مژگان پورمحسن :
اولين شرط دمکراسی آزادی انتخاب است. تا جاييکه من سخنان آقای رضا پهلوی را شنيده ام ايشان هيچگاه خود را کانديدای رهبری گذارازنظام جمهوری اسلامی به نظامی دمکراتيک وسکولارو مبتنی براحترام به حقوق بشر نکرده است. ايشان بارها تأکيد کرده که آرزو دارد و ميخواهد چنين نظامی درآيندهٔ ايران برقرارشود و ايشان نيز بتواند مثل بقيهٔ ايرانيان ساکن خارج کشور به وطن برگردد و آزادانه با بقيهٔ ايرانيان ارتباط بگيرد و صحبت کند و نظام سلطنتی را نيز نميخواهد بلکه جمهوری خواه است و خود را نيز کانديدای رياست جمهوری آينده و يا هيچ سمت سياسی دردمکراسی آينده نميکند.
اما دربخش رهبری سياسی قيامهای مردمی داخل کشورنيز ايشان بارها گفته است که مردم درداخل ايران خود رهبرانشان را ازميان خودشان پيدا ميکنند و ازخارجه و بدون بودن دروطن وصحنه اعتراضات و قيامها و درنهايت سرنگونی را نميتوان رهبری کرد و به انجام رساند.
من، مژگان پورمحسن که سلطنت طلب نبوده و نيستم، اين صحبتهای آقای رضا پهلوی را درمورد خودشان که نميخواهند در شرايط گذارو آماده سازی سرنگونی آخوندها و نيز درنظام دمکراتيک پس ازسرنگونی رژيم ضد ايران و ايرانی هيچ مسئوليت رهبری يا نقش کليدی داشته باشند را با احترام به ايشان و خانواده شان ميپذيرم. بنابراين آقای رضا پهلوی را بسًمتی که نمی خواهد و نقشی که درتوان خود نميبيند هُل ندهيم و بزورو فشارو تعارف ازايشان شخصی که نيست نسازيم.
آقای رضا پهلوی نه رضا خان است که سرباز وطن و جان نثار ايران بود که سپس رضا شاه شود و نه ايران و مردمش متعلق به صد سال پيش هستند. آقای رضا پهلوی همان محمد رضا شاه نيست و روند زندگی فردی و سياسيش درست برعکس پدرش ميباشد. درسنی که پدرش درايران به تخت سلطنت نشست و بار سنگين رهبری کشور را بر دوش خود پذيرفت ، آقای رضا پهلوی به خارج ازکشورآمد و ماند و بزندگی معمولی يک شاهزادهٔ پيشين پرداخت که ربطی به حال و روزمردم ايران زيرنعلين آخوندها و چکمهٔ پاسداران سياهی و تباهی ندارد. خود ايشان بدرستی گفت که سازماندهی و رهبری قيامها و سرنگونی نظام اسلامی درداخل
کشور وتوسط مردم ناراضی و معترض شکل خواهند گرفت و رهبران خود را خواهند ساخت.
برای انجام هرکاری ابتدا بايد به خواسته و انگيزهٔ خود فرد توجه داشت و سپس توان عملی ناشی ازنتيجهٔ دانش و تجربيات عملی فرد مورد نظر. آقای رضا پهلوی خواسته ها و انگيزه ها و شرايط پدربزرگ و پدرش را ندارد و شخصيت کاملأ متفاوتی دارد که
با خانوادهٔ خويش درآمريکا با سلامتی و خوشی زندگی ميکند و بايد به اين انتخاب و توان احترام گذاشت.
ما ايرانيان ازهُل دادنهای سياسی هيچ خيری نديده ايم. هُل دادن يک نسل توسط خمينی و رجوی نتنها يک نسل را سوزاند و برباد داد بلکه ساخت ايران آزاد و مستقل و پيشرفته با مردمانی مرفه و خوشبخت را بطورکلی نابود کرد. ما معدود بازماندگان آن نسل خون و فدا و همهٔ مردم ايران سالهاست شاهد نابودی تماميت بود و سرمايه های طبيعی و انسانی وطنمان هستيم. رهبری درتوان آنان است که با تمام توش و توان خود رودرروی رژيم بغايت وحشی آخوندی درداخل ايران ايستاده اند و تا آخرين نفس خواهند ايستاد. برای چنين دلاوران و جان برکفانی در خارجه رهبرتعيين نکنيد. هيچ رهبری. زيرا اين همان غارت خون و جان است که ازآن رنج ميبريم.