اَلن فراشون (لوموند) :
برگردان : علی شبان
یادداشت مترجم :
پیش از خواندن مقاله ی اَلن فراشون، از اعضای بخش بینالمللی ی هیئت تحریریه روزنامه لوموند، نگاهی میکنیم به گزیده ای از مقاله ی سیلوی کافمن همکار او، در لوموند ِ۲۰ دسامبر *۲۰۲۳. دراین مقاله او به چند نکته ی اساسی تأکید میکند؛ بویژه به اصطلاح «جنوب جهانی» که این روزها زیاد شنیده میشود :
Sud global ( جنوب جهانی) به کشورهای آفریقایی، خاورمیانه، آمریکای لاتین، و نیز بخش بزرگی از آسیا و کشورها در نیمکره شمالی و نیمکره جنوبی، گفته میشود و آرژانتین، بولیوی، برزیل، شیلی،کوبا و ونزوئلا را دربرمی گیرد.
دو کشمکش ِ بزرگ، ظهور «جنوب جهانی» را به عنوان یک بر هم زننده ی ژئوپُلتیک برجسته کرده اند. حمله ی روسیه به اوکراین، که غرب آنرا به عنوان یک اقدام تجاوزکارانه شناسایی کرده است و نظم بینالمللی را زیر سؤال می بَرد، نتوانسته بخشی از بقیه ی جهان را متقاعد کند.افزون براین، جنگ بین اسرائیل و حماس، این شکاف را به میزان قابل توجهی عمیق تر کرده است. غرب خود را در برابر دو قدرت دیگر جهانی یعنی روسیه و چین که به عنوان ضمانت دهندگان نظم جهانی قلمداد میشوند، می بیند. و افزون بر این، روسیه هنوز نظمی را بر پایه قواعد اتحاد جماهیر شوروی و سپس وارث آن، روسیه پیگیری می کند. و هر دو کشور- چین و روسیه – اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل هستند.از آن لحظه که یک قدرت ِ ضامن نظم جهانی، یعنی روسیه، نظم تعین شده توسط سازمان ملل را نقض کند؛ بدون اینکه چین، یک قدرت دیگر ِ ضامن ِ این نظم، آن را محکوم کند، لزوماً غرب خود را در مناقشه می بیند.
پس این «جنوب جهانی» کیست؟ عبارتی که در سال ۱۹۶۹توسط یکی از مخالفان جنگ ویتنام، کارل اوگلسبی Carl Oglesby مطرح و بسیار فراگیر شد و کشورهایی از شمال تا جنوب را در بر می گرفت. و چون عبارت جایگزینی پیدا نکرد، توانست جای خود را در میان بررسی ها و پژوهش های سیاسی پیدا کند.چرا که پیش از این، اصطلاح «غرب و بقیه» و یا «بقیه کشورها»تعریف کاملی از آنچه را که منظور را برساند، نبودند. و «شمال وُ جنوب» که در گزارشی توسط ویلی برانت، صدر اعظم آلمان مطرح شده بود، بسیار قدیمی بنظر می رسد. پس از سپری شدن چهل سال از آن زمان، بسیاری از معیار ها و مقیاس ها تغییر کرده اند.
بوبو- لو Bobo Lo پژوهشگر استرالیایی – چینی، که تحصیلاتش را در آکسفورد و دانشگاه مِلبورن دریکسان امور سیاسی به پایان رسانده، معتقد است که «جنوب جهانی» وسیعتر از به اصطلاح «جنوب و شمال» و با فروتنی کمتر از «بقیه» و در عین حال، بیشتر امروزی و باب روز خود را نشان داده است. و «جنوب جهانی»؛ توانست خود را به عنوان «یک حوزه سیاسی قدرتمند» تثبیت کند. ولی درعین حال که آنها بسیار فعالند و منفی بافی نمی کنند، همه کشورها که در این قالب گنجانده می شوند، در یک سمت و سو گام برنمیدارند و علاقه و دلبستگی شان به همدیگر یکسان نیست. برای نمونه میتوان مسائل محیط زیست و اِکولوژی را نام برد که حتی اتفاق افتاده که آنها به غرب نزدیکی بیشتری نشان دهند.
توما گومار Thomas Gomart تاریخ نگار فرانسوی در امور بینالمللی، در کتابی که به تازگی بنام ِ شتاب تاریخ L’accélération de l’Histoir منتشر کرده است، میگوید « دو تغییر بزرگ استراتژیکی در برابر چشمان ما رخ میدهد : ظهور خیره کننده ی چین از سال ۱۹۷۹، و میل به رهایی قدرتهای منطقه ای که نقش آفرینان آن در شکل تازهای از «جهانی شدن» عکسالعمل نشان میدهند و از خود دفاع می کنند.
