موسی حاتمیان :
در پنجمین هفته ی انقلاب زن_زندگی_آزادی شاهد وقایع بسیاری از اوین تا برلین بوده ایم، که خامنهای جلاد و اتاق فکر ولایت جنایت، در تلاشی نافرجام برای تکرار قتل عام زندانیان شصت و هفت، خدای شکنجه و قتل و نفرت و ترس دههی شصت حکومت اسلامی را بازآفرینی کنند، ولی در مواجهه با سیل خروشان جوانان و مردم ایران، که گرداگرد اوین حلقه زدند، بسرعت دریافتند که آن سبو بشکسته و جوانان انقلاب برخاسته اند، تا خدای دههی شصت و هفتاد و هشتاد و نود و هزار چهارصد ساله ی اشغالگران حکومت اسلامی را بزیر بکشند، و اگر چه کم یا بیش از صد زندانی را قتل عام کردند، اما با آتش زدن اوین، شعله های انقلاب را برافروخته تر، و فاصله ی زمانی رسیدن این آتش خشم فوران، به بیت ولایت ضحاک جانیان را کمتر کردند.
همچنانکه در مقالات پیشین(از روز شروع انقلاب زن زندگی آزادی) تأکید کرده بودم، این انقلاب سرشار راز و رمز ژینای ایرانیان، که ققنوس وار در مینوها، نیکاها، حدیث ها، ساریناها، غزاله ها و دهها گردآفریدان و سیاووشان نوجوان و جوان شکفته و بازتکثیر شده و می شود، با چنان قدرتی تمامی دیوارهای چهاردهه ساخته شده ی حکومت اسلامی اشغالگران و استعمارگران را برای تفکیک جنسیتی، نسلی، قومیتی، زبانی، داخل و خارج کشوری و…را فرو ریخته است، که با تولید یک زبان بینالمللی زن زندگی آزادی، جهان را واداشته تا به احترامش کلاه از سر بردارند، و انزوایی بسا فراتر از آپارتاید نژادی آفریقای جنوبی را با به میدان آوردن ارتشی از زنان وزرای خارجه، زنان و مردان سلبریتی و…به اتکای تولید همبستگی افکار عمومی جهان برای حکومت فاشیسم اسلامی رقم زده است، که حتی راست ترین جناح های دولت های مماشات گر جهان، از مالی دولت بایدن، تا …را وادار می کند، که بلافاصله با معذرت خواهی از آپارتاید حکومت اسلامی فاصله بگیرند.
بر بستری از شکوه خیره کننده ی انقلاب زن زندگی آزادی، و پس از تظاهرات ایرانیان در تورنتو، لندن و ۱۵۰ شهر جهان، با تلاش حامد اسماعیلیون و یارانش، برگ زرین دیگری به گنجینه ی ملی انقلاب مردم ایران افزوده شد، و در تظاهرات صدهزار نفره ی برلین، فریاد زن زندگی آزادی، در آسمان آلمان و جهان طنین انداز گشت، تا تمامی طرف حساب های بینالمللی هم بدانند که وقتش رسیده است! و بقول یکی از نویسندگان بزرگ جهان، هیچ چیزی قدرتمندتر از آن چیزی نیست که وقتش رسیده است!.
اگر از منظر حافظ نگاهی به دو هفته ی اخیر در پنجمین هفته ی انقلاب زن زندگی آزادی بیاندازیم، که
ما بدان مقصدِ عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نَهَد لطفِ شما گامی چند!
چون مِی از خُم به سبو رفت و گُل افکند نقاب
فرصتِ عیش نگه دار و بزن جامی چند!
قندِ آمیخته با گُل نه علاجِ دلِ ماست
بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند!
عیبِ مِی جمله چو گفتی، هنرش نیز بگو
نفیِ حکمت مکن از بهرِ دلِ عامی چند!
حافظ از شوقِ رخِ مهر فروغِ تو بسوخت
کامگارا نظری کن سویِ ناکامی چند!
پس ضروریست که در وجه معکوس این مثل، نیم نگاهی نقادانه نیز به این دو هفته ی گذشته بیندازیم.
