اتحاد جنسیتها و فروپاشی حکومت آخوندها!

 

فیروز نجومی :

هر چند که وقتی آخوند سید ابراهیم رئیسی، بعنوان نماینده ملت ایران در سازمان ملل بسخنرانی پرداخت، عرق شرم را بر پیشانی هر ایرانی بر نشاند. با این وجود، حکومت ولایت فقیه، متعلق بعهد دقیانوس، بهتر از آخوند رئیسی، هیچ آخوند دیگری را نمیافت که بتواند کم مایگی، و یا بهتر است بگوئیم بی مایگی خود و حکومت آخوندی را، در برابر چشم جهانیان، بمعرض نمایش بگذارد. بسی بسیار ساده لوحانه از آغاز، آخوند رئیسی به وارونه سازی حقایق پرداخت، چنانکه، دیپلماتهای حاضر که تعداد اندکی بیش نبودند، دروغها و گزافه گوئیهای او را باور میکنند، گوئی که نه شنیده اند و نه در ویدئوهایی که در سراسر جهان در رسانه های اینترنتی انتشار می یابند، دیده اند که در کشوریکه تماما زیر سلطه قشر مفتخوار آخوند قرار گرفته است، چه میگذرد و چه جنایات و تجاوزاتی، چه سرکوبهای خشونتبار و کشتارهای بیرحمانه ای صورت میگیرد، و چه جوانانی که بجرم اعتراض و مخالفت در زندانها بسر نمیبرند و بعضا، جان خود را در زیرشکنجه های هولناک، از دست نمیدهند و یا بر فراز دار ولایت بقتل نمیرسند.

آخوند رئیسی از پشت تریبون سازمان، ملل چنان سخن میگفت، گویی از کشوری میآید که اگر بهشت نباشد کمتر از بهشت هم نیست، کشوری که در آن همگان، از ذیل تا راس، در رفاه و آسایش، در کمال رضایت و راحتی بسر میبرند، نه کمبودی هست و نه فقر و گرسنگی. که مردم ایران هرگز خود را چنین خوشبخت و سرمست ندیده اند. همه، هر آنچه لازم برای زندگی ست بسلیقه خویش و در کمال آزدی، بمیل و اراده خود برگزینند، از پوشیدنیها و نوشیدنیها تا دیدنی ها و شنیدنیها. البته که میتوانستی دیپلمتهای حاضر در سالن سخنرانی را مشاهده کنی که از شنیدن سخنان آخوند رئیسی، دهان بازمانده و حیرت زده در جای خود میخکوب شده بودند.

افزوده بر این، آخوند رئیسی از” ارزشهای ولائی” سخن راند که “انسان را بسمت کمال و کرامت سوق میدهد،” ارزشهایی که در هیچ فرهنگ و زبان و دینی پیدا نمیشود مگر در “قرآن،” کتابی که انسان را به عقلانیت، معنویت و اخلاق و حق باوری دعوت فرموده است، همان کتابی که آنقدر بر کرامت و عقلانیت انسان ارزش مینهد که با قطع یکدست و یک پای سارق، برعکس، او را برای بافیمانده عمرش به یک انسان علیل و ناتوان و سر بار تبدیل میکند. یا زنان را بجرم خیانت به همسر، بسنگسار میکشاند، کتابی که انسان را همچون بنده و حیوانی می بیند نیازمند هدایت به راه مستقیم، کتابی که پیوسته انسانها را بسوی تسلیم و اطاعت فرا میخواند و یاد آوری که اگر بخیر عمل کنی، پاداش گیری و اگر مرتکب شر شوی در آتش دوزخ بسوزی و خاکستر شوی. شرایطی، بسیار، شبیه شرایطی که در اروپا،، در قرون وسطی، در دوران تاریکی و حکومت کلیسا وجود داشت. برغم حکم قران مبنی بر مشروعیت بیرحمیها، مجازات، خشونتها و انتقامجویی ها بر علیه دگر باوران و دگر اندیشان، آخوند رئیسی، مردم جهان را برای رسیدن به عدالت و کرامت انسانی بسوی پذیرش قران فرا خواند.

