فیروز نجومی :
آنچه اکنون در کشور ما میگذرد، تاریکی را از یک مفهوم ذهنی به یک واقعیتی عینی تبدیل کرده است، بسی بسیار اسف بار. کمبود انرژی، نبود برق و گاز و بنزین، محکوم به زندگی در رنج بی آبی و تنفس در هوای آلوده و کشنده، گسترش فقر و تنگدستی و ناپدید شدن قشر خاکستری و طبقه میانه حالان، تاریکی را تبدیل به پدیده ای ساخته است لمس شدنی، قابل مشاهده و غیر قابل انکار. جای چندان امیدواری هم نیست که حرکت بسوی شرایطی بسی بسیار تاریکتر در آینده ادامه نیابد. یعنی که تاریکیهای طولانی تر، کمبودها در زمینه انرژی، شدیدتر و گرانی وبیکاری بطور وسیعتری ادامه خواهد یافت. این در شرایطی ست که شان و منزلت جمهوری اسلامی در روابط بین المللی اعتبار خود را از دست داده و هر روز در صحنه جهانی مترودتر میشود.
وقتی بتاریخ در 45 سال گذشته مینگریم، می بینم که تاریکی، پدیده ای تازه در جامعه ما نیست. در واقع، تاریکی دیر زمانیست که بر کشور ما حاکم شده است، از آن زمان که ساختار قدرت بازتاب وحدت دین و سیاست گردید. چرا که احکام شرعی بر خاسته از دین، وقتی از دهان قدرت خروج میابد، البته که چیزی جز تسلیم و اطاعت و فرمانبری نجوید. حال در جامعه ایکه احکام الهی بر آن حاکم گردیده است بواسطه آخوند و فقیه و طلبه، سرپیچی از آنان با تنبیه و مجازات روی در روی است، و خبر از فرا رسیدن تاریکی میدهد، تحولی که با فروپاشی نظام شاهی بوقوع پیوست و با بقدرت رسیدن آخوند و فقیه و حاکمیت دین، تاریکی نیز بواقعیت پیوست و بر سراسر جامعه سلطه افکند.
بنابراین، با کمی دقت متوجه میشویم که سلطه حکومت دین بر جامعه از 45 سال گذشته و اجباری شدن قوانین و قواعد شرعی، میل و اراده معطوف بر تن ندادن، به بایدها و نبایدهای شرعی و امتناع از بکار بستن احکام دینی راپیوسته در درون خود رویش داده و هنوز هم در حال روئیدن است. این بدان معناست که ساختار حکومت دین، نیز، مثل ساختار هر قدرت دیگری، در حالیکه سلطه خود را میگستراند، تخم نفی و نابودی را نیز در خود پرورش میدهد تا زمانیکه همه راههای نجات بر ساختار قدرت بسته میشود.
در واقع، دوران تاریکی، در جامعه ما با برقراری حجاب اجباری و خوار و حقیر شمردن زنان آغاز گردید. از دیدگاه فقاهتی زنان را الله برای رفع نیازهای مردان خلق کرده است. طبیعی است که نظام از طریق سلطه بر زنان بعنوان موجودی ضعیفتر از مردان، بر مردان نیز سلطه افکند، که نظام آخوندی، چیزی نمیخواهد بیشتر از سکوت و خاموشی بهترین نمایش تسلیم و اطاعت و فرمانبری.
اما، واقعیت آنستکه پس از 45 سال حکومت با مشتهای آهنین و تشکیل و سازماندهی انواع واقسام گشتهای ارشادی، بگیر و ببند، توهین و تحقیر جریمه و سرکوب، حکومت آخوندی نتونسته است اراده زنان معطوف به برگزیدن پوشش خود را سرکوب کند. سر انجام بفکر افتادند که با ابزار قانونمند سازی، اراده معطوف به کشف حجاب را سرکوب سازند، نه به معنای تعریف حجاب در چه میزان و چه درجه و اندازه ای. چیزی قابل سنجش و اندازه گیری که تخلف از ان مرزبندی های تعریف شده سزوار تنبیه و مجاززات شناخته شوند. بلکه قانونمند سازی لایجه حجاب بمعنای شناسائی انواع و اقسام جریمه ها و تنبیه و مجازات است نه فقط در خدمت زنان “متخلف” بلکه حتی آن کسانیکه که بنوعی سرویسی در اختیار زنان متخلف گذشته اند.
