![](https://mihantv.com/wp-content/uploads/2015/07/mehdi_kohestani.jpg)
مهدی کوهستانی :
در رابطه با زنده یاد حبیب لاجوردی می توان از زوایای متفاوتی نوشت٬ هر کسی می تواند از زاویه درک و موقعیت اجتماعی اش یادی از او بکند. اما برای من زنده یاد لاجوردی بعنوان یک آکادمیسین و کسی که فرای جایگاه طبقاتی که آمده بود خیلی قابل احترام است. درست ۱۹ سال پیش یود زمانی که ما برای برگذاری سمینار جنبش کارگری در شهر تورنتو در حال بررسی بودیم که چه کسانی را برای سخنرانی دعوت کنیم که دوستان صحبت از زنده یاد لاجوردی و کتاب اتحادیه های کارگری و خودکامگی در ایران را مطرح کردند. کتابی که در ایران با سانسور بیست صفحه از آن کتاب چاپ شده بود. ما با یک ای میل ساده از ایشان دعوت کردیم و خودش بدون هیچ منتی آمد و حتی ضروری ندانست که ما برایش جای تهیه کنیم. آمد صحبت اش را کرد و رفت. در زیر متن سخنرانی اش را که در نشریه شهروند که در همان هفته چاپ شد را می گذارم. اتفاقا این سخنرانی همزمان با شرایط جنبش کارگری امروز ایران که اعتصابات بسیاری وجود دارد و بحث آینده جامعه مطرح است بسیار نزدیکی دارد.
گرچه یکبار دیگر هم او را در برای چندین ساعت در تورنتو دیدم و کلی از او آموختم بخصوص وقتی که گفت کتابی از پدرش نوشته و آنرا برای بچه هایش نوشته که بدانند که ریشه اشان چیست و برای تجربه در دانشگاه تورنتو در رابطه با آن صحبت کرده است. بارها با او تلفنی صحبت کردم که متاسفانه نشد دوباره او را ببینم اما در شرایطی که رسانه ها از او یاد می کند باید نشان داد که زنده یاد لاجوردی در کتاب خود کامگی و اتحادیه های کارگری نوشته ای را به تحریر در آورد که زاویه برخوردش به مبارزات طبقه کارگر و تاریخ جنبش کارگری مهم بود . زنده یاد لاجوردی بسیار ساده و صادق برخورد می کرد. گرچه رفت ولی یاد و کارش سبز باد و امید است که کتاب اتحادیه های کارگری و خودکامگی را دیگران نیز در رابطه اش بگوییند و فهمید که خودکامگی با سرکوب تشکلات کارگری و اجتماعی در صد سال گذشته گره خورده است. یاد زنده یاد حبیب لاجوردی گرامی باد
مرداد ۱۴۰۰
حبيب لاجوردي سخنراني خود را با عنوان “اتحاديه هاي كارگري و سياست در ايران دوم ژوئن ۲۰۰۲.
بررسي نهضت كارگري ايران طي صد سال گذشته نشانگر پيوند ناگسستني بين فضاي سياسي ايران و اتحاديه هاي كارگري است. در دوره هاي برخورداري از آزاديهاي سياسي اتحاديه هاي كارگري يكي از نخستين نهادهايي بودند كه در صحنه سياسي ايران پديدار ميشدند و هر زمان كه اختناق سياسي دوباره مسلط ميگشت، در مرحله اول اتحاديه هاي كارگري سركوب ميشدند، سپس نوبت مطبوعات و قوه مقننه و احزاب سياسي و جمعيت هاي صنفي و ساير مراكز مستقل قدرت ميرسيد. لاجوردي سپس به دو دوره از تاريخ ايران اشاره كرد كه ارتباط بين آزاديهاي سياسي و رشد و نمو اتحاديه هاي كارگري را نشان ميدهند. اين دو دوره عبارتند از:١٩٠٦ تا ١٩٢٥ ،از انقلاب مشروطه تا تاجگذاري رضاشاه١٩٤١ تا ١٩٤٩ از شهريور ١٣٢٠ تا ١٥ بهمن ١٣٢٧.