اما، آخوند رئیسی بدفاع از عدالت و کرامتی که قران به بشریت اهدا کرده است اکتفا نکرد و جهانیان را بعلت نادیده انگاشتن نقش بنیادی و مقدسی که قران به خانواده در جامعه نسبت میدهد بنقد کشید و مورد سرزنش قرار داد، چنانکه گویی، صدها خانواده ای  که در سال گذشته در اعتراض به  قتل مهسا، یکی از عزیزان خود را از دست داده و یا مورد چنان صدمه و آسیبی قرار گرفتند جبران ناپذیر و اسلاح ناشدنی، کوری یک چشم با تفنگ ساچمه ای بدست سربازان و ماموران امنیتی قران، حتما، بزعم آخوند رئیسی، خانواده بشمار نمیایند، چون سر بشورش و سرکشی در برابر نظامی برداشته اند مدافع قرآن مقدس. بعید بنظر میرسد آخوند رئیسی وقتی از اهمیت خانواده و دفاع از آن سخن میگوید، بیاد بیاورد که همه آنانی که در سال 67، دوران اسارت خود را در زندانها میگذراندند، بیش از 4000 تن از آنان را پس از یک محاکمه ی چند دقیقه ای بر فراز دار مجازات ولایت آویخت، همه دارای خانواده بودند. حتما چنین جنایات و کشتار بیرحمانه ای مورد تایید قران هم بوده و هنوز هم هست. مگر میتوان انتظار داشت که آخوند، هرگز بانسانی کوچکترین آسیبی بر ساند بدون رجوع به متن مقدس قران و پیروی ازآن؟ از آنجا که قران ماخذ اخلاق و معنویت هم هست،  آخوند رئیسی به توصیه قران به صداقت و راستگویی اشاره میکند و میافزاید:

وفای به عهد و پیمان، راستگویی و امانتداری، صداقت در مراودات و معاملات، خدمت به محرومان و مبارزه با فقر و فحشا و بی‌عدالتی و تبعیض، آری این‌ها محتوای قرآن شریف است.

پس معلوم شد که چرا جامعه ما دست بگریبان چنان مصیبت و نکبتی گشته است که رهایی از آن، اگر غیرممکن نباشد،چندان ساده نیست. آخوند رئیسی، از وارونه سازی حقایق کمترین شرم و حیائی بخود راه ندهد. کمتر کسی یافت میشود که نداند در دوران زمامداری قشر مفتخوار آخوند، بیش از چهار دهه، بر جامعه ایران چه گذشته است. هیچ دستاوردی بجز تشدید تنفر و خصومت ورزی، فقر و فلاکت و گدایی و گرسنگی، خواری و حقارت، دستآورد دیگری نداشته است. همین بس به تورم 60 در صدی و بیکاری 15 درصدی، به ارزش پول ملی، 50 تومن به یک دلار، به فروپاشی نیروهای تولیدی و عدم سرمایه گذاری ، به رو در رویی 80 درصدی جمعیت با مشکل معیشتی و زندگی 50 درصدی ملت در فقر مطلق، به تخریب و ویرانی محیط زیست، خشکی رودخانه ها، دریاچه ها و تالابها، و دهها نارسائیها و ندانم کاریها بنگری تا بصداقت و راستگویی آخوندها، بویژه آخوند رئیسی و تعهد آنها بکتاب مقدس قران، اندگی آگاه شوی.

آخوند رئیسی، اگر چه با خوانش متنی که باو داده بودند مشکلات فراوانی داشت، با این وجود، فکر میکرد توانسته است که “نقاب از چهره     سلطه گران شرق و غرب” برگیرد. حال انکه قبل از رسیدن باین نقطه، خواسته و یا ناخواسته نقاب از چهره لواط کار آخوند، از جمله چهره خویش بر گرفت. او پرچم دفاع از نهاد خانواده را بدوش برکشید بآن امید که بر جنایات و تجاوزاتی که نسبت بزنان و مبارزه آنان بر علیه حجاب اجباری مرتکب شده است، پوششی بکشد و هچمنان مخفی نگاهدارد، گوئی که همه چیز آرام است و خاموش. چه جای نگرانیست؟ سالروز مهسا آمد و رفت. غافل از آنکه، سرکوب شده اگر نابود و نیست نشود، نیرومند و قویتر سر از نهان به بیرون آورد و چه بسا منفجر گردد و ویرانی های بسیار ببار آورد. که چنین نیز شده است، انفجاری که با قتل مهسا امینی بوقوع پیوست، از آن جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی به بیرون بر جهید، جنبشی که حکومت آخوندی بخوبی فهمیده است که در برابر ان یک قدم بعقب، آغاز روندی خواهد بود که بی تردید به شکست انحامد .

دیر زمانی بود که نظام بمناسبت سالروز مهسا در حال آماده سازی و سازماندهی نیروهای خود، برای سرکوب و خاموشی هر حرکت و جنب و جوشی بوده است. بسیاری از بر قراری غیر رسمی حکومت نظامی خبر میدادند. ویدئوها از نقاط  شهرهای مختلف کشور حضور نیروهای سپاه و بسیح و لباس شخصی را در خیابانها و سر چهار راهها نشان میدهند. بگونه ای که حضور نیروهای امنیتی را بیشتر از مردم عادی تخمین زده اند. درست یا نا درست تخمین، موضوع بحث نیست. آنچه دارای اهمیت است حضور واقعی نیروهای امنیتی ست، بهر مقدار و تعدادی، چندان مهم نیست.