گویا نظام متوجه شد که بالایحه قانونمندسازی حجاب بر دشمنان نظام میافزاید. شورای امنیت ملی ضمن اعلام دریافت لایحه حجاب و عفاف، افزود در حال حاضر از اجرای آن خود دای میکند. در همان زمان واقعه تاریخی دیگری در نقطه ی دیگری از کشور، مابین راه اصفهان به قم، در کارونسرای “دیر گچین،» خانم پرستو احمدی باجرای یک کنسرت فرضی پرداخت. که باید آنرا همانند تیری تو صیف نمود که در دل حکومت آخوندی می نشیند و تردید مدار که زخم وارد شده بر ساختار نظام، اگر نظام را به هلاکت نرساند آنرا زخم پذیر نموده و اماده پذیرش زخمهای بیشتری نیز میکند.
البته که، اجرای کنسرت پرستو احمدی بحث و گفتگویی را برانگیخت و بعضا، تلاش بسیار کرده ودست به جمع اوری اسناد و مدارکی زدند که ثابت کنند اجرای کنسرت پرستو احمدی یک “پروژه” برساخته دست نظام بوده است و در این زمان خاص نیز باجرا درآمده است تا چهره خشن و خون آلود نظام را هنر دوست و زیباپسند جلوه دهند. البته در پی انتشار خبر اجرای کنسرت پرستو احمدی، مطبوعات نظام، همه یک آهنگ را نواختند که کیست که میگوید در جمهوری اسلامی آوازه خوانی زنان، ممنوع بوده است چه بشکل فردی و چه درهمخوانی گروهی. تنها اجرای آن برنامه هایی ممنوع گردیده اند که مغایر با قانون بوده اند، از کدام قانون، در چه دادگاهی در حضور کدام هئئت منصفه؟ سخنی نیست اگر هم توجیهی ارائه میدهند، قورباغه را وادار باوازخوانی درابوعطا میکند.
اما، مهم نیست که کنسرت پرستو به چه بهانه و به حمایت چه کسانی برگزار شده است. آنچه مهم است انست که آوای پرستو آحمدی و برگزاری کنسرتی که با کنسرتهای خوانندگان معروف، در نقاط مختلف جهان لبه میزند، بازتابنده جنبش زن زندگی آزادی ست، جنبشی که ریشه هایش در خون بیش از 500 جوان در 1401 روئیده است.
اگر هم اجرای کنسرت فرضی، پروژه ای بوده است که بدست نظام طرح ریزی شده باشد که از تغییر و تحولاتی که در راه است و در آینده ناظر بر وقوع آنها خواهیم بود خبری بدهد بآن امید به آرام ساختن جامعه بیانجامد، تردیدمدار که طرفه آن نیز شرایط فرو ریزی نظام را هموار میسازد. چه از هر زاویه ای که به کنسرت پرستو بنگری، بیانگر چیزی نیست مگر تائید زن بعنوان یک انسان برابر و هم شان مرد، نیک و زیبا پنداشتن زندگی و استلزام بی چون چرای آزادی برای ادامه یک زندگی انسانی. برگزاری کنسرت پرستو، نهایتا در حقیقت، نمیتواند کنشی بشمار آید مگر کنشی با انگیزه نفی تسلیم و اطاعت و فرمانبری، کنشی نماد امتناع و سر پیچی . البته که آواز دلنشین پرستو احمدی، آوازی است که همچون چراغی در تاریکی درخشیدن گرفت و روشنائی بخش گردید.
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com