![](https://mihantv.com/wp-content/uploads/2019/11/mehdi-aslani.jpeg)
مهدی اصلانی :
با اعلام و ثبت نام ابراهیم رئیسی در انتخابات حکومتی بار دیگر نام این قاتل مرغوب بر سر زبانها افتاد.
شاگرد شوفرهای اتوبوسهای مسافربری در برهکُشانِ سفرهای نوروزی در عهد ماضی از منزلتی ویژه برخوردار بودند. مسافران از همهجا مانده که التماسکنان حاضر بودند حتا روی بوفه جایی بیابند و شاگرد شوفرها برای بازارگرمی و گرانفروشی با تحکم که: نداریم، بوفه هم فروخته شد.
در میان به اصطلاح اپوزیسیون ایرانی کسانی هر 4 سال یکبار در نقش شاگردشوفرهای ایرانپیما ظاهر میشوند. اشکال ماجرا نه در تبلیغِ فکر و داشتنِ نظرِ سیاسی این عده که همانا درتکثیرِ صدای بیتِ رهبری -مشارکت حداکثری- و اشغال صندلیهایی است که متعلق به اپوزیسیون است.
حکومت اسلامی و بیتِ رهبری در سالیان اخیر تلاش کرده بازیی اپوزیسیون را در دل خود جای دهد. با پیامی روشن: باید بخشی از خودم باشید. اپوزیسیون من باید از خودم باشد و من تعیین میکنم چه کسی اپوزیسیون باشد. و به همین سادهگی بخشی از صدای خارج کشور را در خود ریخته و در دام این ساخت اسیر کرده است.
هر بار نیز در معرکهی انتخابات و در تسخیر رسانه ما با پژواک یک صدا مواجهیم و در این بین برای شماری شغل «تحلیلگر سیاسی» نیز فراهم میشود.
در نهاربازارِ انتخابات، امنیتخانهی اسلامی توانسته بخشی از اپوزیسیون ایرانی را به مطربان روحوضیی بنگاه شادمانیی علی خامنهای بدل کند.
هر بدتر دیروز میشود بد امروز. ما دیروز از ترس جلیلی و رئیسی باید برویم به روحانی رای بدهیم و امروز از ترس رئیسی به لاریجانی یا تاجزاده و سعید محمد. و این دایرهای بسته است که از قطر شعاع آن هر 4 سال یکبار کاسته شده است. دایرهای که مساحتاش به قوارهی انگشتی آلوده به مرکبِ رای تقلیل یافته است.
منطق عمومیی کسای که تبلیغ به شرکت در انتخابات میکنند آن است: چون زورمان به حکومتگران نمیرسد و قرار نیست ایشان بروند و شبیه ما بشوند بهتر آنکه ما کمی شبیه آنها شویم.
مدام هم از منافع عمومیی مردم در داخل میگویند و مفهوم انتزاعیی مردم را مصادره کرده و بر سر دیگران میکوبند. و از قضا مردم را در اسارتِ عوامزدهگی نگاه داشته و مدام بر ارتفاعِ ابتذال میافزایند.
جامعهای که هر 4 سال یکبار “اووردوز” میکند و وضعیت مزاجیاش بحرانی و شورآباد لازم شده و از فردای انتصابات حکومتی فرورفته در کما و خلسه شروع به ترک میکند. چنین جامعهای باید ترک کند تا با بهبود نسبی بتواند از فردای مضحکهی انتخابات دوباره شروع به کشیدن کند.
این دسته از صندلی اشغالکنها مدام تو دلمان را خالی میکنند که از مردم دور افتادید. حال آنکه این نوع سیاستورزی بیش از هرچیز به تمامی دورافتادن از خود است.
کژفهمیی شماری از بوقچیهای ولایت بر این منطق استوار است که در «مبارزهی مسالمتآمیز» در هر شرایطی باید از همهی فرصتها برای گذار آرام به دموکراسی استفاده کرد.
در نگاه کسانی که تبلیغ به شرکت در انتخابات حکومتی و پاسداری از صندوق رای میکنند. ساختِ مبتنی بر جنایت در تفاوتهای جناحی حذف میشود. جناحی وجود دارد که متفاوت است و کمتر جنایتکار. این نگاه به ما میگوید که چهگونه میتوان جمهوریی اسلامی دیگری داشت. نه آنکه چهگونه جمهوریی اسلامی نداشت.
