من ارگانیسم شما را درست تنظیم نمی کنم شما را مجبور می کنم مثل هیتلر اراده کور کرده و با یک تیر خلاص جان خودتان را به پایان ببرید.
احساس ضعیف در ذهن و روح سرمایه داران گفت که این سرمایه داران از احساس کم آورده اند. عقلکور گفت تو خفه شو احمق! شما سرمایه داران اگر از احساس کم آوردید سراغ احساس سالم و ترحم را نگیرید. این با غارت و ثروت اندوزی انحصاری شما جور در نمی آید. برای بر طرف کردن مشکلات احساسی و سکسی خودتان فیلم های پورنو ببینید. در هتلهای مجلل به دختر بچه ها و پسر بچه ها تجاوز کنید تا احساس شما بطور کاذب تقویت شود و شما به فرمان من چشم بر روی این احساس احمق فضول خود بسته و آماده برای اراده گرایی کور دیگری شوید و مردم فقیر را از نو چپاول و غارت کنید. از خوب و بدش هم نترسید. این هم اراده گرایی کور از نوع عقلکور ثروتمندان، بخصوص میلیاردر ها که در نبود احساس درست و عقل سلیم به عقلکور خود گرفتار و در جنگ و دشمنی با احساس و احساسکور هستند.
اما راه حل:
پس از جنگها و تلفات جانی و مالی زیاد خوشبختانه مردم ایران در این چند دهه آخری تا حدودی آبدیده شده و صاحب عقل سلیم و احساس سالم شده اند. روند رشد خودآگاهی مردم با تمام محدودیتها و محرومیتها در جامعه ایران رو به جلو و مردم دشمن واقعی خود را که شامل احساسکور مذهب افراطی و آخوندیسم و اربابان عقلگرای کورش است را بهتر شناخته و از آرمانگرایی کور( احساسکور ایدئولوژیکی ، بخصوص مذهبی) و خردگرایی کور( عقلکور سرمایه داری) فاصله بیشتری گرفته اند. این روند رشد خودآگاهی مردم ایران از زمان جنبش انقلابی مهسا به بعد بیشتر شد و ذهن و روح خاکستری مردم را تا حدودی اصلاح کرد. این خودآگاهی خودش را در گفتار و رفتار مردم بیشتر نشان داد، بخصوص در بین دختران و پسران، مثلا مبارزه با ارتجاع مذهبی و مبارزه با حجاب اجباری بیشتر شد. منطق، حق طلبی، استقامت، جرئت، اتکا به خود و حق انتخاب مردم بیشتر شدند. فاصله گرفتن مردم از توهمات و عادتهای کلیشه ای مذهبی و غیر مذهبی بیشتر شد. رشد همفکری، همگرایی، همکاری و اتحاد مردم بیشتر شد.
اما مشکلات بی آبی، بی نانی، بی کاری، بی خانمانی و غیره زیاد و این مشکلات از آرمانگرایی کور و اراده گرایی کور ، بخصوص مذهبی و آخوندیسم و خردگرایی کور اربابانش ناشی می شوند. برای حل این مشکلات افراد باید فردی و جمعی در هر سطحی می توانند به هم اطمینان کرده. دو نفره، سه نفره و چند نفره هسته هایی را بوجود آورده و با مشورت و همکاری با هم کار تشکیلاتی بکنند. مشکلات خُرد و درشت شخصی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را در هر سطحی که می توانند با هم حل کنند. لازم است که در مشورت با هم بدانیم کجا ها باید حساب شده عقلی و کجاها احساسی و کجا ها در اندازه های مختلف باید بجا و به موقع از هر دو استفاده کنیم تا تجارب و شناختهای عقلی و احساسی درستی به دست آوریم. این وظیفه همه است از جمله یک درصدی های مردمی.
تجارب تلخ مردم از زمان شاه و این ۴۶ سال رژیم آخوندیسم کاذب خیلی می توانند به ما کمک کنند اگر با هم همکاری بکنیم و آنها را با هم درمیان بگذاریم. گروه های سیاسی اپوزیسیون هم باید از فرافکنی فاصله و به درون خود تمرکز و توجه کنند. در درون تشکیلات خود این هسته ها بوجود آورند.
موفق باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما.