آقایان جبهه ملی همه تان مقصرید!

 

رها جنیدی :

درباره جبهه ملی زیاد نوشته ام. نقدهای جدی ام را هم منتشر کرده ام. با وجود این که در طول فعالیت های سیاسی ام نه عضو این جبهه بودم و نه حتی سمپات آن، به دلیل انتسابش به شخصیت های تاریخی بی مانندی چون دکتر محمد مصدق و دکتر حسین فاطمی فعالیت هایش را کم و بیش دنبال می کردم.

از اختلافات درونی این تشکیلات به همان مقدار که رسانه ای شده اطلاع دارم. با این وجود نمی توانم تاسفم را کتمان کنم. با سابقه ترین گروه ملی گرای اصیل ایرانی به اختلافات عدیده ای دچار شده که هرازچندگاهی به بیرون درز میکند.

آخرین آنها نوشتاری است از یکی از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران. ایشان در مطلبی که به تازگی منتشر کرده اند به شدت علیه کوروش زعیم می تازد.اتهاماتی علیه او می زند که عجیب است.

 

پیشتر ایشان در نامه ای به دکتر حسین موسویان نیز با طعنه و کنایه ایشان را « رئیس مادام العمر هیئت اجرایی جبهه ملی ایران» می خواند و از پشت پرده اخراج خود و مهندس زعیم از از شورای مرکزی جبهه ملی ایران با عنوان سناریویی که در دو پرده نمایش به اجرا درآمد یاد کرد. حالا بعد از این همه مدت، زعیم را « پیرو مکتب گوبلز» معرفی می کند که « که میگفت دروغ هرچه بزرگتر اثرش بیشتر».

جمال درودی

درودی که انگار عنان از کف داده می نویسد: « بنظرمن بهتر آنست که هر چه زودتر به یک روانپزشک مراجعه کنندشاید بتوانند توهمات ،کیش شخصیت و خودبزرگ بینی که در وجودشان نهادینه شده درمان کنند.»

فراتر از آن، مسئله مهمی را افشا می کند و مدعی می شود ایشان « در تمام دوران ۴۰ ساله فعالیت ایشان فقط ۲ باربازدادشت شدن که هیچکدام در رابطه بافعالیتهای جبهه ملی نبوده …» ولی عنوان نمی کند که دلیل بازداشت ایشان اگر سیاسی و امنیتی نیست پس چیست؟

کوروش زعیم

موضوع اتهامات فقط زعیم نیست. ظاهرا ایشان در نامه ای به آقای درودی که ظاهرا رسانه ای هم نشده و ایشان در این نوشتار به آن اشاره می کند، ایشان را متهم می کند که «… برای اعتلای جبهه ملی و برای نجات میهن چه کرده اید؟ یک مثال عملی بزن تنها یک مثال من را قانع میکند» 

من در مقام تایید و تکذیب نیستم. اما خواننده وقتی این را می خواند به نام جبهه ملی قضاوت می کند.

باید صادقانه بگویم این جبهه مدت هاست هیچ جاذبه ای برای من ندارد. نه تنها من بلکه برای نسلی که کم و بیش می شناسمش.

کافی است به تحولات جریان مخالفان جمهوری اسلامی در این یکی دو دهه قبل نظری بیندازید. جبهه ملی در کدام یک نقش داشته؟ چقدر در تحولات سیاسی سهیم بوده؟ چقدر توانسته بین گروههای سیاسی مخالف اجماع ایجاد کند؟

جبهه ملی بازیگر ترازی در این تحولات نیست. تقصیر یکی دو نفر هم نیست. نه درودی به تنهایی مقصر است نه زعیم و نه هیچ کس دیگر. همه با هم مقصرند.

اگر ادعا می کنم جبهه ملی بازیگر ترازی در تحولات نیست چون بازیگران آن تراز نیستند. با کمال احترام به همه اعضای جبهه ملی، کدامشان توانایی بازیگری فعال دارند؟ به جز تحلیل کردن وقایع سیاسی یا تکرار افتخار به تاریخچه جبهه، اعضای جبهه ملی چه مزیت نسبی نسبت به دیگران دارند؟

البته نباید از یک حُسن بسیار بزرگ عبور کرد. تا آنجا که می دانم هیچ کدام از اعضای فعلی جبهه ملی چه مرکزی و چه سامان ششم به هیچ کدام از سرویس های اطلاعاتی غربی و بیگانه وابستگی ندارند. خلاف بسیاری از چهره های سیاسی اپوزیسیون که علناً و عملاً وابستگی شان به دولت های غربی را انکار نمی کنند. نمونه برجسته شان هم همین کارمندان شبکه تجزیه طلب ایران اینترنشنال است که وابسته به رژیم سعودی می باشد.اما اعضای جبهه ملی فاقد این روحیه خیانت ورزانه هستند و این یک افتخار بزرگ است.

به هر روی، اقتضای کافی و لازم برای فعالیت سیاسی ارتباط به متن مردم است که متاسفانه جبهه ملی با وجود تاریخ سیاسی برجسته ای که دارد فاقد آن است. جبهه ملی به هر دلیلی نتوانسته با نسل های جدید جامعه ایرانی ارتباطی بگیرد. این ضعف در جذب می تواند ریشه در فقدان جذابیت گفتمانی باشد یا حتی فقدان چهره ای سیاسی در حد نام جبهه ملی که مصداق یک رهرو راه مصدق توصیف شود. هیچ کدامشان را جبهه ملی ندارد.

با این وصف جبهه ملی به سمت زوال تشکیلاتی قدم برداشته و هیچ آینده ای نخواهد داشت.

 

26/10/1400     خورشیدی