اشتباهِ من و اشتباه سياستمداران

cyrous mohsen vand

سيروس محسن وند :

سالهاى اول كه تحصيلم تمام شد و شروع به كار كردم، ميپنداشتم كه پرمسئوليت ترين حرفه ى دنيا را دارم.

يك اشتباه توسط پزشك ميتواند منتهى به مرگ يك انسان بشود! مسئوليتِ بسيار خطيرى است.

يك روز با اتوبوس از تهران به شمال ميرفتم. وقتى كه از پنجره ى اتوبوس به قعر دره ى هراز نگاه كردم، به فكر افتادم كه ببينم راننده ى اتوبوس چه تيپى است. آيا چُرتميزند يا هوشيار است؟ آيا حواسش درست حسابى به جاده هست؟ قابل اعتماد هست؟

اينجا بود كه فهميدم مسئوليت راننده ى اتوبوس از مسئوليت من خطير تر است، چراكه او اگر اشتباه كند، بيست و چهار نفر و از جمله خودِ جناب آقاى دكتر ميميرند. بعدهامتوجه شدم كه مسئوليت خلبان از مسئوليت راننده اتوبوس هم خطير تر است.

همينجور پيش رفت. يك روز فكر كردم كه يك آرشيتك كه نقشه ى يك سد بزرگ را كشيده، خيلى بيشتر از يك خلبان مسئوليت دارد. شكستن يك سد بزرگ ميتواند يك شهرچند ميليونى را در آب غرق كند.

چندسالى گذشت تا به اين فكر افتادم كه شايد مسئوليت سياستمدارها از همه خطير تر است، چراكه با زندگى مردم يك كشور سر و كار دارد. يكباره يادم افتاد كه اِى داد وبيداد! براى اينكه دكتر بشوى بايد هفت تا دوازده سال تحصيل كنى و از آزمون هاى متعددى گذر كنى ولى براى اينكه سياستمدار بشوى هيچ كنترلى وجود ندارد. نه تنهاكنترلى وجود ندارد بلكه خيلى از سياستمداران، هيچ تحصيلاتى در علم سياست ندارند.  شما ميتوانى امروز بقال باشى و فردا يكى از سياستمدارهاى كله گنده ى حزب مؤتلفهى اسلامى.

كمتر كلاهبردارى موفق ميشود بدون گذراندن آموزش پزشكى به طبابت بپردازد ولى ميدانيم كه اكثر سياستمدارها فاقد آموزش سياسى هستند و مع الوصف، مسؤليتسياستمدارها از مسئوليت پزشك ها خيلى خيلى خطير تر است.

اگر يك پزشك به شما بگويد كه كار خود را بطور تجربى آموخته و از سرايدارى براى يك بيمارستان شروع كرده و بعد كمك بهيار شده و بعد بهيار شده و همينجور تا آخرپيشرفت كرده تا اينكه دكترشده؛ آيا درجا مطب اورا ترك نميكنيد؟

بيشترِ سياستمدارها همينجور هستند. آموزش تجربى دارند ولى به آموزشگاه نرفته اند؛ درحاليكه مسئوليت آنها بسيار خطيرتر از يك پزشك است.

در اينصورت، آيا جاى تعجب است كه دنياى سياست اينقدر خرتوخر است؟