کشور هند، یک قدرت منطقه ای که مانند چین آرزوی مقام رهبری ِ «جنوب جهانی» را دارد؛ بدون شک بهترین نمونه برای این تغییر است.وزیر خارجه این کشور، سوبرهما نیام جایشانکار، این روایت را رد کرده است که بر اساس آن، غرب همیشه نقش اشتباهی را ایفا میکند : او خاطر نشان میکند که در آسیا یا آفریقا، هند در رقابت با پکن است، نه با واشنگتن. به تعبیر دیگر، روشی زیبا برای تایید از دست دادن قدرت ایالات متحده آمریکا – که البته هنوز هم قدرت برتر جهان است- و همواره هند در مواقعی که مفید باشد، با آن همکاری می کند. برخی البته این را روشی چند پهلو می نامند.ع.ش
***
و اینک مقاله اَلن فراشون که در روزنامه لوموند ِ ۸ فوریه **۲۰۲۴ منتشر شده است را می خوانیم :
ادای احترام به دموکراسی در سال ۲۰۲۴ : تقریباً نیمی از بزرگسالان ِ جهان به صندوق های رأی فرا خوانده میشوند ولی ما میتوانیم صدای شکاکان را بشنویم.شرایط رأی دهی در بریتانیا و در هند و یا در ایالات متحده ، روسیه ی ولادیمیر پوتین، در برزیل و در ایران یکسان نیست. [نا گفته پیداست که همه کشورهای ذکر شده «پیشرفته» قلمداد نمیشوند و از «دموکراسی» در آنها خبری نیست]. با این حال، در این فراخوان ِ رأی گیری، روشی برای احترام به یکی از ژست های مهم زندگی در یک دموکراسی را میتوان دید.اینجا و آنجا، در مسکو و یا این هفته در آذربایجان ِ الهام علی اُفIlham Aliyev، حاکم مستبد حاضر در صحنه ی جمهوری آذربایجان، خود را موظف به سازماندهی آن می بیند؛ حتی اگر از پیش نتایج آن را بداند.
این صرفاً انجام یک عمل رسمی و ریاکارانه است و یا هر چه شما بگویید و یا تصور کنید، اما یک رهبر مستبد، حقانیت و احترام را به خود تحمیل می کند، همانگونه که برای رفتن به عروسی باید کراوات و کلاه بگذارد. مسلماً انجام این مراسم و مناسک به معنای ایمان داشتن به آنها نیست. با این حال یک وظیفه احساس می شود؛ و حتی ناخودآگاه این حقیقت ساده را بیان میکند : داشتن مُهر دموکراتیک بهتر از نداشتن آن است.
قدرت نرم
یکی از سرمقاله نویسان نازک بین و ظریف پرداز فایننشال تایمز، جانان گانش Janan Ganesh، میگوید: «در سال ۲۰۲۴ زنان و مردان، در همه جا رأی دهندگان هستند. » و لری دایموند آمریکایی، استاد دانشگاه استنفورد معتقد است : با این حال، دموکراسی در حال افول است. همزمان، تعداد کشورهایی که این رژیم انتخاباتی را اعمال می کنند، در حال کاهش هستند. و افزون بر این، در قلمرویی که پیش از این فتح شده بود، به ویژه در غرب، انتخابات کیفیت خود را از دست می دهد.
به زبان دیگر و در معنای گسترده، بنا به گفته ِ سازمان غیر دولتی ONG Freedom House در سال ۲۰۰۰، انتخابات منظم و نسبتاً «آزاد- دموکراتیک» ۵۴ در صد از جمعیت جهان را به خود اختصاص داده بود و سپس در سال ۲۰۱۸ به ۵۰ درصد کاهش یافت. و در نهایت به ۳۳ در صد در سال ۲۰۱۹ اُفت کرد.( در اینجا به لحاظ محاسبه ی هند و کاهش رتبه آن، که اکنون پر جمعیت ترین کشور روی کره زمین است.)
تنها سی و چهار کشورند که در رَده ی لیبرال دموکراسی طبقه بندی میشوند : انتخابات آزاد، حاکمیت قانون، آزادی مطبوعات و قدرتها و کنترل های بکار گرفته شده در امور دموکراتیک و حقوق اقلیت ها.و مجموعهای که اصول و قواعد نهاد های کامل و پیچیده ی دموکراتیک را می سازند. سامانتا پاور آمریکایی Samantha Power که « آژانس توسعه بینالمللی آمریکا» به عهده اوست، میگوید : « هفده سال است که آزادی در جهان رو به افول است.»
باید خاطر نشان ساخت که
دموکراسی کمتر صادر می شود، زیرا توانایی خود در فریبندگی را از دست داده است.بنظر میرسد که قدرت نرم دموکراسی زیر ضربات عهد شکنی های مکرر غربیها به اصول آن، لطمه ای کاری به وجهه اش وارد آورده است.جورج دبلیو بوش با حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، یکی از طراحان این تحول بود. افسون زدگی – نسبی – غرب و به همان اندازه بیتفاوتی «جنوب جهانی» [sud global ] نسبت به تجاوز روسیه به اوکراین، آنرا به خوبی نشان می دهد. و افزون بر این،حمله روسیه، از نگاه این دسته از کشورهای به اصطلاح «جنوب جهانی»، با کاهش ارزش ِ وجهه دموکراسی به اشتباه گرفته می شود.
