بهرام رحمانی :
در تاریخ، همواره مراحلی فرا میرسد که حکومت قادر به مدیریت جامعه نیست و حتی از تامین ابتداییترین شرایط زندگی شهروندان عاجز و ناتوان است اغلب شهروندان آن جامعه، آنچنان ناراضی میشوند که چنین حکومتی را قبول ندارند. بهعبارت دیگر، جامعه با یک بحران و بن بستی مواجه میگردد که خروج از آن ساده و بدون بها نیست. در حال حاضر جامعه ما با چنین شرایطی روبروست!
در حکومتی که مسئولین قوه قضاییه به رییس جمهور سابقشان «لات» میگوید؛ در حکومتی که رییس جمهوری سابق به رییس قوه قضاییه آن را «غاصب» مینامد؛ در در حکومتی که دولت بودجه نظامی و میلیتاریستی و نهادهای مذهبی را 30 تا 40 درصد افزایش میدهند در حالی که کسر بودجه دارند و رییس جمهوری ادعا میکند که اگر قیمت سوخت و انرژی را 50 درصد بالا ببرند اشغالزایی را افزایش خواهند هنگامی که تجارب تاکنون نشان داده هر موقع قیمت سوخت و انرژی بالا رفته بسیاری از کارگاههای کوچک تعطیل شدهاند و صدها هزار کارگر آنها به صف میلیونی بیکاران پیوستهاند(وضع بیکاری در استان اصفهان هشدار دهنده است. بسیاری از کارخانهها با وضعیت بحرانی روبرو هستند و 11 کارخانه بزرگ این استان از وضعیت قرمز نیز عبور کردهاند. «دبیر جامعه اسلامی کارگران استان اصفهان» اعلام کرده که در سال جاری 27 هزار کارگر بیکار شده و تقاضای حق بیکاری کردهاند. آمار بازگشت به کار بیکاران زیر 2 در صد است)؛ در حکومتی که مسئولین قضایی میگوینند فرزندان و نزدیکان مقامات حکومتی در عرصه قاچاق کالا و غیره فعالند بنابراین نمیتوان کاری کرد؛ در حکومتی که بلایای طبیعی مانند زلزله و غیره به زنان بدحجاب نسبت داده میشود و ماموران حکومتی مانند گردنهگیرها و تبهکاران جلو کاروان کمکرسانی به زلزلهزدگان اخیر کرمانشاه را میگیرند و مصادره میکنند؛ در حکومتی که زندانیان سیاسی را وادار به پذیرش جرمی میکنند که مرتکب آن نشده است؛ در حکومتی که کارفرما به کارگرانی که حقوق معوقه خود را مطالبه میکنند میگوید: «تروریست» هستید؛ در حکومتی که کارگر کار میکند اما حقوق بخور و نمیرش را ماهها پرداخت نمیکنند آنهم در شرایطی که بیش از 75 درصد اقتصاد و شرکتهای بزرگ دولتی هستند؛ در حکومتی که آگاهانه از انتقال زندانی سیاسی بیمار به بیمارستان جلوگیری میکنند تا بمیرد؛ در حکومتی که مقامات قضایی و انتظامی قربانیان خود را در میادین شهرها از جرثقیل آویزان میکنند و در مقابل هزاران شهروند به ویژه کودکان میکشند؛ حکومتی که کودکان را نیز اعدام میکند؛ حکومتی که به شرکتکنندگان در جشن و شادی در تولد و فارغالتحصیلی و…، شلاق میزند(پنجشنبه شب 30 آذر، مصادف با جشن شب یلدا، ماموران پلیس در دو مهمانی در مناطق فرمانیه و لواسان تهران 230 دختر و پسر را بازداشت کردند)؛ مردم سر دشمنی و خصومت دارد در حکومتی که به صورت زنان اسید میپاشند و هرگز عاملین این جنایت دستگیر نمیشوند؛ در حکومتی که دریاچهها، تالابها، جنگلها نابود میگردند(آمار رسمی دولتی نیز نشان میدهد که بیش از 80 درصد آلودگی شهر تهران ناشی از سوخت وسایل نقلیه و همچنین موتور خودروها است. بیش از 300 هزار دستگاه خودروی کاربراتوری در تهران وجود دارد که بیش از 10 درصد ناوگان خودرویی تهران را شامل میشود و سهم 50 درصدی در آلودگی هوای تهران دارد.
بانک جهانی اعلام کرده است که در 25 سال گذشته، مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا و پیامدهای آن در ایران حدود 120 درصد افزایش یافته است)؛ حکومتی که با آزادی بیان و اندیشه و تشکل دشمن است؛ و…، واقعا با چنین حکومتی چه باید کرد؟