بهنام . م :
آنچه که همیشه اپوزیسیون را در مقابله با رژیم ایران ناموفق جلوه داده، شکست در اتحاد است. در یک کلام باید گفت جامعه اپوزیسیون یکدست نیست. این یکدستی به معنای یکپارچگی گرایشهای سیاسی نیست بلکه یکدستی در تاکتیکها و تکنیکهای مقابله است.
با روی کار آمدن ترامپ جمهوریخواه، امید به موفقیت در مقابل رژیم افزایش یافت زیرا جمهوریخواهان برای سرنگونی رژیم مصصم تر از دموکراتها نشان میدهند. با این حال مسئله مورد مناقشه نحوه تعامل جریانهای اپوزیسیون با دولت ترامپ است.
اخیرا یکی از هواداران سلطنتطلب به یک شبکه تلویزیونی گفته تمایل رییسجمهور آمریکا به طیف رضا پهلوی باعث دوری ترامپ از دوستان و مشاورانش شده که با مجاهدین خلق ارتباط نزدیک داشتهاند. وی همچنین گفته است که رضاپهلوی با ترامپ دیدار داشته است.
جدای از صحت و سقم این واقعه مدعی سلطنت چند روز قبل در مصاحبه با آسوشیدپرس از «ائتلاف بزرگ» خبر داد که پس از شکلگیری اعتراضات مردمی علیه مشکلات و فساد اقتصادی درون کشور صورت گرفته است. این سخن به شایعه ائتلاف بین سازمان مجاهدین و رضا پهلوی را دامن میزند.
باید گفت سازمان مجاهدین خلق یکی از دلایل عدم شکلگیری اتحاد بین مخالفان جمهوری اسلامی است. پیشتر کیهان لندن در یادداشتی تحلیلی پیشنهاد داده بود تا رضا پهلوی به عنوان جایگزین مریم رجوی اداره تشکیلات مجاهدین را برعهده بگیرد.
آنچه که باعث شد این پیشنهاد بعد از چند ماه از نگارش آن کمی رنگ واقعیت به خود بگیرد ادعای سرگروه ری استارت است. این شومن در یکی از آخرین برنامههای خودش با ابراز شکایت از رضا پهلوی مدعی شد وی با سازمان مجاهدین خلق ملاقات داشته است. هرچند وی جزئیات بیشتری از این خبر را منتشر نمیکند.
این خبر می تواند واقعیت داشته باشد؛ چرا که ضعف تشکیلاتی پادشاهیخواهان محرز است. هر چند ضعف مذکور محدود به این طیف اپوزیسیون نیست و اکثر سلایق سیاسی را در بر میگیرد. شاهزاده علیرغم میل باطنی خود ناگزیر است خلاء مبارزاتیاش را در جای دیگر پر نماید.
در حال حاضر سازمانی عمل کردن مجاهدین خلق رضا پهلوی را وسوسه میکند که با ائتلاف با این گروه بتواند قویتر از گذشته در صحنه سیاسی حاضر شود. پس پیوند رضا پهلوی با مجاهدین خلق هر چند ممکن است خلاء سازمانی و تشکیلاتی و حتی نیروی میدانی ولیعهد ایران را پر کند اما به شدت به رابطه عاطفیاش با ملت ایران ضربه میزند.
ضمنا باید به یاد داشته باشد که سازمان مجاهدین خلق یکی از مشهورترین دشمنان محمدرضا شاه فقید بوده است. حال چگونه است که میتواند با همکاری دشمن دیرینه شاه سابق ایران، به اهداف خود برسد؟
مسلم است که او نباید پیوند قلبیاش با مردم را فدای ارتباطات سازمانی کند. سازمانی که سابقه حضور در لیست گروههای تروریستی را در پرونده دارد میتواند به اعتبار دودمان پهلوی خدشهای بزرگ وارد کند.
از طرفی روابط درون سازمانی مجاهدین خلق شفاف نیست و به دلیل بسته بودن فضای حاکم بر این گروه، امکان رصد و تحلیل عملکرد درونی آن مقدور نیست. هرآنچه از درون سازمان به بیرون درز میکند ناشی از سرخوردگی نیروهای داخلی سازمان بوده که از آنها جدا شدهاند. نکته مهم دیگر این است که این سازمان مخالفان خود را سرکوب رسانهای میکند.
فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی در این باره میگوید:
«مجاهدین توانسته بودند بهعنوان “اپوزیسیون” مخالف جمهوری اسلامی و حتی “تنها اپوزیسیون” خودشان را جا بزنند. اگر کسی هم میخواست علیه این سازمان جبهه بگیرد یا انتقاد بکند آن را بشدت سرکوب میکردند. این سرکوبها هم غالبا سرکوبهای رسانهای بود مخصوصا با بوجود آمدن اینترنت و سهولتها در اینترنت اینها صحنهسازی میکردند و پروندهسازی میکردند. عکسها را دستکاری میکردند و همان کارهایی که معمولا رسم اینهاست که میکنند و بعد هم اگر امکانش را داشتند اینها را با هجوم فیزیکی کتک میزدند و از بین میبردند و کاری میکردند که مردن بترسند.»
آینده را باید دید؛ با سقوط رژیم دینی حاکم بر ایران نمیتوان به سازمان مجاهدین خلق اعتماد کرد. همکاری با آنان ممکن است خیلی زود رنگ خیانت به خود ببیند. تجربه بنیصدر پیش روی ماست؛ به قول سام قندچی این سازمان نوعی داعش شیعی را ترویج میکند که برای مخالف خود ذرهای احترام قائل نیست و به شدت تمامیتخواه هستند.
نگارنده با این قول که انحلال سازمان مجاهدین خلق بهترین راه رشد جنبش دموکراتیک و مترقی ایران است، موافق میباشد هرچند این اعتقاد را درباره سلطنت ندارد.