سامانتا پاور چنین ادامه میدهد : لغزش برخی دموکراسی ها به سمت خود گامگی، ما را با یک سؤال کلیدی روبرو میکند : « کدام مدل از حکومت در سالهای آینده پیروز خواهد شد؟» دانشگاه کمبریج در مرکز تحقیقات ِ آینده دموکراسی تخمین میزند که چین و روسیه کمی بیشتر از ایالات متحده در میان کشورهای در حال توسعه یا «جنوب جهانی» محبوبیت کسب کرده اند. هر چند شناخت دقیق این اظهار نظر، بسیار دشوار است؛ ولی آنچه مسلم است دموکراسی های لیبرال از درون خورده می شوند. این نظریه ی بر پایه «خستگی دموکراسی» خود را بیان میکند : جوانان غربی از رژیم هایی که آرام آرام تصمیم میگیرند و همیشه در جست وُجوی سَنتِز (هم نهاد) هستند، رویگردان شده اند.این رژیم ها نه سیاه را میپسندند و نه سفید را، اما ترجیح میدهند در بخش خاکستری ی سازش، هر تصمیمی را بگیرند. رأی دهندگان مدرن، بدون وفاداری به دلبستگی های حزبی، پای صندوق های رأی میروند : نهادهای کلیدی ِ دموکراسی در چهارچوب احزاب سیاسی، میروند تا نزد این رأی دهندگان، فاقد وجهه و اعتبار شوند.
خطر دیگری را باید در یک محیط دیجیتالی که در آن تمایز بین حقیقت و دروغ ناپدید می شود، خاطر نشان کرد.به گفته ی لارنی نوردن از دانشگاه حقوق نیویورک، تئوریهای توطئه، تسلط شبکههای اجتماعی در مطبوعات ِ سنتی، اطلاعات نادرست و یا دستکاری شده که افکار عمومی را می سازند، همه وُ همه، دموکراسی ما را تهدید می کنند. و بالقوه توسط هوش مصنوعی، به آنها شدت بیشتری بخشیده خواهد شد.و در این رابطه میبینیم که سخنرانیهای دستکاری شده رئیس جمهور آمریکا در فضای مجازی شنیده می شود.
نظرسنجی ها درباره انتخابات پارلمان اروپا در ماه ژوئن ۲۰۲۴، خبر از موجی از یک راست بسیار افراطی ی ملیگرا می دهند.این حزب های معترض در فضایی که بیاعتباری نخبگان را به رخ می کشند، از مشکلات روزچون مهاجرت ، نا برابری های اقتصادی و اجتماعی و محدودیتهای زیست محیطی بهره مند می شوند. مدل آنها دموکراسی غیر لیبرال است که به آن «دموکراسی» هم می گویند. و یکی از قهرمانان این پسرفت دموکراتیک، ویکتور اوربان Victor Orban، نخست وزیر مجارستان است. انتخابات آمریکا در۵ نوامبر ۲۰۲۴، تعیین خواهد کرد که آیا قدرتمند ترین لیبرال دموکراسی آماده ی تسلیم شدن در برابر نوعی از باز گرداندن دونالد ترامپ جمهوری خواه به کاخ سفید است یا خیر؟
پارادُکس ِ زمان : افول دموکراسی لیبرال، با خوشرویی در زمانی اتفاق میافتد که برتری مطلق خود را در مبارزه با بیماری همه گیرِ کووید-۱۹ ثابت کرده است. و اداره امور «دموکراسی لهستان»در آخرین انتخابات، به دست یک شخصیت سیاسی راست میانه رو یعنی دونالد توسک Donald tusk افتاده است. و از سوی دیگر، غرب که بطور جبران ناپذیری به عنوان موجودی رو به زوال و انحطاط توصیف می شود، مقصد مطلوب ِموج ِ مهاجرتی بی سابقه باقیمانده است. و بنظر میرسد که این موج شامل انبوهی از مردم تیره بختی است که از به اصطلاح مردمان «جنوب جهانی» هستند، آنهایی که وعده ی آزادی و رفاه در رژیمِ لیبرال دموکراسی را در سر دارند. بنابراین اعلام مرگ آن [دموکراسی] بسیار زود رس بنظر می رسد.
نوشتههای داخل ِ [ ] از مترجم است.
*https://www.lemonde.fr/idees/article/2023/12/20/influent-et-disrupteur-le-sud-global-defend-ses-interets-mais-n-offre-pas-de-modele-alternatif-a-l-ordre-occidental_6206812_3232.html
**https://www.lemonde.fr/idees/article/2024/02/08/en-nombre-de-pays-pratiquant-la-democratie-elle-regresse-en-territoire-deja-conquis-elle-perd-en-qualite_6215356_3232.html