پیام جدید رضا پهلوی، بعنوان یک شهروند ایرانی، گام جدید و بزرگی برای دفن گذشته ی پر دعوای شرمساری عموم نسل پیش و پس از بهمن سیاه پنجاه و هفت، برای همبستگی با انقلاب شکوهمند واقعی زن زندگی آزادی، و قرار دادن توانایی های خویش برای پیروزی آن بود، که البته چماقداران شیخ فضلاللهی و بیست و هشت مردادی و کاشانی و زاهدی و شعبان بی مخی، و شعار دهندگان نه شاه و نه شیخی مجاهد و فدایی، خوانش های خودشان را در مخ زدن های کلاپ هاوسی داشتند، و متأسفانه حسرت بدلان موج سواری هم در توهم رسیدن به مراد خودشان! در تقسیم مناصب دولت آینده، صحنه های رقت انگیزی در تعظیم و چاکر منشی به نمایش گذاشتند، که ناشی از سطح نازل درک و شعور ناقص آنها از این همانی کردن انقلاب مشروطه با انقلاب کنونی جوانان میهن است!، و البته فرج سرکوهی با نقد جسورانه ی همیشگی پاسخ عمومی آنها را داد.
در هفته ی گذشته، همچنین با وحشت از همبستگی اوین تا برلین انقلاب زن زندگی آزادی، حکومت اسلامی جنایتکاران، که از دستگیری نسرین و نرگس، تا حسین رونقی، پوران ناظمی، گلرخ و آرش و…برای دست یافتن به رهبران میدانی انقلاب طرفی نبسته بودند، پس از حملات پیشین به مسیح علینژاد، علی کریمی، دایی و… با تمامی نیروهای امنیتی، سایبری، دیپلمات تروریستی، مزدوران داخلی و برون مرزی، و تمامی طیف های ضد انقلابی رنگارنگ خارج کشوری، نوک حمله ی خودشان را به سمت حامد اسماعیلیون گرفتند، که قبل از کشتن مسافران هواپیما او کجا بوده؟ چرا تظاهرات را در برلین گذاشته است؟ چرا یکباره ما را شگفتزده کردید و در مقابل کار انجامشده قرار میدهید؟ چرا اجازه نمیدهید هر گروهی با اندیشه و خواستهای خود در کنار گروه دیگر قرار بگیرد؟ مگر قرار نیست ایران آینده ایرانی دمکراتیک باشد؟ او فقط دادخواه همسر و دخترش بوده است و حالا چرا مدعی شده؟ و حرف اصلی تمامی این چشم حسودان از حدقه درآمده اینکه چرا حامد در قد و قامت رهبر میدانی خارج کشوری به نیابت از جوانان داخل کشور ظاهر شده است؟ و لابد حق ناداشته ای ایشان را خورده است...
رژیم قاتلان فرزندان ایرانزمین که حسابش روشن است، اما آن جماعت و شخصیت ها و افرادی که دانسته یا نادانسته روی میز اتاق فکر اطلاعات حکومت اسلامی بازی می کنند، و حامد اسماعیلیون را مانند نرگس محمدی ها، حسین رونقی ها، پوران ناظمی ها و… سیبل عملیات آدم ربایی و تروریستی می کنند، اگر اندکی شعور و شناخت تاریخی داشتند، و یا حتی به فیلم های اوقات فراغت بسیارشان توجه می کردند، می دانستند که قهرمانان نبردهای استقلال آمریکا و اسکاتلند و…نیز پس از کشته شدن همسر و فرزندانشان و عزیزانشان، در قد و قامت رهبر میدانی ظاهر شدند، و مگر استنلی کوبریک در اسپارتاکوس و قیام شکوهمند بردگان، و یا در میهنپرست The Patriot ، و شیر دل یا دلاور Braveheart چیزی بجز تمسخر به این اتهامات ناوارد شما، برای میهن پرستانی در قامت رهبری به تصویر کشیده شده است؟
