اریش فروم،- نقد عامیانه سرمایه داری یک متفکر التقاطی.

 

آرام بختیاری :

اریش فروم،- میان مارکس، موسی، بودا، و فروید

اریش فروم(1980-1900 م.)، فیلسوف فرهنگ و اجتماع، روان پژوه، تئوریسین اجتماعی، نویسنده آلمانی-امریکایی یهودی تبار، از جمله رهبران جنبش صلح در دهه 70 قرن گدشته بود. او از مهمتربن هومانیست های قرن 20 و نمایندگان تئوری انتقادی بود که بیشتر روی افکار عوام تاثیر گذاشت تا روی متخصصین دانشگاهی. موضوع مورد علاقه وی در طول زندگی، روان شناسی جامعه بود. آثارش بیشتر نقدهای اجتماعی روانشناسانه هستند تا تحلیل های طبقاتی. در آثار او برای روشنگریهای گوناگون، مارکسیسم، فرویدیسم، هومانیسم، بودیسم، روان پژوهی، و یهودیت مسیحایی با هم متحد شده و مورد استفاده قرار میگیرند. برای اریش فروم، تئوری انتقادی اجتماعی و اخلاق هومانیستی وحدتی جداناپذیر دارند. او برای یک بقای انسانگرایانه،نه تنها خواهان سیاست صلح و سوسیالیسم هومانیستی برای غرب، بلکه برای جهان سوم نیز بود. فروم یکی از مهمترین نمایندگان روانشناسی اجتماعی است و میگفت روان افراد جامعه غیر از تاثیر غریزههای طبیعی زیر تاثیر عناصر گوناگون دیگر در اجتماع هستند و دچار بحران میشوند. اساس نظرات اریش فروم، نقد جامعه سرمایه داری است. او از مارکس مفهوم از خود بیگانگی را میگیرد که در پروسه تولید کالا ایجاد میشود. وی تمام نظام سرمایه داری را عامل از خودبیگانگی های گوناگون فردی و اجتماعی مانند در سیاست و با دولت و با دیگران و با جهان و وبا هستی می بیند. از جمله نوآوری های او در زمینه های روان پژوهی هومانیستی، روان شناسی تجزیه و تحلیلی، و اتوپی آرمانگرایی انسانگرایانه بود. فروم خلاف سایر نظریه پردازان مکتب فرانکفوت متهم به خودخواهی روشنفکری نگردید.

روانشناسی اجتماعی اریش فروم روی دوستون مارکسیسم و روان پژوهی فروید بنا شده که مکمل همدیگر هستند. او تا سن 35 سالگی زیر تاثیر این دو اندیشمند بود ولی بعد منتقد آنان گردید. هومانیسم رادیکال اریش فروم شبیه هومانیسم آلبرت شوایتزر، برتراند راسل، و ارنست بلوخ است که موجب نزدیکی اینها به همدیگر شد. فروم مدعی بود که رنج انسان بدلیل فقدان عشق در جامعه سرمایه داری است. در این نظام  بقول هابرماس انسان تبدیل به ریسکی برای خود و برای دیگران  شده، جهانی که غیرقابل پیش بینی و غیرقابل تصور شده. فروم میگفت نظام سرمایه داری یک سیستم بیمارکننده برای انسان است و درمانش فقط از طریق یک روش هومانیسم سوسیالیستی است. در جامعه سرمایه  اری امیدهای واقعگرایانه انسان در اثر توحش مکانیسم های حاکمیت و جامعه از بین میروند. یکی دیگر از عناصر از حودبیگانگی انسان در این گونه جوامع نقش رسانه های اجتماعی برای مغزشویی افراد اجتماع است. در اینگوه سیستمهای حکومتی انسان نه تنها با خود بلکه با احساساتش، با تفکرش، با دانش اش، با احساساتش بیگانه شده. عناصر دولتی سعی میکنند مشکلات روانی انسانها را از طریق اعلان آمارهای جعلی اقتصادی موفق مخفی کنند، گرچه زیر ماسک موفقیت اغلب ترس از خودبیگانگی، بی علاقگی، و بی خیالی بر روان انسانها حاکم است. اریش فروم گرچه از جمله آخرین، ولی موثرترین نظریه پرداران مکتب تئوری انتقادیست و خلاف آدرنو و هورکهایمر به خوانندگان امید میداد. بعد از بحران سرمایه داری صنعتی و سوسیالیسم بوروکراتیک، تئوری سوسیالیسم هومانیستی دمکراتیک فروم و مکتب فرانکفورت اعتباری نسبی در جامعه رفاه غرب یافت. به دلیل رقابت های روشنفکری، او و آدرنو از هم جدا شدند. فروم به نقل از مارکس میگفت انسان در درجه اول تحت تاثیر روابط اجتماعی اقتصادی دارای هویت و شخصیت میشود. ساختارهای ارتباطی و روابط اجتماعی سازنده روان اجتماعی انسان هستند.

اریش فروم در سال 1900 در آلمان بدنیا آمد و در سال 1980 در سوئیس در گذشت و بدلیل فرار از فاشیسم، از آلمان به امریکا گریخت، در سال 1940  ملیت امریکایی داشت، و سالها نیز در کشور مکزیک زیست. پدر بزرگش یک خاخام یهودی و عموی مادرش یکی از محققین کتاب تلموذ بود. در دانشگاههای آلمان تحصیل فلسفه، جامعه شناسی، و روانشناسی نموده بود. او از سال 1930 میلادی همکار آدرنو، هورکهایمر، و والتر بنیامین بود و از سال 1939 همکار انستیتو تحقیقات اجتماعی ،وابسته به  جریان فلسفی جامعه شناسانه مکتب فرانکفورت شده بود.

