اعدام محمد قبادلو ضربت‌گیر رد «صلاحیت» و زهرچشم گرفتن از روحانی و جامعه

 

سیامک نادری :

اگرچه اعدام محمد قبادلو دردناک است اما یادمان باشد که این رژیم در سال ۶۰ هفته‌ای دو بار ۱۰۰ تا ۱۰۰ زندانی را اعدام می‌کرد و در سال ۶۷ ظرف ۵۰ روز بیش از ۴۰۰۰ تن در سراسر زندان‌های رژیم جمهوری اسلامی به حکم خمینی حلق‌آویز شدند و پس از آن با اعدام در ملاء عام حتی مردم را به خیابان می‌کشید تا ناظر لب فروبسته‌ی اعدام‌های جنایتکارانه باشند.  رژیم جمهوری اسلامی و خامنه‌ای با وجود روح جنایتکارانه‌شان اما از «آغاز انقلاب زن- زندگی- ازادی» تا کنون تنها توانسته است ۹ تن را اعدام کند. این بدان معنا نیست که از شدّت عملکرد جنایتکارانه رژیم کاسته شده بلکه این مردم و جامعه هستند که در برابر سرکوب و تروریسم حکومتی و اعدام ایستاده‌اند.

اعدام محمد قبادلو نه تنها یک قتل حکومتی، بلکه ابزاری جهت ایجاد وحشت و ترور در جامعه است آنجا که نوید افکاری به وضوح گفت: «رژیم دنبال گردن برای طناب دارش می‌گرده» همچنانکه قتل حکومتی و سلاخی کردن داریوش مهرجویی و همسرش یک هفته پس از آغاز «حمله تروریستی حماس به  اسرائیل» نیز با هدف ایجاد ارعاب و هراس است. چرا که با اتکا به « النَصر بالرُعب» (پیروزی در گرو وحشت‌پراکنی است)  که  از آموزه‌ها و متون دینی، حدیث و قرآن نشأت  می‌گیرد سعی دارد تا در برابر جامعه و مردم و همچنین سلبریتی‌هایی که به صدای مردم و انقلاب زن – زندگی- آزادی بدل شده‌اند، سد بسته و هر صدای احتمالی در مخالفت با جنگ حماس را مهار کنند، چرا که جنگ اصلی، نه در غزه، بلکه جنگ  حاکمان ایران با مردم ایران است.

روال غیر معمول اعدام شتابزده  پیش از انتخابات؟

محمد قبادلو را کمتر از ۳۵ روز به مانده به انتخابات نمایشی مجلس شورای اسلامی در ۱۱ اسفند۱۴۰۲ اعدام کردند. معمولا رژیم در دوره انتخابات سعی می‌کرد فضای باز را به نمایش بگذارد. پرسش این است که چرا رژیم جمهوری اسلامی برخلاف روال معمول پیشین در حالی که پرونده قبادلو هنوز در مرحله اعاده دادرسی بود به صورت شتابزده اعدام شد؟ و در حالی که از قضا پدرش هم جانباز جنگ است، آیین دادرسی خود رژیم هم زیر پا گذاشته شد؟

خبرگزاری«میزان» وابسته به قوه قضائیه عکس‌هایی از حکم دیوان عالی کشور درباره پرونده محمد قبادلو منتشر کرده که به نوشته امیر رئیسیان، وکیل قبادلو، مخدوش و دستکاری‌شده هستند و عباراتی به آنها اضافه شده که پیشتر در حکم نبوده‌اند، از جمله عبارت «پس از کشتن یک نفر»که به گفته این وکیل «جدید است» و نیز «قصد حمله به مردم» که در رای اصلی «هرگز مطرح  نشده بود».

سندسازی خبرگزاری قوه قضائیه برای توجیه اعدام محمد قبادلو

صبح ۴ بهمن یکروز پس از اعدام شتابزده محمد قبادلو، حسن روحانی از رد صلاحیت خود در انتخابات مجلس خبرگان رهبری خبر داد.