این بدان معناست که حکومت آخوندی برهبری آخوند خامنه ای، ولایت فقیه سر هیچگونه نرمخویی و مسالمتی را با آنچه دشمن و یا توطئه دشمن میخواند ندارد و همچنانکه نشان داد با تمامی اقتدار، نظم و امنیت و ارامش را در سراسر جامعه، برغم انتظار وقوع یک قیام بزرگ مردمی، بر قرار و پا بر جا نگاه داشت.

تنها از آنچه که دارای واقعیت است و عینی میتوان تفسیر و یا فهمی را از آن ارائه داد. تاکنون نظام نشانداده است نگران سرکوب هیچ نیروی مخالف و معاندی در درون نیست. اما، اکنون، خود را در برابر نیمی از جامعه می بیندکه سلطه مطلق آخوند بر سراسر جامعه را بچالش کشیده است. باین دلیل، دیر زمانیست که دولت لایحه ای تخت نام حجاب و عفاف بمنظور سرکوب جنبش کشف حجاب و جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی، به مجلس ولایت ارائه داده است،  لایحه ای که سرکوب هر کنشی رها از بندهای قانونی، هر کنشی مبنی بر تخلف از مرزهای جدا کننده جنسیتها، در شرایط و زمانهای گونا گون را کنشی مشروع و موجه و قانونی تعریف میکند. بدینترتیب، بمنظور وا داشتن زنان به پذیرش قواعد و تن دادن بمقرارت حجاب در تمامی عرصه ها، حتی، در ارتباط با معالجات و معاینات پزشکی بوسیله جنسیتها مخالف، لایحه حجاب و عفاف که دیر زمانی مورد چند و چون قرار داشت، س بدست قوه قضائیه تنظیم گردید و سر انجام بتصویب بخش کوچکی از نمایندگان مجلس ولایت رسید و نه در یک جلسه عمومی.

بنطر میرسد که حکومت آخوندی سر انجام باین نتیجه رسیده است که برای تبدیل جامعه بیک مسجد بزرگ، انجا که نجاست از خود بزدائی و به عبادت بپردازی، بنام خدا به رکوع و سجود روی تا خویشتن را تسلیم اراده الله و اطاعت از احکام او را پنج مرحله در روز بجا اوری. قواعد و مقررات شریعت تا کنون بآخوند حاکم نشانداده اند که برای بنظم در آوردن روابط جننسیتها مکفی نیست و بوضع قوانین بیشتری برای تنظیم روابط جنسیتها نیاز مند است. البته، لایحه حجاب و عفاف، بمنظور آنکه قانون سراسر جامعه شناخته شود باید به تصویب فقهای عالم  شورای نگهبان، نیز، برسد تا به قانون حاکم بر جامعه تبدیل گردد.

واضح است که حکومت آخوندی، مثل هر حکومت دیگری، به پایان خود نمی اندیشد، بویژه اگر حکومتی باشد بر ساخته از استبداد مضاعف دین و قدرت. چرا که اگر بخاطر بیارویم، می بینم که تحت استبداد شاهی، حجاب مسئله ای نبود چون جنسیتها از هم جدا نبودند و چگونگی روابط شان، تا مرحله عقد و ازدواج در حوزه آزادی ها و اراده های فردی شکل میگرفت، آزادی هایی که حکومت اسلامی برسمیت نمی شناسد. آزادی هایی که در دوران شاهی نه تنها بفساد نکشید بلکه به اتحادی بزرگ انجامید که انزمان کسی آنرا اتحاد جنسیتها نمی شناخت، اما، اتحادی بود که در براندازی نظام شاهنشاهی نقش تعیین کننده ای را بازی کرد.

حکومت آخوند بخوبی میداند که اتحاد جنسیتها، نیز، رمز پیروزی بر ساختار استبداد مضاعف دین و قدرت است و افشای لواطکاری در حوزه های علمیه. چه اتحاد جنسیتها، زمانی واقعیت می یابد که رهایی از بندهای تعصب آور خوی دینی در رفتار و گفتمان اجتماعی رخ بدهد. این است که اگر بآنچه روزانه در جامعه اتفاق میافتد بنگریم، مشاهده میکنیم که این اتحاد جنسیتی در مبارزه روزانه با نیروهای ارشادی-امنیتی- انتظامی، تجربه و تکرار میشود. واکنش نظام به سالروز مهسا خود بیانگر اقتدار اتحاد جنسیتها و رهایی از خوی دین وعادت به تعصب ورزیهای دینی را بمنصه ظهور در آورد.

firoz nodjomi

 https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjem@gmail.com