ابراهیم رئیسی در میان کاربهدستان نظام اسلامی از بقیه قاتلتر نیست! هرکس دیگری در ساختِ نظام ولایی میتوانست در موقعیت او قرار گیرد. رئیسی در تابستان 67 در موقعیت قاتل قرار گرفت. هر آکتوری در آن موقعیت میتوانست نقش قاتل را ایفا کند. قتلعام اسم عام است؛ آیتالله اسم خاص. «آیتالله ابراهیم رئیسی» نامی است که میتوان در هرم قدرت هر اسم دیگری را جایگزینش کرد. او بازیگر نقشی شد که سناریوی آن هم از پیش نوشته شده بود. در این معادلهی دو مجهولی نمیتوان به جای قتلِ عام سه نقطه گذاشت؛ به جای آیتالله اما میتوان. در این معادله، قتلِ عام ثابت است اما آیتالله را میتوان برداشت و به جای آن اسم دیگری گذاشت: سردار دهقان، سعید محمد، محسن رضایی، لاریجانی و … این لیست چندان بلند است که میتوان در صف ایستادهگان را بهنوبت به دیگر نقاط جهان صادر کرد. از قضا بسیاری در این ساخت حسرتخوار آن هستند که چرا «امام» در کشتار تابستان شصتوهفت ایشان را انتخاب نکرد! و نتوانستند جای رئیسی باشند. دیگر کارورزان نظام اسلامی اگر قاتلتر از رئیسی نباشند همجوار او هستند.
در تابستان 67 چه کسی را میتوان جای رئیسی گذاشت تا عملکردی متفاوت از وی داشته باشد؟ او یک عامل درجه یک است. سناریویی که ساختارش هم از پیش معلوم بوده و رئیسی فقط اسکار این نقش را دریافت کرده است.
بزرگنمایی و تاًکید بر نقش جنایتکارانهی رئیسی یعنی آنکه در این ساخت میتوانیم کسانی را آیتالله مهربان و مهرورز و ضد قتل بخوانیم. در هیچ لابراتوری و با قویترین میکروسکوپهای جهان نمیتوان مولکولی از رحمانیت و بیجنایتی در چرخهی این نظام یافت.
فرض کنیم در تابستان 67 حکم خمینی به جای نیری و رئیسی برای شخصی دیگر صادر میشد. چه کسی شهامت آنرا داشت که در چرخهی قدرت و ساخت بگوید: حضرت امام این کار جنایت است و لطفاً مرا از این ماًموریت معاف بدارید.!
بیایید به نظامی چنین بهیمی کمک نکنیم. فراخواندن دیگران به پای صندوقها و نمایش عمومی صفِ طویل از سیمای اسلامی و پز دادن به جهانیان یعنی برد نظام و باجخواهی از جامعهی جهانی، و دیگر هیچ اهمیتی هم ندارد کدام مار سر از جعبهی مارگیریی بیت بیرون درآورد. تحریم انتخابات و رای ندادن برهنهگی عارض میکند.
نگذاریم ساخت نظام ولایی و بیت رهبری از قتل فضیلت بسازد. میتوان حتا باخت را قبول کرد تا بزرگی حفظ شود.
نباید بازی را اعتبار بخشید شرکت در بازی بیش از هرچیز خود بازی را برنده میکند. بیایید در ضیافت انتخاب ملکهی زیباییی سلاخها شرکت نکنیم.
بیایید روشنفکریی متعهد و دوستانمان در ایران و بیشمار شرافتمندان قبیلهی قلم در ایران را تنها نگذاریم و پشتشان را خالی نکنیم. نگذاریم آنها از وجود چنین اپوزیسیونی شرم کنند. آنها در زیر شدیدترین فشارها در پاسداشتِ کرامت انسانی، حرمتِ راًی اقلیت بودنشان حفظ کردهاند. به ما و آنها نگویید: شما مگه چند نفرید.
باید فریاد کرد و عربده سر داد که حتا بهعنوان یک نفر و به صفت شخصی در این بازیی کوچک و غیرانسانی شرکت نمیکنم.
بیاییم به جوانکشان دههی 60، اسیرکشان ۶۷ و قاتلان مختاریها و پویندهها و فروهرها و نداها و هیچ قاتلِ دیگری راًی ندهیم.