از میان این سازمانها و گروه های تک نفره و چند نفره، و رأس تمامی این رأس های ضد ملی، سازمان مجاهدین رجوی مرده یا زنده، که پیروانش بایستی بقول حافظ نمرده بر او نماز بگذارند!، پس از به کشتن دادن هزاران نوجوان و جوان، در پیش و پس از آن سی خرداد نابهنگام، و پنج مهر تا فروغ جاویدان، و نهایتاً نامه نگاری حقیرانه به رفسنجانی و رئیسی و خبرگان رهبری ولایت جنایت برای کمک به عبور از بحران سرنگونی به تصریح خودش، حالا در منتهای شکست و غافلگیری از انقلاب زن زندگی آزادی، مدعی شده است، که نه تنها قصد مصادره ی انقلاب را ندارد، بلکه خودش تظاهرات برلین را ترتیب داده است!، تا باز هم همزمان و همصدا با خامنهای جلاد و اتاق فکر اطلاعات، اگر بتوانند این انقلاب شکوهمند را به کثافت پسمانده ی اسلام نوین آغشته کنند، تا جوانان انقلاب و مردم ایران، حداقل در تنفر از این روی سکه ی ولایت جنایت، کمتر به میدان انقلاب بیایند، زیرا که می دانند اگر اندکی از تپاله ی مجاهدین را در این قدح عسل شیرین مردم میهنمان بیاندازند، آنرا آلوده و غیرقابل چشیدن خواهند کرد، غافل از اینکه این دریای پرموج انقلاب به پوز خامنهای و رجوی نگردد نجس!، ولی در اطلاعیه ی خویش توضیح هم نمی دهند، که اگر تظاهرات شما بوده است، چرا خبری از ساندیس و ساندیس خوران شما نبود؟، و اگر مدعی هستید، چرا برای یک تظاهرات مستقل فراخوان نمی دهید!، تا میزان نفرت جوانان انقلاب و ایرانیان از رهبری عقیدتی خودتان را محک بزنید؟، همچنانکه امروز دانشجویان فریاد می زدند:بسیجی بی ریشه، ساندیس شرف نمیشه، شما و تمامی بیشرف ها نمی خواهید بشنوید!، زیرا اگر از مدار جاذبه ی شهید پرستی اسلامی و مرده پرستی فرهنگی فاصله بگیریم، مگر خمینی و خامنهای و رجوی تمام نیروهای نوجوان و جوان ایرانی را بسیجی های دو طرف جنگ ضد ملی ایران و عراق نکردند؟ مگر بسیاری را روی میدان های مین نفرستاده اید؟ مگر دو بال و لبه ی قیچی ولایت اسلامی نبوده اید؟ مگر همچنان برای نگه داشتن روسری و عمامه پا بر زمین نمی کوبید؟، مگر هر دو طرف در چهاردهه ی گذشته تمامی تلاش خودتان را برای ممانعت از شکل گیری و برآمدن یک آلترناتیو ملی صرف نکرده اید؟ مگر شما که به نسرین ستوده، نرگس محمدی، و…در داخل کشور، و به حامد اسماعیلیون، مسیح علینژاد و… در خارج کشور، مارک مزدوری اسراییل و عربستان و آمریکا و…می زنید، خودتان در مزدوری استخبارات عراق و کا.گ.ب و سرویس های اطلاعاتی منطقه و جهان از هیچ خوش رقصی برای افسران و مقامات آمریکایی و…دریغ کرده و مرزی باقی گذاشته اید؟
بله، به کوری چشمتان، نوجوانان و جوانان ایرانزمین، در قامت یل انقلاب زن زندگی آزادی، با جشن روسری سوزان و آغوش عشق در میانه ی میدان، با اژدهای هفت سر حکومت اسلامی چنگ در چنگ شده اند، و بی تردید تمامی ولایت اسلامی – کمونیستی شما با هر خوانشی برای امتداد اشغالگران را به آتش کشیده و به گورستان تاریخ روانه خواهند کرد، و آن روز دور نیست.
در پایان خطاب به تمامی کسانی که بجای همراهی همدلانه با انقلاب زن زندگی آزادی، نغمه های شوم تفرقه افکنی و سهم طلبی و همراهی با حکومت اسلامی جنایتکاران را تکرار می کنند، یادآوری می کنم، که هم اکنون بنا به خبرهای رسیده از تهران، نیروهای وحشی امنیتی، و کارگزاران برآمده از انقلاب فرهنگی خمینی و سروش در دبیرستان فنی صدر در کارون تهران، دختران دانش آموز ما را مانند محمدشان و عاصفه ی بنی قریظه برهنه کرده اند، و اکنون حال یکی از آنها وخیم است …پس بی ناموس های ضد ایران و ایرانی شرم کنید، و بیش از این این بر چهره ی خونین ایران و ایرانی چنگال نکشید!