از سال ١٩٠٦ تا ١٩٠٨ ميلادي (١٢٨٥ تا ١٢٨٧ شمسي) جنبش كارگري ايران پا به پاي جنبش مشروطه گام برميداشت. قانون اساسي با تضمين حق تشكل و اجتماع، زمينه سياسي لازم را براي پيدايش و پرورش اتحاديه هاي كارگري فراهم آورد. به علاوه، قانون أساسي كه قدرت مطلق پادشاه را از او گرفت و به مجلس شوراي ملي واگذار كرد، مانع از آن بود كه دولت نهادهاي مستقل را به سهولت سركوب كند. دوره اول مجلس شوراي ملي به سرعت براي برقراري حكومت قانوني دست به كار شد و قانون هايي مانند انجمن هاي ايالتي و ولايتي، شهرداري ها و مطبوعات را به تصويب رساند. در چنين شرايطي بود كه در سال ( ١٩٠٦)١٢٨٥ محمد پروانه نخستين اتحاديه كارگري ايران را در “چاپخانه كوچكي” واقع در تهران، خيابان ناصريه سازمان داد. همانطور كه استحضار داريد، تلاش مجلس براي برقراري حكومت مشروطه، با مخالفت محمدعليشاه روبرو شد و كار به جايي كشيد كه طبق دستور او، مجلس شوراي ملي در ژوئيه ( ١٩٠٨)تيرماه ١٢٨٧ (به توپ بسته شد و بازگشت استبداد در وضع كارگران چاپخانه كوچكي” اثر مستقيم گذاشت: اتحاديه آنان تعطيل شد. پس از به سلطنت رسيدن احمدشاه، مجلس دوم در نوامبر (١٩٠٩)پاييز ١٢٨٨ افتتاح گرديد و پايه ريزي حكومت مشروطه را دنبال كرد. يكي از نتايج برقراري حكومت قانون، تأسيس اتحاديه سراسري كارگران صنعت چاپ و نشر روزنامه اتحاديه، تحت نام “اتفاق كارگران”بود.
طي هشت سال بعد، ايران با مشكلات متعددي روبرو شد كه مجددا تشكل كارگران را متوقف ساخت. در سال (۱۹۱۸)١٢٩٧ ، پس از اتمام جنگ جهاني اول و فراهم آمدن مقدمات انتخابات مجلس چهارم، بار ديگر كارگران چاپخانه ها توانستند اتحاديه اي به رهبري سيدمحمد دهگان تشكيل دهند. اين اتحاديه پس از چندي دست به اعتصاب چهارده روزه زد و موفق شد ساعت كار روزانه كارگران چاپخانه ها را براي اولين بار در ايران به هشت ساعت تقليل دهد. پيروزي كارگران چاپخانه ها، كارگران ساير واحدهاي اقتصادي را تشويق به تشكل كرد. به گفته دهگان، تا سال ١٣٠١)١٩٢٢ ،(اتحاديه عمومي كارگران مركزي موفق شد هشت هزار از سي هزار كارگر تهران را سازمان دهد. در اين دوره ، اعتصابات گوناگون در جهت پيشبرد حقوق كارگران صورت گرفت، منجمله اعتصاب كاركنان تلگرافخانه، پستخانه، و معلمان مدارس تهران كه براي شش ماه حقوق دريافت نكرده بودند. اعتصاب بعدي مربوط به اعتراض اتحاديه چاپخانه ها نسبت به توقيف چهارده روزنامه بود كه مقالات انتقادآميزي عليه دولت ايران و دولت انگليس نوشته بودند.
اتحاديه چاپخانه ها مدعي بود كه توقيف روزنامه ها پانصد كارگر را بيكار كرده است. اختلاف دولت و كارگران و مطبوعات با وساطت مؤتمن الملك، رئيس مجلس چهارم، در شهريور ١٣٠١ موقتا رفع شد.
فضاي باز سياسي سالهاي ١٩١٨ تا ١٩٢٣ كه از ديد بخش ممتاز مملكت “هرج و مرج و ناامني” تلقي ميشد، به دست رضاخان بسته شد. او روز سوم اسفند ١٢٩٩)فوريه ١٩٢١ (در رأس قزاق ها وارد تهران شد و دولت را زير سلطه خود گرفت. ابتدا سردار سپه مسئوليت وزارت جنگ را به عهده داشت، و عملا توانست ظرف مدت كوتاه تحت لواي برقراري
امنيت و با استفاده از قدرت ارتش بر نهادهاي نوپاي سياسي ايران از جمله مطبوعات و مجلس شوراي ملي مسلط شود.
