جمشید برزگر :
آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران، در سخنان روز یکشنبه خود، بار دیگر بر بیطرفی کاملش در انتخابات ریاست جمهوری تاکید کرده اما همزمان، با اشاراتی صریح به انتقاد از حسن روحانی و حمایت از ابراهیم رئیسی و تا حدودی محمد باقر قالیباف پرداخته است.
رهبر جمهوری اسلامی گفته است: “هرگز نمیگویم به چه کسی رای بدهید یا ندهید.” اما آیا واقعا چنین است و او چنان سخن نمیگوید که مخاطب به آسانی دریابد که نظر آیتالله خامنهای به نظر کدام یک از نامزدها نزدیکتر است؟
ممکن است سخنان آیتالله خامنهای تکرار مواضع قبلی او قلمداد شود، اما بیان دوباره این مواضع، درست در اوج کارزارهای تبلیغاتی نامزدهای ریاست جمهوری و ارجاع مستقیم به شعارهای آنان، به سخنان امروز او وزن بیشتری میدهد زیرا چنین اظهارنظرهایی ممکن است پیامدهایی داشته باشد.
آیتالله خامنهای تنها دو روز پس از اولین مناظره نامزدهای ریاست جمهوری و با مشخصتر شدن دیدگاههای آنان، نکاتی را مطرح کرده است که به راحتی میتوان مصادیق آن را در میان نامزدها تشخیص داد.
رهبر جمهوری اسلامی گفت:” گاهی میشنویم بعضی میگویند یا در گذشته گفتهاند که وقتی ما آمدیم مسئولیت پیدا کردیم، توانستیم سایه جنگ را از سر کشور رفع کنیم، اما این حرفها درست نیست و واقعیت آن است که در تمامی سالهای متمادی، حضور ملت در صحنه، باعث رفع سایه جنگ و تعرض از سر ایران شده است.”
حسن روحانی و طرفداران او بارها با صراحت تمام گفتهاند که رویکرد آنان برای حل و فصل پرونده فعالیتهای هستهای ایران و دستیابی به برجام، باعث رفع سایه جنگ از سر ایران شدهاست. آقای روحانی در جریان کارزار انتخاباتی خود بر همین نکته انگشت گذاشته و آن را به عنوان یکی از اصلیترین نقاط قوت خود مطرح کردهاست.
بنابراین، تردیدی نیست که سخنان آیتالله خامنهای حمله ای مستقیم به یکی از شعارهای اصلی حسن روحانی قلمداد خواهد شد و دست منتقدان و رقیبان او را برای به زیر سوال بردن عملکرد و کارنامه آقای روحانی در مهمترین اقدامش بیش از گذشته باز خواهد کرد.
بیشتر بخوانید:
- صفحه ویژه انتخابات ایران
- رهبر ایران: این که بعضی گفتند سایه جنگ را برطرف کردند درست نیست
- ‘ميدان’ آيت الله خامنهاى: سياست خارجى كلان ايران و نقش رياست جمهورى
- راستیآزمایی مناظره نخست؛ کدام ادعاها درست بود؟
آیتالله خامنهای تنها دو روز پس از اولین مناظره نامزدهای ریاست جمهوری و با مشخصتر شدن دیدگاههای آنان، نکاتی را مطرح کرده است که به راحتی میتوان مصادیق آن را در میان نامزدها تشخیص داداما تنها این بخش از سخنان آیتالله خامنهای نیست که میتواند به منزله مداخله جانبدارانه او در انتخابات مطرح شود. آیتالله خامنهای ضمن انتقاد از حسن روحانی، از اصلیترین شعار نامزد رقیب او ابراهیم رئیسی به طور تمام عیار حمایت کردهاست.
شعار اصلی آقای رئیسی حمایت از محرومین و تلاش برای حل فوری مشکلات طبقات ضعیف جامعه است. او در سخنرانیها و برنامههای تبلیغاتیاش، بیش از هر نامزد دیگر بر این موضوع تاکید کرده است و در جریان اولین مناظره نامزدها نیز، بارها این نکته را مطرح کرد که افزایش کمکهای دولتی به اقشار ضعیف جامعه اصلیترین برنامه دولت او خواهد بود.
محمد باقر قالیباف، دیگر نامزد اصولگرایان هم با مطرح کردن شعار ۴ درصدیها و ۹۶ درصدیها تا حدودی با ابراهیم رئیسی همسو است، اما حمایت از محرومین اصلیترین و محوریترین شعار انتخاباتی او نیست.
آیتالله خامنهای در سخنان روز یکشنبه خود گفتهاست:” بهگونهای شعارها و برنامهها را مطرح کنید که همه بدانند با هدف اصلی حمایت از طبقات ضعیف وارد عرصه شدهاید و حل این مشکل مهم برای شما در اولویت جدی قرار دارد.”
