ایرج مصداقی :
«میگویند اوضاع جاری زندان اوین و بسیاری از زندانهای شهرستانها از قبیل اعدامهای بیرویه و احیاناً بدون حكم قضات شرع یا بدون اطلاع آنها و گاهی به رغم مخالفت با آنها و ناهمآهنگی بین دادگاهها و احكام صادره و تاثیر جوها و احساسات و عصبانیتها در احكام صادره و حتی اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون اینكه اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شركت كرده باشند. كاملاً ناراحتكننده و وحشتناک است…. فشارها و تعزیرات و شكنجههای طاقتفرسا رو به افزایش است…. هرج و مرج و خودمختاری مسئولین بازجویی و بازپرسی سخت نگرانكننده است.»
اما خمینی بی کمترين توجهی به اين نصایح خیرخواهانه، همچنان از لاجوردی که مورد خشم و نفرت آيتالله منتظری بود پشتیبانی میکرد. در ادامه، منتظری در سال ۱۳۶۵ خطاب به خمینی نوشت:
«شنیده شد فرمودهاید: «فلانی مرا شاه و اطلاعات مرا ساواک فرض میکند» البته حضرتعالی را شاه فرض نمیکنم ولی جنایات اطلاعات شما و زندانهای شما روی شاه و ساواک شاه را سفید کرده است، من این جمله را با اطلاع عمیق میگویم». علاوه براين، منتظری با توجه به گزارشهایی که نمایندگانش از زندانها تهیه کرده بودند و حساسیت ویژهاش درباره شرايط زنان زندانی خطاب به خمینی نوشت:
«آیا میدانید در زندانهای جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟
آیا میدانید عده زیادی زیر شکنجه بازجوها مردند؟
آیا میدانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانیهای دختر جوان بعداً ناچار شدند حدود ۲۵ نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟
آیا میدانید در زندان شیراز دختری روزهدار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام کردند؟
آیا میدانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان را بهزور تصرف کردند؟
آیا میدانید هنگام بازجویی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟»
اينچنين، آيتالله منتظری که در سال ۶۵ به خمینی گفته بود که تا پای جهنم حاضر است با او برود اما داخل آن نخواهد شد، در سال ۶۷ به حرفش عمل کرد و در مخالفت با کشتار ۶۷ رو در روی خمینی ایستاد. چراکه که با صدور فرمان خمینی برای قتلعام نه تنها ديگر هيچ دليلی برای سکوت نمیديد بلکه ابراز مخالفت را وظيفهی خود میدانست.
او در مورد اولین واکنشاش نسبت به کشتار ۶۷ میگوید:
«من نامه مرحوم امام را که داد خواندم، تاریخ هم نداشت ظاهرا نامه، من خیلی ناراحت شدم. آسید هادی داماد ما اینجا بود؛ گفت: خوب، حالا اما چیزی نوشتند، شما روی حرف ایشان صلاح نیست، چیزی بگویید. من گفتم: آخر چطور صلاح نیست؟ یک آدمی که دو سال – سه سال زندان به او دادند، حالا هر چی، بالاخره یک قاضی تشخیص داده دو سال یا سه سال زندان به او داده است، حالا ما بیاییم فوری بگوییم: تو سر موضعی، و بزنیم تقی اعدامش کنیم؛ این آخر مطابق با هیچ نظامی (جور) نیست…». او در بخشی از فایل صوتی مرداد ۱۳۶۷ نیز، با ذکر دغدغههایی مشابه نقل میکند: «همه رفقای ما با نوشتن نامه به امام مخالف بودند ولی من دیدم جواب ندارم روز قیامت؛ وظیفه من است به امام تذکر بدهم.»
احمد منتظری در توصیف نامه اعتراضی اولیه پدرش به خمینی که بنا به مصلحتاندیشی و فشار اطرافیانش تغییر یافت، میگوید: «من خواندم خیلی تعجب کردم، که این خیلی متن تندی است و به ایشان هم نظرم را گفتم. گفتم آقا اینها چیزهایی نیست که شما روی کاغذ بیاورید. اینها را باید شفاهی بگویید… با امام صحبت کنید. دست دیگران بیفتد چه میشود؟». و در نقل پاسخ پدرش چنين میگويد: «گفت همه چیز دیگر تمام شده…. من یک لحظه احساس کردم که مثلاً کودتایی شده، خبری شده ما نمیدانیم. گفتم یعنی چه تمام شده؟ ایشان این جمله را گفتند، که خونی که به ناحق ریخته بشود دیگر همه چیز را تمام میکند.»
علاوه بر نوشتن نامه به خمینی و بيان مخالفتاش با قتلعام زندانیان، آیتالله منتظری اعضای هیأت کشتار را فرا خواند و خطاب به آنها گفت: «بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده و تاریخ ما را محکوم میکند به دست شما انجام شده و [نام] شما را در آینده جزو جنایتکاران در تاریخ مینویسند.»
اما جانیان بیتوجه به اعتراضات او با کارگردانی احمد خمینی و «بیتامام» به جنایت ادامه دادند.
آيتالله منتظری در پاسخ به پرسش عمادالدین باقی مبنی بر اینکه «بعضی میگویند اگر شما این کار را نکرده بودید، حساسیتها به وجود نمیآمد و شما بعد از فوت امام خمینی زمام رهبری را به دست میگرفتید»، بر حکم وجدان تأکيد کرد: «معنی حرف آن بعضی این است که من بگذارم مردم را بکشند، خلاف شرع انجام شود برای اینکه بعد میخواهم رهبر شوم؟ اصلا و ابدا وجدانم به چنین امری راضی نمیشد.» او در جای دیگری در پاسخ به کسانی که به او توصیه میکردند سکوت کند و پس از مرگ خمینی اقداماتی را که لازم میداند انجام دهد گفت از کجا معلوم من زودتر نمیرم.
همه اين شواهد به روشنی گواهی میدهند که آيتالله منتظری با آگاهی کامل از اجرای عدالت در حق آنانی که دشمنان ايدئولوژيک او محسوب می شدند دفاع کرد. و بهای اين وظيفه وجدانی را با برکناری از قدرت و تحمل سختیهای زیاد پذيرفت. به راستی اين کردار آیتالله منتظری در تاریخ معاصر ایران نمونه است، کارنامه سياسیاش را قاطعانه از خمينی و پیروانش متمايز میکند.
به همين دلايل است که با آن که نه به لحاظ ایدئولوژیک و نه سیاسی با آيتالله منتظری هیچ قرابت و نزدیکی ندارم اما کردار عادلانه و شحاعانه او برای من همواره الگو ست و از صمیم قلب دوستی و محبت مرا جلب میکند.