تسلط سردار سپه بر قوه مقننه، موقعيت اتحاديه هاي كارگري را به شدت تضعيف كرد. اگرچه نمايندگان مستقل در مجلس چندان از اتحاديه ها حمايت نميكردند، با اين همه علاقه پايدار آنان به حفظ آزادي سياسي و حقوق و اختيارات خود مجلس، جنبش كارگري را به طور غيرمستقيم پشتيباني ميكرد. سپس برخورد سردار سپه و مجلس شوراي ملي در مهرماه ١٣٠١)١٩٢٢ (رخ داد. ميرزا محسن خان معتمدالتجار، نماينده شجاع تبريز، ضمن متهم كردن سردار سپه به نقض قانون اساسي، از همكاران خود در مجلس انتقاد كرد. او گفت چرا هنگامي كه دولت روزنامه ها را بدون مجوز قانوني تعطيل كرده و سردبيران آنها را ـ كه از خلافكاريهاي مقامات نظامي انتقاد كرده بودند ـ دستگير كرده است، ساكت مانده اند. طي مذاكرات بعدي، سيدحسن مدرس به همكاران خود يادآور شد كه قدرت مجلس مافوق قدرت دولت است. او گفت “ما از رضاخان ترسي نداريم … ما كه قدرت داريم سلطنت را تغيير بدهيم … قدرت داريم رئيس الوزرا را عزل كنيم … رضاخان را هم تغيير ميدهيم.” عكس العمل سردار سپه سريع و موثر بود. او سران ارتش را گردهم آورد و در حضور آنان از مخالفان به عنوان عده معدودي كه سعادت اين مملكت را طالب نيستند و آلت تحريك اجانب واقع ميشوند، ياد كرد و گفت استعفاي خود را به احمدشاه تقديم كرده است. رفته رفته صفوف كساني كه از دولت مشروطه جانبداري ميكردند از صفوف كساني كه دولت “نيرومند و باثبات” ميخواستند و مقررات قانون اساسي را چندان جدي نميگرفتند، مشخص شد. عده اي از نمايندگان مجلس و بخشي از مطبوعات و اتحاديه عمومي كارگران مركزي از قانون اساسي جانبداري ميكردند، در حالي كه ارتش و طبقات ممتاز و دولت انگليس جانبدار حكومت خودكامه بودند.
تلاش هاي پشت پرده براي آشتي سردارسپه و مجلس، موقتا به نتيجه رسيد و او استعفاي خود را پس گرفت. ولي دو سال بعد، احمدشاه كه در اروپا بود و از قدرت روزافزون سردارسپه نگران شده بود، او را به وسيله تلگراف از نخست وزيري عزل كرد. بار ديگر و بلافاصله فرماندهان ارتش در استانها، مجلس را به حمله نظامي تهديد كردند و مجلس هم سردارسپه را مجددا به نخست وزيري انتخاب نمود. پس از به سلطنت رسيدن رضاشاه در سال ١٣٠٤)١٩٢٥(تمام قدرت در دست او متمركز شد، و با تضعيف حكومت مشروطه، دوره آزاديهاي سياسي به سر آمد و اتحاديه هاي كارگري هم از ميان رفتند.
دوره دوم بررسي تاريخي از شهريور ١٣٢٠ تا ١٥ بهمن ١٣٢٧( ١٩٤١ تا ١٩٤٩) ، كه آن را “دومين دوره آزادي و تولد دوباره اتحاديه ها” ناميد، گفت: گسترش سريع جنبش كارگري در دهه ١٣٢٠ اثر غيرمستقيم تجاوز نيروهاي انگليس و شوروي به ايران و استعفاي رضاشاه بود. در نتيجه، تحول چشمگيري در طرز اداره كشور پديد آمد. محمدرضاشاه نقش پادشاه مشروطه را به عهده گرفت. نخست وزير و هيأت دولت مسئول اداره مملكت شدند. مجلس استقلال خود را بازيافت و قوانين را پس از مذاكرات طولاني به تصويب ميرساند. تعداد روزنامه هاي منتشره چندبرابر شد. در همان اوان، احزاب و اتحاديه هاي كارگري جديد تشكيل شد كه مهمترين آنها حزب توده و شوراي مركزي بود. اتحاديه كارگران ايران، معروف به “شوراي مركزي” در پاييز ١٣٢٠ به وسيله حزب توده ايران تشكيل شد و در زمستان همان سال تجديد سازمان يافت. هشت نفر از بنيانگذاران آن از اعضاي حزب توده بودند. اتحاديه هاي محلي شوراي مركزي در استانهاي آذربايجان، گيلان، مازندران، و خراسان كه از سال ١٣٢٠ تا ١٣٢٥ در اشغال نيروهاي اتحاد جماهير شوروي قرار داشتند، متمركز شده بودند. در شهرهاي صنعتي قزوين، قم، و تهران نيز اتحاديه هاي محلي تأسيس گرديده بود.
در اين دوره در اصفهان مستقل ترين اتحاديه كارگري به رهبري تقي فداكار تأسيس شد. ادامه حيات اين سازمان رابطه مستقيم با تقسيم قدرت در تهران بين قوه مجريه و مقننه داشت.