در عین حال، هم ابراهیم رئیسی و هم محمد باقر قالیباف با متهم کردن دولت حسن روحانی به دولت “پیر، خسته و ناتوان”، از ضرورت تشکیل دولتی “جهادی و انقلابی” سخن گفتهاند.
رهبر جمهوری اسلامی روز یکشنبه این شعار را نیز تایید کرد و گفت: “مردم و نامزدها بدانند که برای حل مشکلات موجود باید مثل یک جهادگر، کمر بستهی خدمت بود و با کار «پرحجم و با کیفیت، مجاهدانه و انقلابی»، بنبستها را شکافت و کشور را به پیش برد.”
به این ترتیب، آیتالله خامنهای که همواره بر بیطرفی خود در انتخابات و داشتن تنها یک رای همچون دیگر شهروندان تاکید میکند، حتی ضرورتی برای انتخاب واژگان و اصطلاحاتی متفاوت از آنچه نامزدها مطرح کردهاند نمیبیند و با به کار بردن همان شعارها، هرچند نامی از نامزدی نمیبرد اما برای مخاطب خود نیز در شناخت نامزد مورد نظر رهبر جمهوری اسلامی چندان جای تردید و سوالی باقی نمیگذارد.
در سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸، حاکمیت حتی از سوی نامزدهای حاضر در انتخابات متهم شد که با مهندسی انتخابات و یا تقلب در انتخابات نام نامزد مطلوب آیتالله خامنهای را از صندوق بیرون آورده استموضعگیریهای آیتالله خامنهای در قبال انتخابات و نامزدها، به دلیل جایگاه حقیقی و حقوقی او در ساختار قدرت، پیامدهای گسترده دارد و به “یک رای” او وزن و اهمیت بسیار فراتری از یک رای یک شهروند میبخشد.
سخنان رهبر جمهوری اسلامی نه تنها به مثابه حکم و فتوایی مذهبی-سیاسی مسیر و رای پیروان وفادار او را مشخص میسازد، بلکه از نگاه منتقدان به مثابه دستورالعملی اجرایی، چارچوب و جهتگیری انتخاباتی نهادهای قدرتمند سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی حاکمیت را تعیین میکند.
با این همه، چنین موضعگیریهایی ضرورتا همواره به نتایج مطلوب آیتالله خامنهای منجر نشده است و اغلب اوقات، بر خلاف توصیه خود او برای خودداری از دو قطبی کردن فضای سیاسی کشور، به افزایش شکاف جامعه-حاکمیت، قطبیتر شدن انتخابات و افزایش آراء مبتنی بر استدلالهای سلبی انجامیده است.
به جز دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و دوره دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی، آیتالله خامنهای تقریبا در تمام دوران رهبری خود با این وضعیت تناقضآمیز روبه رو بوده است. در سال ۱۳۷۶، این باور عمومی شکل گرفته بود که علی اکبر ناطق نوری نامزد حاکمیت و آیتالله خامنهای است. برخی، یکی از علل شکست سنگین آقای ناطق نوری را همین باور عمومی میدانند.
در سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸، حاکمیت حتی از سوی نامزدهای حاضر در انتخابات متهم شد که با مهندسی انتخابات و یا تقلب در انتخابات نام نامزد مطلوب آیتالله خامنهای را از صندوق بیرون آوردهاست. در سال ۱۳۹۲ نیز تلقی همگانی این بود که آیتالله خامنهای تمایل بیشتری به نامزدهای اصولگرا، مانند سعید جلیلی دارد اما مخالفتی جدی با پیروزی حسن روحانی نیز ندارد.
همین وضعیت کم و بیش در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری نیز وجود داشته است. روشنترین و تازهترین نمونه آن، انتخابات سال ۱۳۹۴ است.
این تناقض را چگونه میتوان توضیح داد؟ آیا آیتالله خامنهای صرفا در حرف و نه در عمل به حمایت از نامزدهای معروف به اصولگرا میپردازد؟ آیا رایدهندگان نه تنها به نظرات رهبر جمهوری اسلامی توجه نمیکنند بلکه درست بر خلاف آن عمل میکنند؟ آیا تعدد مراکز قدرت از یک سو و شرایط داخلی و خارجی پذیرش رای مخالف را الزامی میکند؟ و از همه اینها مهمتر اگر پاسخ به هر یک از این سوالات مثبت باشد، چرا رهبر جمهوری اسلامی باید به چنین موضعگیریهای پرهزینهای ادامه دهد؟
واقعیت آن است که بسته بودن چرخههای تصمیمسازی و تصمیمگیری و نبود جریان آزاد اطلاعرسانی، موجب میشود که در پاسخ گفتن به چنین پرسشهایی بیشتر از آنکه بر واقعیتها و اسناد تکیه شود، حدس و گمانها پررنگتر میشوند و همین بر اسرارآمیز بودن و شگفتی آفرینی مداوم نظام سیاسی ایران میافزاید.