اگرچه رد صلاحیت حسن روحانی به هیچ وجه صورت مسئله مردم و مبارزه آنها با رژیم جمهوری اسلامی به ویژه پس از قیام دی‌ماه ۹۶  با شعار «اصلاح‌طلب اصولگرا- دیگه تمومه ماجرا» محسوب نمی‌شود و روحانی بخشی از این رژیم بوده و‌خواهد بود اما خامنه‌ای با اعدام قبادلو می‌خواهد همراه با حذف و رد صلاحیت روحانی و طیف وسیعی موسوم به  اصلاح‌طلبان و اصولگرایان میانه‌رو درون نظام قدرت خود را به نمایش بگذارد و یکبار دیگر تأکید کند که هیچ ابایی از به کار گرفتن زور ندارد و از سویی دیگر مانع هرگونه شکل‌گیری احتمالی مخالفت‌ها و  اعتراض توسط  اصلاح‌طلبان یا میانه‌روها از قبیل روحانی ولاریجانی در عرصه رسانه‌ای و محافل و مهمتر از آن  سرریز و کشیده شدن آن به جامعه و کف خیابان شود. اعدام قبادلو در این  شرایط خاص به مثابه ضربت‌گیر رد «صلاحیت» روحانی و به صورت غیرمستقیم نوعی زهرچشم نشان دادن  خامنه‌ای است و از سویی دیگر نمایش قدرت سرکوب و اعدام در شرایط درگیری‌های منطقه‌ای در غزه و عراق و سوریه و پاکستان. زیرا تجارب شروع تظاهرات قیام دی‌ماه ۹۶ پیش روی رژیم است که با تظاهرات اصولگرایان در مشهد علیه روحانی آغاز شد  اما مهار تظاهرات از دست رژیم و اصولگرایان  خارج و مردم و به ویژه طبقه فرودست به سرعت میداندار تظاهرات شده و قیام دی ۹۶ شکل گرفت. همچنانکه در قیام‌های ۷۸ و ۸۸ مردم از شکاف‌های درون حاکمیّت استفاده کرده و به میدان آمدند.

بنابراین اگرچه اعدام قبادلو با حسن روحانی و طیف‌های چندپاره شده درون رژیم در ظاهر امر هیچگونه ارتباطی نداشته و ندارد اما خامنه‌ای نیاز داشت تا همگام با حرکت سیاسی «رد صلاحیت» روحانی، اراده سرکوب و خط و نشان کشیدن برای شدّت عمل در قبال آنها، زهرچشم گرفتن و بستن فضای جامعه و آمادگی برای سرکوب و اعدام را به نمایش بگذارد و اینبار قرعه به نام محمد قبادلو افتاد  تا به شیوه‌ای سریع به عنوان اقدامی‌ بازدارنده در مقابله با  جامعه و همچنین رد صلاحیت‌های فله‌ای از جمله حسن روحانی با سوابق ۴۵ ساله در حاکمیت روی بیاورد. باید توجه داشت که از قضا  پدر محمد قبادلو هفت سال در جنگ ایران و عراق شرکت داشته  و جانباز شیمیایی اعصاب و روان است.

پاکسازی موانع رهبر‌سازی برای آینده رژیم

صورت مسئله و پروژه  کنونی خامنه‌ای فراتر از حسن روحانی است و می‌خواهد هر مانعی در مسیر بسترساز جانشین رهبری خود را از سر راه پاکسازی کند، اما خامنه‌ای نمی‌خواهد و درواقع «نمی‌تواند» همراه با به کار گرفتن ابزار و بازوی دیپلماسی حذف و طرد و  رد صلاحیت‌ها، بازوی نظامی‌ و قهریه خود درباره «غیرخودی‌های بیت رهبری» به کار بگیرد به همین  سبب برای پیاده کردن پروژه‌اش، قیمت و قربانی نمایش قدرتش را از میان مردم و مبارزین در انقلاب زن – زندگی – آزادی می‌گیرد.