نخستين اعتصاب عمده پس از كناره گيري رضاشاه، در بهمن ١٣٢٠ رخ داد كه هزار و پانصد كارگر ساختماني (كه براي احداث بناي جديد وزارت دادگستري در تهران كار ميكردند) براي چند روز دست از كار كشيدند. خواسته هاي كارگران عبارت بود از ٢٥ درصد اضافه دستمزد، مقرر داشتن هشت ساعت كار روزانه، و پرداخت دستمزد روزهاي جمعه. با وجود درهم شكستن تظاهرات كارگران در ميدان بهارستان توسط نيروهاي انتظامي، خواسته هاي آنان تا اندازه اي برآورده شد. اندكي بعد، حزب توده اعلام كرد كه بايد اتحاديه هاي كارگري و حق مذاكره دسته جمعي به رسميت شناخته شود. به علاوه، حزب خواستار تصويب قانون كار شد. در حالي كه حزب توده و شوراي مركزي توانستند براي مدتي خود را مدافع منافع ملي و حامي طبقه كارگر معرفي كنند، دولت در بيشتر موارد با سركوب اعتراضات كارگران واكنش نشان ميداد، مثلا در مرداد ١٣٢٢ ،كارخانه تصفيه مس تهران كه متعلق به دولت بود، ابراهيم محضري، رئيس شوراي مركزي، را اخراج كرد. با آن كه پيدايش دوباره سلطنت مشروطه موجب شد كه تحولاتي در امور سياسي ايران پديد آيد، دستگاه اجرايي همچنان به رفتار خود كه حاكي از بي توجهي، و در مواردي خصومت با اتحاديه هاي كارگري بود، ادامه داد. تقريبا كليه قوانين و مقررات كارگري كه ظاهرا براي كمك به كارگران وضع شد صرفا تدابيري براي فرونشاندن طغيان نارضايي عمومي بود.
انتخابات براي مجلس چهاردهم فرصت مهمي بود براي راه يافتن نماينده هاي واقعي طبقات مختلف مردم به مجلس. بدين منظور شوراي مركزي رئيس و دبير خود ابراهيم محضري و حسين جهاني را نامزدهاي انتخاباتي تهران معرفي كرد.
نتايج انتخابات در عرض چند ماه اعلام شد. جمع تعداد آراي نامزدهاي انتخاباتي حزب توده و شوراي مركزي يك هشتم كل آرا ريخته شده در صندوقها در سراسر ايران بود كه يك ميليون و پانصد هزار برآورد ميشد. در مجموع، از پانزده نامزد انتخاباتي حزب توده، ٩ نفر انتخاب شدند. تقي فداكار، دبير اتحاديه كارگران اصفهان، جزو انتخاب شدگان بود، در
حالي كه رئيس و دبير شوراي مركزي انتخاب نشدند. تعداد راي هريك از آنها حدود سه هزار از مجموع چهل و يك هزار راي ريخته شده در صندوقهاي تهران بود.
نمايندگان حزب توده و كارگران در مجلس چهاردهم به طور قطع در اقليت بودند، چون فقط ۹ كرسي از ١٣٦ كرسي را در اختيار داشتند. با اين همه، اين ارقام تا اندازه اي فريبنده است، زيرا معدودي از نمايندگان مستقل ، مانند دكتر مصدق، غالبا از پيشنهادات اصلاح طلبانه نمايندگان وابسته به حزب توده حمايت ميكردند. به علاوه، نمايندگان حزب، علي رغم تعدادشان ميتوانستند از مجلس به عنوان بلندگويي براي ابراز عقايد و تأثير در افكار عمومي استفاده كنند، مخصوصا كه مطبوعات آن را بي كم و كاست منتشر ميكردند.
در اين دوره شوراي متحده به موفقيت هاي متعددي دست يافت، منجمله:
ـ تشكل بيش از صد هزار كارگر در بيشتر مراكز صنعتي ايران
ـ ايفاي نقش موثر در تشكيل وزارت كار و تصويب قانون كار و لايحه بيمه كارگران
ـ برقراري شيوه مذاكره دسته جمعي با كارفرمايان (در چند مورد) خلاصه اين كه تشكل كارگران موجب شد كه براي چند سالي مسايل آنان در جامعه مطرح شود و دولت و كارفرمايان مجبور به پاسخگويي گردند.
زمينه ساز اصلي اين موفقيت، استقرار مجدد قانون اساسي در ايران بود. با اين كه دستگاه اجرايي حكومت، و همچنين ارتش، كماكان در اختيار افراد بي علاقه به اتحاديه هاي كارگري قرار داشت، و با آن كه دولت همچنان از كارفرمايان جانبداري مينمود، كارگران به سبب اين كه اجراي محدود قانون اساسي از حقوق آنان حراست ميكرد ( به وسيله مجلس و مطبوعات و احزاب) ميتوانستند به اتحاديه هاي كارگري بپيوندند و عضو آنها باقي بمانند.