شاهکار اریش فروم، دو کتاب مشهور “هنر عشق ورزیدن” و ” داشتن با بودن؟ ” است. از جمله مهمترین کتابهای دیگر او- 1 “ترس از آزادی”، است که در آنجا او منتقد فاشیسم و دولت و جامعه اتوریته است.2. کتاب روان پژوهی و اخلاق، که کتابی است فلسفی روان شناسانه، با تاکید روی اهمیت شکوفایی طبیعی انسان، و تاثیر متقابل انسان سعادتمند و جامعه سالم. 3. در کتاب هنر عشق ورزیدن، فروم مدعی است که انسان موقعی رازی و سعادتمند است که امکان آزادی و شکوفایی شخصیت داشته باشد. 4. در کتاب آناتومی جامعه، فروم به انسان ستیزی افراد راستگرا و فاشیست ایدئولوژی گرای راست و چپ میپردازد. 5. در کتاب داشتن یا بودن، یا با عنوان”مالکیت یا اخلاق؟”،  کتابی اجتماعی روانشناسانه، او به دو شکل مختلف تجربه و مشاهده بنیادین روانی افراد یک جامعه میپردازد.

از جمله دیگر آثار وی  “راهنمای خروجی از جامعه بیمار”، “ورای خیالات و تصورات”، و کتاب “انقلاب امید” به تقلید از کتاب “روح اتوپی” ارنست بلوخ،  و آخرین اثر او کتاب “روان پژوهی فروید؛عظمت و محدودیت ها” است. فروم  علاقه زیادی به مطالعه و تولید کتاب داشت . 20 کتاب او میلیونها بار به 40 زبان زنده دنیا در نقاط مختلف جهان منتشر شدند.

فروم بجای دین تک خدایی، ایمان آته ایستی را توصیه میکرد. علاقه او به عرفان یهودی قرون وسطایی پیش از کاپیتالیسم؛ یعنی عرفان کابالا قابل توجه است.او بدلیل این اندیشه ،منتقد خدای سلطه گر حاکم و پدرسالار بود. مذهبی شدن وی در پایان عمر به سبب تاثیر همسر سوم وی و پیروزی سلاح بر اخلاق در جنگ علیه فاشیسم آلمان بود.

فروم میگفت از خودبیگانگی ها در ضمیر ناخودآگاه انسان نفوذ کرده و موجب بیماریها و ناگواریهای روانی انسان میشوند. وی خواهان روح و روان هومانیستی رادیکال است که موجب تغییرات اجتماعی انسانی فرد گردند. وی میگفت راهنمای یک زندگی سالم انسانی میتواند دو هدف باشد؛ داشتن یا شوق مالکیت؛ که انسان را جامعه ستیز میکند، و شوق به بودن و هستی؛ که انسان باید اخلاق مدار باشد. برای حل مشکل از خود بیگانگی انسان؛ ناشی از روابط اجتماعی سیاسی، باید فشارهای اجتماعی را کاهش داد. از خودبیگانگی درونی انسان را میتوان از طریق روان پژوهی درمان نمود؛ مثلا از طریق تقویت آگاهی انتقادی. یکی از نظرات مهم فروم، تئوری شخصیت است؛ شخصیت مولد و شخصیت پاسیو، که به انسان جهت یابی میدهند. انسان سالم دارای شخصیت مولد است ، یعنی اخلاقگرا است و نه فردگرای خود شیفته. جهت یابی شخصیت اجتماعی انسانها تحت تاثیر علاقه آنان به داشتن یا به بودن در زندگی است، یعنی به مالکیت یا به رعایت اخلاق. شخصیت بازاری سودجویانه افراد در نظام سرمایه داری موجب از خودبیگانگی آنان میشود، یعنی همان تئوری مارکس در رابطه با تولید کالا در یک نظام طبقاتی. کوشش اریش فروم برای آشتی عرفان بودیستی و عرفان مسیحی نه بدلیل بازگشت ارتجاعی به خردگریزی دینی عرفانی، بلکه بخاطر کوشش برای ترکیب و سنتز ضمیر ناخودآگاه با افکار سکولار سیاسی اجتماعی بود. فروم خالق تئوری جدید غرایز است که با تئوری غریزه لیپیدو فروید فرق داشت.

فروم از پیشگامان روانشناسی نظریه انتقادی است که در زمان خود مشهوریت زیادی یافت . شاید بدین دلیل نقد آثار و نظرات وی اغلب کلیشه وار است. نظرات فروم برای روشنگری های روزمره بود؛ چون حساسیت برای نارسایی اجتماعی و تضادهای هستی انسان را نشان میدهد. او ایمان آته ایستی را در بودیسم و در بعضی جریانات مسیحی یهودی و عرفان استاد اکارت میدید. بدین دلیل او برای گروهی مانند مارکوزه، یک رویزیونیست نئوفرویدی است، و برای گروه دیگری، یک آینده نگر پیام آور امید و صلح جو و یک سوسیالیست هومانیست. جهان او بجای موفقیت و پیشرفت صنعتی، خواهان مسئولیت جهانی و گلوبال است. او به افشای تفکر ارتجاعی در لباس راستگرایی سیاسی میپردازد. اندیشه سوسیالیسم هومانیستی او اکنون در کشورهای بلوک شرق سابق و بعد از سقوط استالینیسم بتدریج اعتبار مییابد. فروم خالق نظراتی پیرامون شخصیت اجتماعی، هویت، و غلط بودن اتوریته در خانواده است.

Erich Fromm 1900- 1980