به گروگان گرفته شدن تمام شئونات حکومتی توسط خامنه‌ای   

خامنه‌ای در ۸۵ سالگی و بیماری به دلیل اینکه آخرین مراحل حیات و رهبری خود بر رژیم جمهوری اسلامی را سپری می‌کند، اکنون همه شئونات و ابزارهای  «حکومتی » را به گروگان گرفته و به اختیار تامه خود درآورده است، این امر از آغاز با تلاش برای روی کار آوردن گماشته‌ای به نام ابراهیم رئیسی شکل گرفت؛ رئیسی مهره‌ای با این ویژگی که «خوب در دست  قرار می‌گیرد» و پشتوانه‌ای بجز خامنه‌ای ندارد و پس از ارتقا رئیسی در قوه قضاییه، به شکل بارزی از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶  نام او به عنوان یکی از بازیگران در مشت خامنه‌ای و بیت رهبری کلیک خورد. خامنه‌ای نمی‌خواهد یا نمی‌تواند در سال‌های پایانی حیات خود هیچ ریسکی را برای جلوگیری از برنامه‌ای که برای مهندسی آینده رژیم و بیت رهبری چیده است پذیرا باشد و ناگزیر از جراحی مستمر در میان عناصر حکومت معیوب خود است زیرا خمینی از اتوریته و اعتبار لازم و بلامنازع برخوردار بود و بین نیروهای درون رژیم توازن را بر قرار می‌کرد اما خامنه‌ای به هیچ وجه نتوانست حتی پس از ۳۵ سال در اختیار داشتن موضع «رهبری نظام » چنین نقشی را ایفا کند. همچنانکه خود در جلسه خبرگان سال ۱۳۶۸ و جانشین‌سازی برای خمینی به بهترین شکل خود را تعریف کرده بود: «اوّلاً واقعاً باید خون گریست بر جامعه‌‌ی اسلامی که حتّی احتمال [رهبری] کسی مثل بنده در آن مطرح بشود» اینک با حذف و طرد و استمرار شتابدار رد صلاحیت‌های فله‌ای حتی کسانی که در طی چهار دهه بر مسند قدرت بودند از دست این رهبر که همه را دشمن خود می‌پندارد «خون گریه می‌کنند»

تفاوت اوجب واجبات خمینی و خامنه‌ای

اوجب واجبات خمینی « حفظ نظام» بود. اما پس از خمینی هرچه جلوتر می‌آییم تابلو عملکرد خامنه‌ای وضوح  بیشتری می‌یابد و نشان می‌دهد که اوجب واجبات خامنه‌ای مستقل از علل و انگیزه‌های آن، بیشتر حفظ رهبری نظام در بیت خود است تا حفظ نظام و به همین سبب باید منتظر شکاف‌های بیشتری در درون رژیم در مرحله پایانی حیات خامنه‌ای باشیم یکی از عوامل فروپاشی و سرنگونی رژیم‌های دیکتاتوری شکاف میان آنهاست.

در این میان حتی مصطفی پورمحمدی با چهار دهه سوابق امنیتی و وزارتی که در دولت داشت و یکی از اعضای هیأت مرگ در قتل عام ۶۷ بود و نام وی بارها در محاکمه حمید نوری در دادگاه بین‌المللی استکهلم آمده نیز یکی از رد صلاحیت‌شدگان مجلس خبرگان است.  حمید نوری در آخرین جلسات دادگاه استیناف هنگامی‌ که از مصطفی پورمحمدی به عنوان اعضای هیأت مرگ نام برده شد به عقب برگشت و به من گفت:« دوست منه!»

وضعیت کنونی حمید نوری و پورمحمدی تابلو مناسبی است که بتوان آینده جمهوری اسلامی را در آن دید.

در این نوشتار اگرچه در تحلیل و بررسی «از جزء به کل» رفتیم اما شاید بهتر باشد صورت وضعیت کنونی را «از کل به جزء» ببینیم تا بتوانیم حوادث و مسیر پیش رو را بهتر تحلیل و بررسی کنیم.

منبع :کیهان لندن